مایل به تماشای فیلم های بزرگان روان شناسی هستید؟
آن آناستازی
تولد: 19 دسامبر 1908 (28 آذر 1287)
وفات: 4 می 2001 (14 اردیبهشت 1380) در سن 93 سالگی
دلیل شهرت: وراثت و محیط
آن آناستازی در سال 1908 (1287شمسی) به دنیا آمد. پدر آن آناستازی به نام آنتونی وقتی وی یکساله بود درگذشت، خویشاوندان مادرش از خانوادهی پدرش بریدند و وی هرگز آنها راندید. او بهوسیله مادرش ترساگودیوسی آناستازی، مدیر یک دفتر روزنامه ایتالیایی به نام بروگرمو بود حمایت میشد و بهوسیله مادربزرگش در خانه آموزش دید. او تحصیلات رسمی را از سن 9 سالگی آغاز کرد و همیشه بهترین دانشآموز کلاس بود. آناستازی مخصوصاً در ریاضیات مرکز توجه همه بود تا آنجا که در نوجوانیاش مثلثات کروی را خودش یاد گرفت. وی در 15 سالگی در دانشکده بارنار شهری در نیویورک ثبتنام کرد تا در رشته ریاضیات ادامه تحصیل دهد. علاقهمند شدن وی تا حدودی ناشی از کار اسپیرمن بر روی ضریب همبستگی (یک سازه آماری که ارتباط بین متغیرها را میسنجد) بود.
در سال 1928 بعد از فارغالتحصیلی برای گرفتن دکترا در دانشگاه کلمبیا تحت نظارت هنریای گارت قرار گرفت. گارت، در مورد تفاوتهای نژادی درزمینهٔ هوش و نیاز به یک سیستم آموزشی که این مسئله را در نظر بگیرد مطالب بسیاری نوشته بود. گارت یکی از مخالفان تندرو اتحاد نژادی در ایالتهای جنوبی آمریکا بود. همانطور که بعداً مشخص خواهد شد، آناستازی در این زمینه دیدگاه متفاوتی را اتخاذ کرد. (نوئل شی هی , 1388)
اولین موقعیت تحصیلی تماموقت او به خاطر ملاقات شانسی او با هالینکورث در عرض خیابان شماره 119 بود. هالینگ ورث از او در مورد برنامهاش برای پاییز 1930 پرسید و وقتی جواب منفی شنید، به وی سمتی را پیشنهاد کرد. تعهد بعداً در نامهای مختصر از هالینکورث منعقد شد. تصادف خوشایند دیگر در سال 1947 روی داد، زمانی که او به ریاست انجمن روانشناسی شرق انتخاب شد. او پاسخش را چنین توصیف کرد. «چیزی که موجب شگفتی من میشود این است که من فقط یک استادیار بودم.»(1988). او سومین زن رئیس انجمن روانشناسی آمریکا بود و سنجش خود او از اهمیت کارهایش را به متمرکز ذهنی صرف به کارهایی که باید تکمیل میکرد، نسبت میدهد. در سال 1987 رئیسجمهور آمریکا ریگان به او مدال ملی علوم را به خاطر تصدیق از نقش او در رشد روانشناسی تفاوتهای فردی اهدا کرد (بی.اف.اسکینر) نیز در همین سال با یک مدال مورد تشویق واقع شد.
آن آناستازی هنگامیکه در دوره دکترا بود، با همسر آیندهاش جان پرتر فولی آشنا شد که او نیز روی دکترایش کار میکرد. هنگام کار روی دکترایش در سال 1930 موقعیتی برایش در کالج برنارد فراهم شد، درحالیکه فولی بیشتر از 20 مایل دورتر در دانشگاه جورج واشینگتن دی سی کار میکرد. در سال 1933 آنها باهم ازدواج کردند و یک سال پس از ازدواج آنها، آناستازی مبتلابه سرطان تشخیص داده شد که تهدیدی برای باردارشدن وی بود. فولی در سال 1924 موقعیتی را در انجمن روانشناسی در شهر نیویورک به دست آورد و بدین ترتیب آنها توانستند تماموقت در خانهای که بعد از ازدواجشان خریده بودند، زندگی کنند.
وی از طریق شوهرش با کارها و عقاید انسانشناسی به نام فرانز بوس و جاکوب کنتور روانشناس آشنا شد. بوس، مفاهیم نسبیگرایی فرهنگی و توصیف جز بهجز تاریخی را به او معرفی کرد:
«بیان این مطلب که تفاوتهای بین گروههای مردم، محصول شرایط تاریخی، اجتماعی، جغرافیایی است و هر فرهنگ تاریخچه واحدی دارد و کسی نمیتواند وجود قوانین عمومی در مورد چگونگی تغییر فرهنگها را مسلم فرض کند. کنتور رفتارگرایی بود که رویکردش را «رفتارگرایی درونی» نامید چون معتقد بود، ارگانیسم و محرکهای اطراف هر دو اهمیت برابری دارند.»
اهمیت تعاملات بین یک موجود زنده و محیط او یک مشخصه کلیدی کار آن آناستازی است. او مخصوصاً به نقش عوامل در رشد تواناییهای انسان علاقه داشت؛ میخواست متوجه شود چگونه عوامل محیطی و وراثتی در رشد تواناییهای انسان تأثیر میگذارند و اما او مخالف کوشش برای کمی سازی سهم مربوط به هریک از عوامل بود.
با هندسه تا روانشناسی بالینی آشنا شده بود و توجه قابلملاحظهای به ارتباطات درونی بین گرایشها و اهمیت یافتههای تأییدکننده، می داد. علاقه او به رشتههای گوناگون نیز درون موضوعات منفردی معرفی میشود. آن آناستازی با روانسنجی «طراحی و بکار بستن آزمونهای روانشناختی و بهکارگیری تکنیکهای آماری و ریاضی بهمنظور آزمونسازی روانشناختی» و روانشناسی افتراقی «بررسی کمی تفاوت های رفتاری افراد» را برای چندین نسل از دانشجویان و روانشناسان حرفهای تداعی میکند، و این بخاطر عمومیت و ویرایشهای آزمونهای استاندارد وی در موضوعات مختلف می باشد. درزمینهٔ اهمیت تفاوتهای فردی میتوان در نوشتههای پلاتو مطالبی را یافت. بیشتر از دو صده بعد، بینه و دانشجوی او ویکتور هنری مطالعاتی را که اولین بررسیهای منظم اهداف، چشمانداز و روشهای روانشناسی تفاوتهای فردی «یعنی تحلیل تفاوتهای بین افراد» به شمار میآیند را منتشر کردند. در پنجاهسالگی، آناستازی کتابش با عنوان «آزمونسازی روانشناختی 1954» را که مقدمهای ماهرانه و دائره المعارف گونه درباره سنجش روانشناسی بود، انتشار داد. او تا هشتادسالگی بهروز آمد کردن این کتاب ادامه داد.
تأثیر عقلانی آن آناستازی همچنین بهروشنی نوشتههای او در مورد موضوعات پیچیده و صراحت رویکرد او در موضوعاتی که ازنظر سیاسی حساس هستند مانند نقش ژنتیک و محیط، مربوط بود. کتابچههای او موجب شروع دورههایی شد که او در اوایل زندگی شغلیاش برپا کرد. او خیلی زود در حرفهاش به تدریس مشغول شد. درآن کتابها و در تدریسش، یکی از اهداف اصلیاش کوشش برای توضیح مفاهیم آماری و روانشناختی به راههای قابلفهم بود. کتابها و پژوهشهای او یکجهت گیری کلی شبیه جهتگیری روانشناس تجربی هاری هولینکورث که آناستازی در بخشی که در دانشکده برنارد متعلق به او بود برای مدت 9 سال کارکرده بود منعکس میکنند. بهطور مثال در حوزه روانشناسی کاربردی (1964)، خواننده با طیف وسیعی از کاربردها، از روانشناسی تعلیم و تربیت و بررسی شخصیت منشأ میگیرد.
او در درجه اول بهوسیله تمایل به انجام کارهایی که خودش انتخاب کرده بود، به آن موضوع برانگیخته شد. اغلب کارهای او، با بدفهمیهایی که در مورد آزمونهای روانشناسی وجود داشت و اشکال رایج استعمالهای نابجا، به مقابله برخاسته است. چنین استعمالهای نامتناسب و تفسیرهای نادرست در سالهای 1920 تا 1930 به دنبال رشد آزمونهای گروهی و شهرت آزمونهای در دسترس و فوری؛ به معضلی تبدیل شد. سال 1960، او به این نتیجه رسید که روانشناسان، تلاشهایشان را بیشتر و بیشتر به اصلاح تکنیکهای ساخت آزمون اختصاص دادهاند و حالآنکه از رفتارهایی که باید اندازهگیری کنند غافل شدهاند. ازنظر آناستازی اندازهگیری صرف هر جنبه از روانشناسی انسان از قبیل هوش، شخصیت، استعداد یا هر چیز دیگر امری غیرممکن است.
آن آناستازی در سن 83 سالگی در مقالهای تأملانگیز، نقش تکنیکهای آماری پیشرفته را در پیوند مجدد بین جریان اصلی روانشناسی تجربی و سنت روانسنجی ارزیابی نمود. آناستازی نتیجه گرفت که گرایش روانسنجی-ساخت و استفاده از آزمونهای روانشناختی-باید به گرایش تجربی ارائه شود که مطالعات آزمایش مدار مطلوب از رفتار میباشد. در رویکرد آزمایشی، این تمایل وجود دارد که به تغییرپذیری در رفتار شرکتکنندگان پژوهش بهعنوان چیزی مزاحم و دردسرساز نگاه کنند، آناستازی دیدگاه دیگری برگزید: زمانی که با رفتار انسان سروکار داریم، در هر شکلی و از هر نوعی، شما با تغییرپذیری گسترده و فراگیری مواجه هستید. اگر شما این تغییرپذیری را نادیده بگیرید بهصورت نتیجهگیریهای نادرست در تحقیقات بنیادی و نیز تصمیمات اشتباه در تحقیقات و روشهای کاربردی آشکار میشود. (دلقندی- نیک صلب, 1393)
سؤالاتی درباره نقش عوامل محیطی و ژنتیکی بر روی رشد بر رشد رفتار در بسیاری از آثار و نوشتههای آناستازی مورد تأکید قرارگرفته است. وی از طرفداران پروپاقرص فرضیه تمایز شناختی است. مطابق با این فرضیه رشد هوش انسان شامل فرایند تمایز و تخصیص تواناییهاست که تابعی از سن، آموزش و تجارب یادگیری کمتر رسمی میباشد.
فرضیه تمایز شناختن در تمایل آناستازی از ارتباط بین هوش و اندازه خانواده، تحقیق بر روی خلاقیت در کودکان و بزرگسالان پژوهش طولانیمدت بر روی نقاشیهای بیماران روانپزشکی بستریشده شرح داده میشود. آناستازی همچنین اظهار میکند که سؤالات پیرامون وراثت و محیط در ماهیت و خاستگاه صفات روانشناختی و درنتیجه در تغییر نمرات آزمون روانشناختی دخالت داده میشود. آناستازی قبل از آنکه به الگوهای مربوط به فرایند شکلگیری صفات و چگونگی شکلگیری صفات روانشناختی بپردازند به درک عوامل اساسی به وجود آورنده توانایی پرداخت. کتابهای او به ما میگوید آزمونهای قوی، معتبر و مستند از لحاظ روانشناختی در صورتی میتواند درزمینه های نظری و کاربردی باارزش و سودمند باشد که فرایندهای فرهنگی، اجتماعی، رشدی و شناختی بنیادین آن به درستی درک شود.
برخی از کتاب های آن آناستازی:
- Paychological Testing
- Differential Psychology – Individual and Group Differences in Behaviour
- Individual Differences
- Common Fallacies about Heredity, Environment, and Human Behavior
- A Survey of the Literature on Artistic Behavior in the Abnormal: Approaches and Interrelationships. II.
- Contributions to differential psychology
- Heredity, Environment and the Question “how?”
- Fields of Applied Psychology