آرنولد لازاروس موقعیتهای حرفهای زیادی را پشت سر نهاده و به افتخارات زیادی نائل آمده است. در مجموع لازاروس یکی از برندگان جایزههای برتر رشته روانشناسی و از استادان مورد تقدیر قرار گرفته در دنیای روانشناسی است.
در ادامه مطلب نگاهی به زندگی و آثار این روانشناس بزرگ قرن اخیر داشتهایم.
آرنولد لازاروس
تولد: 27 ،ژانویه، 1932 ( 6 بهمن 1310)
وفات: 1 اکتبر 2013 (9 مهر 1392)
دلیل شهرت:شناخته شده برای توسعه درمان چندجمله ای
آرنولد لازاروس (روانشناس آفریقای جنوبی) مبدع رواندرمانی چندوجهی است، وی برای انسان بودن ارزش قائل است و برای زیستن کار میکند.
لازاروس در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی به دنیا آمد. وی چهارمین فرزند از یک خانواده سطح متوسط جامعه به نامهای: بنیامین و راکل «ماسلسون» بود. بهاینعلت که وی کوچکترین عضو خانواده بود، اغلب به وی توجهی نمیشد.
وی جثهای کوچک، لاغر و استخوانی داشت و از این لحاظ احساس شرمندگی و بیکفایتی میکرد. آرنولد در هفدهسالگی ترک تحصیل کرد و به کار مشغول شد، در حین کار، به دلیل استعداد و علاقه به نویسندگی، شروع به نوشتن داستان کرد که برخی از آنها در روزنامههای محلی منتشر شد.
آرنولد لازاروس در نوزدهسالگی مجدداً به دبیرستان بازگشت و تحصیلاتش را تکمیل کرد. در سال 1955 وارد دانشگاه ویت واتزراند شد. درجه کارشناسی خود را در سال 1956 دریافت کرد و پس از یک سال درجه کارشناسی ارشد خود را از همان دانشگاه دریافت نمود. با دافنه در همان سال ازدواج کرد و ثمره این ازدواج یک دختر به نام لیندا و پسری به نام کلیفورد است؛ و بعدها پدربزرگ
در سال 1958، هنگامیکه وی دانشجوی دوره دکترا بود، مقالهای در مجله پزشکی آفریقای جنوبی به چاپ رساند که به توصیف شکل جدیدی از رواندرمانی که آن را رفتاردرمانی نامیده بود، پرداخت.
آرنولد لازاروس کار خود را در روان درمانی در سال 1959 در ژوهانسبورگ شروع کرد و سرانجام، در سال 1960 از همین دانشگاه زیر نظر پیشگام رفتار درمانی ژوزف ولپی موفق به دریافت دکترای روانشناسی بالینی شد و در همان سال، معاون ریاست انجمن آموزشی مددکاران تر نزوال آفریقای جنوبی شد.
در سال 1960 لازاروس پیشگام جنبش رفتار درمانی شد و در سال 1963 لازاروس از طرف آلبرت بندورا به دانشگاه استنفورد در آمریکا دعوت شد و به مدت یک سال، استادیار روانشناسی در دانشگاه استنفورد شد و سپس به مدت دو سال به ویت واترزراند بازگشت. سال 1966 به ایالاتمتحده آمریکا بازگشت و همراه ژوف ولپی کتاب «فنون رفتار درمانی» را به چاپ رساند.
وی در سال 1971 کتاب «رفتار درمانی و فراسوی آن» را به بازار عرضه کرد و با این کار، پایههای رفتاردرمانی شناختی را بنا کرد. در سال یک سال بعد استاد و رئیس بخش روانشناسی دانشگاه را تجرز شد.
لازاروس در سال 1974 انقلابی بزرگ در زندگی عملیاش رخ داد. وی متوجه شد درمان شناختی رفتاری در برخی موارد ناکافی است. به همین جهت درمان چندوجهی را ایجاد نمود که شامل ارزیابی و درمان هفت وجه یا شاخصه روانشناختی متفاوت اما متعامل است عبارنتد از: رفتار، شناخت، فیزیولوژی، روابط میان فردی، تصور ذهنی، احساس و عاطفه؛ بنابراین درمان چندوجهی شامل سنجش کامل افراد و به دنبال آن درمانهای طرحریزیشده اختصاصی برای آنها میباشد. یک سال پسازآن نکته برجسته زندگی لازاروس، ملحق شدن به جنبش خودیاری بود.
درمان چندوجهی یک رویکرد جامع و منظم است. و برای کسانی که علاقهمند به پیشرفت در سطوح بالایی هستند مناسب است. درمان چندوجهی یک سیستم نیست بلکه رویکردی است کل شخصیت فرد را در نظر گرفته، ارزیابی کرده و درمان میکند.
فرض اساسی این رویکرد این است که بیماران مشکلات اختصاصی چندوجهی دارند که باید با دامنه گستردهای از روشها به آنها پرداخت. رویکرد درمان چندوجهی «فردنگر» است که در آن درمانگر همسو با درمانجو از طریق ارزیابی هفت وجه (BASIGI.D) تعیین میکند که کدامیک از مشکلات خاص وی بارز و برای درمان راجع تر است.
تا حد امکان، انتخاب فنون درمانی مناسب بر دادههای پژوهشی مستند، مبتنی است. بااینحال درمانگر چندوجهی ضرورتاً انعطافپذیر است و درواقع ضروری خواهان چارهجویی موقت است. هدف در درمان چندوجهی به کارگیریه بهترین شیوه برلی هر درمانجو بهجای مجبور کردن درمانجو به انطباق با یک درمان یکسان است.
لازاروس میگوید گر چه بسیاری از افراد چون احساس ناخوشی میکنند درصدد درمان برمیآیند، دیدگاه چندوجهی معتقد است که دقیقترین روش برای کاستن از اضطراب تسکین دادن افسردگی و برطرف کردن احساس گناه این است که الگوهای کژ کاری بههمپیوسته، در سایر وجوه از بین برود. درمانگر چندوجهی ترجیح میدهد با مراجع و شکایتهایش شروع کند و سپس تعیین کند آیا مراجع فردی است که نیاز به درمان دارد، یا آیا نالهها و شکوههایش واقعی هستند.
در سال 1993 کتاب آرنولد لازاروس و آلن فی با عنوان «لحظهای آن باور نکنید! 40 فکر سمی که شمارا به جنون میکشاند.» مردم را تشویق مینماید تا اشتباههای مشابه را تکرار نکنند. افکاری مثل «تفریح، اتلاف وقت است»، «به نفع تو است که دیگران را کنترل کنی» و «بهتر است حرف دلت را بازگو کنی»، «به هرچه بخواهی، میرسی» و…….
لازاروس و فی عقیده دارند تقریباً اکثر درمانجویان این باورهای سمی را دارند. با این وجود، اغلب آنها میدانند این باورها مخرب و نادرست هستند. وی معتقد است تعصب و پیشداوری اصلیترین علل رنج انسانها هستند. لازاروس و فی «پادزهرهای پیشنهادی» را ارائه نمودهاند که درمانجو به کمک آنها میتواند تفکرات خود را رسم زدایی کند.
فیلم درمان چند وجهی آرنولد لازاروس را نگاه کنید.
پادزهرها، نجواهای درونی مثبت هستند که جایگزین باورهای منفی فرد میشوند. مثلاً پادر زهر باور «به هر چه بخواهی، میرسی» این است: «آدمهایی که آرزوهای خیلی بزرگ دارند، معمولاً به آرزوهای خود نمیرسند.»
آرنولد لازاروس نظریهی هیجان خود را نظریهی شناختی-انگیزشی-رابطه ای مینامد. شناختی به اهمیت ارزیابی اشاره دارد. انگیزش اهمیت هدفها و سلامتی شخص را میرساند رابطهای به این منظور است که هیجانها از رابطهی فرد با تهدیدها، ضررها و منافع محیطی به وجود میآید.
لازاروس با داشتن سابقه تدریس در دانشگاههای استنفورد، تمپل و ییل، سرانجام در دانشگاه راتجرز، در قسمت فوقلیسانس روانشناسی کاربردی و حرفهای مستقر شد و در سال 1988 بهپاس زحمات فراوانش با عنوان استاد برجسته روانشناسی بازنشسته شد. لازاروس به همراه پسرش کلیفورد نئیل لازاروس که وی نیز روانشناس است، آثاری به چاپ رسانیده است.
وی به افتخارات زیادی نائلآمده است و موقعیتهای حرفهای زیادی را پشت سر نهاده. آرنولد لازاروس در مجموع یکی از برندگان جایزههای برتر رشته روانشناسی و از استادان مورد تقدیر و تحسین بینالمللی در روانشناسی است. او در اول اکتبر 2013 در نیوجرسی واقع در ایالات متحده آمریکا درگذشت.
- I Can If I Want To
- The Practice of Multimodal Therapy
- Behavior Therapy and Beyond (McGraw-Hill series in psychology)
- Abnormal Psychology (Longman Essential Psychology