اگر رابطه عاشقانه به ازدواج منجر شد، حتماً به صحبت کردن به زبان عشق شریک زندگیتان ادامه بدهید. به خاطر داشته باشید، این کار زمان میبرد اما ارزشش را دارد بدانید که چارچوب ازدواج بسیار دشوارتر از زمانی است که با هم قرار ملاقات میگذاشتید.
چرا ازدواج میکنیم؟
ازدواج هدف خیلیها میباشد، این مسئله میتواند این پرسش را مطرح کند که چرا ازدواج میکنیم؟ وقتی این همه ازدواج به طلاق میانجامد، اصلاً چرا این ریسک را بکنیم؟
پاسخ ساده است. آرزوی محبت کردن و مورد محبت واقع شدن است که افراد را به ازدواج میکشاند. به رغم افزایش میزان طلاق، زندگی مشترک آزاد و بچهدار شدن بدون ازدواج، واقعیت این است که ازدواج هم چنان آرزو و هدف خیلیهاست.
نظرسنجی اخیر نشان داده که ۹۰ درصد آمریکاییها «ازدواج سعادتمند» را یکی از مهمترین اهداف زندگی، یا از اهداف خیلی مهم زندگیشان میدانند؛ اما همراه این میل و آرزو، ترسهای واقعبینانه هم هست.
پژوهشی که ما پیرامون نگرش دانشجویان امروزی انجام دادیم چنین نتیجهگیری کرده «آنها از ته دل میخواهند فقط یکبار ازدواج کنند و میخواهند ازدواجی سعادتمند داشته باشند؛ اما نمیدانند آیا این هنوز ممکن است یا نه.»
![آیا عشق باید به ازدواج بیانجامد؟](https://fekrbonyan.com/wp-content/uploads/2019/09/FB54309.jpg)
هفت هدف مشترک
پیش از بررسی این «جوانب دیگر»، لازم است مدتی مکث کنیم و بپرسیم «هدف از ازدواج چیست؟»
اگر شما از ده نفر از دوستانتان این سؤال را بکنید، احتمالاً ده پاسخ مختلف دریافت خواهید کرد. من اینجا چند پاسخی را که از مجردها شنیدهام نقل میکنم:
- همدم داشتن
- سکس
- عشق
- تهیه خانه برای بچهها
- تأیید اجتماعی
- مزیت اقتصادی
- امنیت
اما آیا نمیتوان بدون ازدواج به این اهداف دست یافت؟ بله با وجودی که تعداد زیادی از پژوهشها نشان میدهد که متأهلها شادتر، سالمتر و مرفهتر هستند، با این حال هدف ازدواج بسیار عمیقتر از هر یک از این اهداف است.
هدفی عمیقتر
در روایت کهن از پیدایش، خداوند درباره آدم میگوید: «برای انسان نیکو نیست که تنها بماند.» خداوند اعلام میکند: «من یاوری مناسب او خلق خواهم کرد.»
واژه عبری مربوط به مناسب به طور لفظی به معنی «چهره به چهره» است. پس خداوند موجودی خلق کرد که آدم بتواند رابطه چهره به چهره با او داشته باشد. این یعنی رابطهای عمیق و شخصی که طی آن دو نفر به وحدتی ناگسستنی دست مییابند که عمیقترین نیازهای روح انسان را ارضاء میکند.
ازدواج عبارت است از پاسخ خداوند به ژرفترین نیاز انسان – یعنی وحدت زندگی با فردی دیگر. در واقع در همان روایت از آفرینش انسان آمده که آدم و حوا «به یک گوشت و خون بدل خواهند شد.»
تاریخ روانشناسی بشر حاکی از آرزوی عمیق انسان برای اتصال یا وحدت است. من معتقدم که هدف از ازدواج این است که نزدیکترین رابطه از کل روابط انسان باشد.
زن و شوهر قرار است در زندگی فکری، عاطفی، اجتماعی، جسمی و معنوی یکدیگر شریک باشند و چنان با هم زندگی کنند که به «یک گوشت و خون» بدل شوند. این بدان معنا نیست که زوجها فردیت خود را از دست میدهند، بلکه بدین معناست که آنها احساس عمیقی از وحدت با یکدیگر کسب میکنند.
![آیا عشق باید به ازدواج بیانجامد؟](https://fekrbonyan.com/wp-content/uploads/2019/09/FB54310.jpg)
ماهیت وحدت زوجها در زندگی زناشویی
اگر هدف ازدواج وحدت عمیق دو نفر در تمام حوزههای زندگی باشد، پس این هدف برای کسی که درباره ازدواج دارد فکر میکند، چه معنایی دارد؟
واضح است که ازدواج کردن به طور خودکار باعث وحدت دو نفر نمیشود. بین «متحد شدن» و «وحدت» تفاوت هست.
اگر هدف ما یکی شدن باشد، پس پرسش کلیدی پیش از ازدواج باید این باشد:
- به چه دلیلی فکر میکنیم که ما باید یکی شویم؟
- وقتی حوزههای فکری، اجتماعی، عاطفی، جسمی و معنوی زندگی را بررسی میکنیم، چه مییابیم؟
- آیا در این حوزهها به اندازه کافی وجوه مشترک داریم تا پایههای وحدت ما را فراهم کند؟
هیچ خانهای بدون پیریزی پایههای مناسب نباید ساخته شود. به همین ترتیب، هیچ ازدواجی نباید پیش از بررسی پایهها سربگیرد.
این به لحاظ عملی چه معنایی دارد؟
این معنا که زوجی که به ازدواج فکر میکنند باید مدت زمانی را به بحث تکتک حوزههای اساسی زندگی بگذرانند تا ببینند واقعاً چه نوع آدمهایی هستند.
من به زوجهای متأهل بسیاری برخوردهام که درک چندانی از افکار و علائق یکدیگر ندارند. بسیاری از افراد فقط با یک درک سطحی از شخصیت یا وضعیت عاطفی یکدیگر ازدواج میکنند.
عدهای نیز فکر میکنند ارزشهای مذهبی و اخلاقی مهم نیستند، در نتیجه وقت چندانی صرف صحبت درباره این موضوعات نمیکنند.
اگر میخواهید با کسی ازدواج کنید آیا عاقلانه نیست که ابتدا ارکان لازم را پیریزی کنید؟
وحدت فکری
اجازه بدهید چند پیشنهاد عملی برای بررسی ارکان وحدت فکری ارائه بدهیم.
مدتی از وقت خود را به بحث انواع کتابهایی که خواندهاید اختصاص بدهید و ببینید هر کدامتان از نظر فکری چه علائقی دارید؟ اگر هیچ کدامتان هیچ کتابی نخواندهاید این هم بامعنی است.
- آیا شما به طور مرتب روزنامه میخوانید؟
- چه مجلاتی میخوانید؟
- از کدام برنامههای تلویزیون لذت میبرید؟
- چه موضوعاتی را روی اینترنت جستجو میکنید؟
پاسخ تمام این پرسشها بخشی از علائق فکری شما را نشان میدهد.
نمرات تحصیلی و میزان تحصیلات فرد نیز باید در نظر گفته شود. این بدان معنی نیست که شما باید علائق فکری یکسانی داشته باشید، اما ا لازم است که بتوانید در سطح فکری نسبتاً مشابهی با هم گفتگو کرده و ارتباط برقرار کنید.
بسیاری از زوجها مدت بسیار کوتاهی پس از ازدواج بیدار میشوند و میبینند که این حوزه زندگیشان به هیچوجه رضایتبخش نیست زیرا نمیتوانند یکدیگر را درک کنند. پیش از ازدواج، آنها هرگز به آن توجه نکرده بودند.
![آیا عشق باید به ازدواج بیانجامد؟](https://fekrbonyan.com/wp-content/uploads/2019/09/FB54312.jpg)
وحدت اجتماعی
ما مخلوقات اجتماعی هستیم، اما علائق اجتماعی متفاوتی داریم. شما خودتان باید پایه مشترکتان را کشف کنید.
- آیا نامزدتان عاشق ورزش است؟
- او چند ساعت در هفته را جلوی تلویزیون میگذراند؟
- آیا فکر میکنید پس از ازدواج تغییر میکند؟
- به چه نوع موسیقیای علاقه دارید؟ اپرا دوست دارید یا باله یا سرودهای مذهبی؟
- شما از چه نوع تفریحاتی لذت میبرید؟
- آیا از مهمانی رفتن لذت میبرید؛ در این صورت چه نوع مهمانیهایی دوست دارید؟
اینها پرسشهایی هستند که نمیتوان آنها را بیجواب گذاشت.
وحدت عاطفی
به خاطر جذبه و سرمستی «دوره عاشقی» بسیاری از زوجها احساس میکنند که به راستی از نظر عاطفی با هم صمیمی هستند. یکی میگفت قویترین قسمت رابطه ماست. ما واقعاً از نظر عاطفی با هم یکی هستیم.
اما وقتی جذبه «عاشقی» کاهش یافت، برخی از زوجها میفهمند که پایههای لازم برای صمیمیت عاطفی آنها فوقالعاده ضعیف است. آنها احساس بیگانگی و جدایی میکنند.
صمیمیت عاطفی چیست؟
صمیمیت عاطفی احساس عمیق متصل بودن به دیگری است؛ یعنی فرد احساس میکند که مورد محبت است، مورد احترام است و از او قدردانی میشود و در عین حال سعی میکند متقابلاً همینگونه باشد.
احساس اینکه مورد محبت قرار دارید یعنی این احساس که فرد دیگر به راستی به فکر خیر و صلاح شماست و از شما مراقبت میکند.
احترام یعنی این احساس که همسر شما نظر خوب و مثبتی نسبت به شخصیت شما، افکار شما، قابلیتها و استعدادهای شما دارد. قدردانی یعنی این احساس درونی که شریک زندگی شما از سهم شما در رابطهتان سپاسگزار است و قدر آن را میداند.
![آیا عشق باید به ازدواج بیانجامد؟](https://fekrbonyan.com/wp-content/uploads/2019/09/FB54313.jpg)
وحدت معنوی
پایههای معنوی اغلب اوقات کمتر از هر چیز مورد بررسی و تعمق قرار میگیرد، حتی از سوی زوجهایی که به طور منظم در کلیسا حضور مییابند.
بسیاری از افراد متأهل بیشترین ناراحتیشان در ازدواج این است که در این حوزه، وحدت چندانی حس نمیکنند.
زنی میگفت: «ما هیچوقت با هم دعا نمیخوانیم. ما به طور انفرادی در مراسم کلیسا شرکت میکنیم. حتی اگر کنار هم بنشینیم درباره مراسم بحث نمیکنیم و از تجربهمان چیزی نمیگوییم.» اینجا به جای وحدت، انزوای روزافزون هست، یعنی درست عکس آن چیزی که ما در زندگی مشترک خواهان آنیم.
اکثر بحثهای پیش از ازدواج در رابطه با مذهب فقط به شرکت در مراسم کلیسا و سایر فعالیتهای بیرونی خلاصه میشود و کمتر به مسائل اساسیتر و مهمتر پرداخته میشود.
- آیا موافقید که خدای باریتعالی وجود دارد؟
- آیا این خدا را میشناسید؟
این پرسشها قلب مسئله را نشانه میروند.
وحدت جسمی
اگر شما از نظر جسمی برای هم جذاب هستید پس احتمالاً ارکان وحدت جسمی و جنسی را دارید اما یک نکته جالب در رابطه با وحدت جنسی هست.
وحدت جنسی را نمیتوان از وحدت عاطفی، معنوی و اجتماعی جدا کرد. در واقع، مشکلاتی که در زمینه جنسی زندگی مشترک به وجود میآید تقریباً همیشه ریشه در یکی از این حوزههای دیگر دارد. ناسازگاری جسمی تقریباً وجود ندارد. مشکل در سایر حوزههاست. فقط در حوزه جنسی متجلی میشود.
اما کار چندانی در رابطه با پایههای این حوزه از زندگی نمیتوان انجام داد. چنانچه توافق ازدواج صورت بگیرد، آزمایش دقیق جسمی از جانب هر دو طرف الزامی است.
در حالی که سالانه سه میلیون نوجوان آمریکایی به بیماریهای آمیزشی مبتلا میشوند، پیوند ازدواج بدون آزمایش جسمی شبیه یک قمار خطرناک است. پس به طور واقعبینانه احتمال ابتلا به چنین بیماریهایی را در نظر بگیرید.
برای بعضی از بیماریهای آمیزشی درمانی وجود ندارد و فقط با دارو عوارض آن را کنترل میکنند. آیا شما حاضرید این واقعیت در مورد شریک زندگیتان را بپذیرید و با او زندگی کنید؟
![آیا عشق باید به ازدواج بیانجامد؟](https://fekrbonyan.com/wp-content/uploads/2019/09/FB54314.jpg)
پرسشهایی برای تعمق بیشتر
اگر درگیر رابطهای هستید که ممکن است به ازدواج بیانجامد، شاید خواهید به پرسشهای ذیل پاسخ بدهید:
- آیا من و دوستم از نظر فکری در یک سطح هستیم؟ (روزنامهای بخوانید یا مقالهای از اینترنت را بخوانید و درباره مزایا و معانی آن بحث کنید؛ کتابی بخوانید و نظرتان درباره آن را با یکدیگر در میان بگذارید).
- تا چه حد پایههای وحدت اجتماعی را بررسی کردهاید؟ (شاید بخواهید درباره این حوزهها بحث کنید: ورزش، موسیقی، رقص، مهمانیها و اهداف شغلی).
- آیا از شخصیت یکدیگر و نقاط قوت و ضعفتان درک روشنی دارید؟ (شاید بخواهید آزمون شخصیت انجام بدهید. این کار معمولاً با هدایت مشاوری صورت میگیرد که نتایج آزمون را بررسی میکند و به شما کمک میکند تا حوزههای کشمکش شخصیتی را کشف کنید.)
- تا چه اندازه پایههای معنوی را بررسی کردهاید؟ (باورهای شما در مورد خدا، مذاهب بزرگ، ارزشها و اصول اخلاقی چیست؟)
- آیا ما در رابطه با سابقه اعمال جنسیمان با هم صادق بودهایم؟ (آیا رابطهتان آنقدر پیش رفته که درباره این موضوع صحبت کنید؟ تا چه حد عقایدتان درباره جنسیت را با هم در میان میگذارید؟)
- آیا زبان اصلی عشق یکدیگر را کشف کردهاید و به آن زبان صحبت میکنید؟ (با یک مخزن عشق کاملاً پر ما قادر میشویم صادقانه پایههای رابطهمان را بررسی و بحث کنیم).
منبع
کتاب پنج زبان عشق مجردها؛ نوشته گری چاپمن؛ ترجمه سیمین موحد