اختلال یادگیری (Learning Disability) را اولین بار ساموئل کرک در سال 1960 برای توصیف گروهی از کودکان که در تحول زبان، گفتار، خواندن و مهارتهای ارتباطی دچار نارسایی بودند پیشنهاد کرد. مفهوم اختلال یادگیری با مفهوم عدم پیشرفت غیرمنتظره معادل است.
این مفهوم بهویژه برای دانشآموزانی کاربرد دارد که اگرچه فرصت کافی برای یادگیری دارند ولی قادر به گوش دادن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن و یا توسعه مهارتهای ریاضی مطابق با تواناییهایشان نیستند.
کودکان با اختلال یادگیری اغلب تا قبل از سن مدرسه شناسایی نمیشوند و مشکلات آنها در دوران مدرسه و در مواجه با تکالیف درسی خاص مشخص میشود و ممکن است در چند درس یا فقط در یک درس خاص دچار مشکل باشند تاکنون تعاریف مختلفی دربارهی اختلالات یادگیری مطرحشده است.
تعریف اختلالات یادگیری به گروهی ناهمگن از نارساییها اطلاق میشود که بهصورت دشواری جدی در فراگیری و کاربرد گوش دادن، حرف زدن، خواندن، نوشتن و محاسبه تظاهر میکند. این نارساییها احتمالاً منشأ عصبشناختی داشته و دارای یکروند تحولی است که از پیش از دبستان شروع و تا بزرگسالی ادامه پیدا میکند.
در هر جامعه سلامت کودکان و نوجوانان اهمیت ویژهای دارد و توجه به بهداشت روانی آنها کمک میکند تا ازنظر روانی و جسمی سالم بوده، نقش اجتماعی خود را بهتر ایفا کنند در این راستا، شناخت صحیح ابعاد مختلف جسمی و روانی این گروه سنی و کوشش درراه تأمین شرایط مادی و معنوی مناسب برای رشد بدنی، عاطفی و فکری آنان واضحتر از آن است که احتیاج به تأکید داشته باشد.
پژوهشهای مختلف نشان دادند که دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص نرخ بالاتری از مشکلات تحصیلی، عاطفی و اجتماعی را نسبت به کودکان عادی دارا میباشند.
اختلال یادگیری تنها به اتلاف بودجه پایان نمیپذیرد، بلکه به سرزنش، تحقیر از جانب سایر دانش آموزان، سلامت روان دانش آموزان را به مخاطره میاندازد و این مشکل منجر به اضطراب و ناخشنودی گردیده و تمام زندگی فرد را تحت پوشش قرار میدهد که ماحصل آن آسیب به بهداشت روانی فرد و جامعه هست.
دانش آموزان با اختلالات یادگیری که بهطور مداوم و مکرر شکست تحصیلی را تجربه میکنند نسبت به مشکلات اجتماعی و هیجانی آسیبپذیرتر هستند لذا این دانش آموزان علاوه بر مشکلات تحصیلی، سطوح بالایی از مشکلات اجتماعی، رفتاری و هیجانی در مقایسه بادانش آموزان بهنجار از خود نشان میدهند.
پژوهشها نشان میدهند که دانش آموزان با اختلالات یادگیری در مدرسه مشکلات رفتاری دارند، در اجتماعی شدن دارای مشکل هستند و اختلالهای هیجانی و رفتاری دارند.
این کودکان به علت داشتن مشکلات میان فردی با همسالان، اغلب از سوی همکلاسیهای خود پذیرفتهنشده از سوی آنها طردشده یا نادیده گرفته میشوند.
اختلال یادگیری خاص
اختلال یادگیری خاص، نقص در مهارتهای تحصیل عمومی است که درزمینههای خواندن، ریاضیات و بیان نوشتاری جلوه میکند و مشکل قابلتوجهی درزمینه پیشرفت تحصیلی، عملکرد شغلی و یا فعالیتهای روزمره زندگی برای فرد ایجاد میکند.
راهکارهای مقابله با اختلال یادگیری
یکی از راهکارهای مقابله با اختلال یادگیری با امروزی اسنادی است. بند ورا، بازآموزی اسنادی با بازسازی توضیحهای دانش آموزان از عملکرد ضعیفشان، در پی تشویق اسناد قابلمهار مانند تلاش و جایگزینی آنها با اسناد غیرقابلمهار مانند هوش و توانایی است.
در بازآموزی اسنادی هدف شناسایی علل موفقیت و شکست دانش آموزان و تغییر شیوه تفکر آنها در مورد اسناد علی، شکستها و موفقیتها است.
بدین ترتیب، نسبت دادن موفقیت به توانایی، اعتمادبهنفس، شور و علاقه، سطح انتظار و علاقهمندی فرد را برای نیل به موفقیتهای بعدی افزایش میدهد.
یافتههای پژوهشی نشان میدهد که بازآموزی اسنادی با سازگاری اجتماعی ارتباط دارد دانش آموزان با اختلال یادگیری، اغلب مشکلاتی را درزمینهٔ خواندن، نوشتن، ریاضیات، حافظه یا سازماندهی تجربه میکنند.
در بسیاری از این دانش آموزان احساساتی از قبیل سرخوردگی، خشم یا شرم میتواند منجر به مشکلات روانی مانند اضطراب، افسردگی، عزتنفس پایین و همچنین مشکلات رفتاری از قبیل سوءمصرف مواد یا بزهکاری در نوجوانی شود.
بهطورکلی دانش آموزان با اختلال یادگیری سبکهای اسنادی بدبینانهی بیشتری را نسبت به همسالان عادی خود دارا هستند. همچنین دانش آموزان با اختلال یادگیری سطوح بالایی از اضطراب فراگیر را نسبت به دانشآموزانی که این اختلال را ندارند، تجربه میکنند.
پیشبینیکنندههای اختلال یادگیری
تأکید بر مشکلات تحصیلی در ناتوانیهای یادگیری، مشکلات مرتبط با روابط اجتماعی و بهصورت کلی مشکلات اجتماعی هیجانی در دانش آموزان با ناتوانیهای یادگیری غالباً نادیده گرفتهشدهاند.
نتایج پنج پژوهش نشان دادهاند متغیرهای انگیزشی و هیجانی در کنار متغیرهای شناختی و فراشناختی پیشبینی کنندههای دقیقتری برای ناتوانیهای یادگیری در مقایسه با متغیرهای شناختی و فراشناختی بهتنهایی ارائه میکنند.
سایر مطالعات نشان دادهاند که کودکان دچار اختلال یادگیری، دارای برخی ویژگیهای خاص روانشناختی هستند که آنها را از دیگران متمایز میکند که برای نمونه میتوان به این موارد اشاره کرد:
داشتن نگاه و نگرش منفی به خود و دیگران، عدم پاسخگویی به دیگران در تعاملات اجتماعی، الگوهای نامناسب خود افشایی، انفعال در فرایند یادگیری، ناکارآمدی حل مسئله، درماندگی آموختهشده، ناکارآمدی در استفاده از راهبردهای شناختی.
ناتوانی در پردازش اجتماعی دانش آموزان با اختلال یادگیری همچنین در و فهم هیجانات پیچیده مقایسه بادانش آموزان بدون اختلال یادگیری ازلحاظ انگیزش پیشرفت افسردگی احساس تنهایی، عزتنفس و خودتنظیمی تفاوت فراوان ای نشان میدهند.
کوتاهسخن اینکه، دانش آموزان با ناتوانیهای یادگیری میزان بیشتری از مشکلات اجتماعی هیجانی را در مقایسه با همسالان عادی خود نشان میدهند.
مطالعات نشان دادهاند که بین 38 تا 78 درصد از دانشآموزانی که مشکلات هیجانی دارند، ناتوانیهای یادگیری را نیز نشان میدهند.
بلوم اظهار داشته است که ویژگیهای ورودی عاطفی عناصر مهمی هستند که بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی تأثیر میگذارند چراکه آنها تعیینکننده میزان تلاشی هستند که یک یادگیرنده در یادگیری مهارتهای خاص به کار میگیرد.
پژوهشگران سعی کردهاند که بعضی از این ویژگیهای عاطفی وابسته به مدرسه را مشخص کنند.
خود پندارهی تحصیلی و منبع کنترل متغیرهایی هستند که همواره مورد تأکید بودهاند. این دو متغیر اگرچه ممکن است که در دانش آموزان بهصورت متفاوت مشاهده شوند اما این تفاوت در مقایسهی کودکان با ناتوانیهای یادگیری دانش آموزان عادی بیشتر است.
راج و آگاروال معتقدند دانشآموزانی که خود پندارهی ضعیفی دارند در یادگیری با شکستهای پیدرپی مواجه میشوند. درنتیجه اعتمادبهنفس آنها کاهش مییابد، خود پندارهی آنها آسیبدیده، در مهارتهای ابراز گری ضعیفاند، زود تسلیمشده، تلاش نمیکنند و خود گویی مای منفی دارند.
نتایج پژوهشهایی درباره اختلال یادگیری
براون 2004 برنامهای را توصیف کرده است که در آن دانش آموزان کلاس سوم دبستان آموزش مهارتهای اجتماعی و حل تعارض را به مدت 6 هفته بهصورت روزانه 30 دقیقه بهوسیله معلمان دریافت کردند.
نتایج نشان داد که دانش آموزان ارتباط بهتری باهم برقرار میکردند و در حل مشکلاتشان به گونهی موفقتری عمل میکردند.
کام پز،1992 در پژوهشی نشان دادند که برنامهی مداخله روانی- آموزشیِ مهارتهای اجتماعی، فراوانی و طول مدت تعاملات اجتماعی 3 دانشآموز پسرِ درخودمانده را افزایش داد.
فرانکلین و پک- براون 2001 برنامهای مشتمل بر مهارتهای حل تعارض، مدیریت استرس و حل مسئله را در 24 جلسه بر روی دانش آموزان پسر آفریقایی- آمریکایی اجرا کردند.
نتایج نشان داد که این برنامه بهصورت معنیداری رفتارهای مثبت آنها را افزایش داد
در پژوهش دیگر بر روی دانش آموزان کلاس چهارم ابتدایی نشان داد که برنامه مداخله گروهی، رفتارهای همدلانه این دانش آموزان را افزایش و پرخاشگری آنها را کاهش داده است.
سخن پایانی
کودکان با ناتوانیهای یادگیری، گروه ناهمگنی را شکل میدهند. این دانش آموزان با 100 رفتار ویژه قابلشناسایی هستند.
بهرغم این، وجه اشتراکی که در بین همه آنها وجود دارد این است که همه آنها در یادگیری دروس مدرسه مشکلدارند. ناتوانیهای یادگیری اغلب سبب میشوند موفقیت در تحصیل برای کودک عذابآور شود و در برخی موارد منجر به دلسردی، عزتنفس پایین، سرخوردگی مزمن و روابط ضعیف با همسالان میشوند.
اختلال نقص توجه/ بیش فعالی، اختلالات ارتباط، اختلال سلوک و افسردگی میتواند اختلالات همراه با اختلال یادگیری باشد.
میزان ترک تحصیل در دانش آموزان با اختلال یادگیری بیشتر میشود. در حقیقت آنها بیشتر از سایرین شکست میخورند و ازآنجاییکه دانشآموزانی که در درس شکست میخورند، اغلب به عقب برگردانده میشوند، این امر احتمال ترک تحصیل را بالا میبرد.
کفایت اجتماعی شایستگی و شرایط داشتن مهارتهای شناختی، اجتماعی، هیجانی و رفتارهایی است که برای رشد سالم و تطابق با محیط اجتماعی ضروری میباشند. مشکلاتی که این نوجوانان درزمینه تعاملات اجتماعی با آنها مواجهاند به کمبود مهارتشان درزمینه شروع و تداوم مهارتهای اجتماعی مثبت در این گروه بازمیگردد.
این ناتوانی تا بزرگسالی ادامه پیدا میکند و بزرگسالان با اختلال یادگیری در معرض مشکلات مربوط به اشتغال و سازگاری هستند.