اریک فروم (نام کامل اریک سلیگمن فروم – Erich Seligmann Fromm) یک روانکاو، فیلسوف، تاریخ دان، انسان شناس، و جامعه شناس بود. او برای اینکه تعبیر منحصر به فردی را از تعامل بین ماهیت انسان و جامعه ارائه دهد، از منابع متعدد فراتر از کاناپه روانکاوی، داده هایی را گردآوری کرد.
عشق تنها جواب عاقلانه و رضایت بخش به معمای هستی انسان است
اریک فروم
تولد: 23 مارس 1900 (3 فروردین 1279)
وفات: 18 مارس 1980 (28 اسفند1358)
دلیل شهرت: واقعیت درمانی و توسعه تئوری انتخاب
کودکی غمگین فروم در فرانکفورت آلمان، در یک خانواده بهودی سنت گرا به دنیا آمد. پدر او بازرگان، پدربزرگش خاخام و عموی مادرش، محقق مشهور تلمود (نوشته هایی درباره قوانین و سنت های یهودی – Talmud) بود. فروم در کودکی به مطالعات مذهبی اش وفادار بود؛ شور معنوی وصیت نامه قدیم (old testament) تأثیر عمیقی زاو داشت. او همچنین تحت تأثیر سنت عقل و خرد بهودی و دشواریهای عضو یک گروه اقلیت قرار داشت. فروم بعد تمام پیوندهای خود با مذهب سازمان یافته را قطع کرد و خودش را “عارف الحادی “ نامید.
زندگی خانوادگی او شاد نبود. فروم موقعیت خانوادگی اش را عصبی توصیف کرد. پدرش گوشه گیر، مضطرب و عبوس، و مادرش اغلب افسرده بود. او خود را «کودک غیر قابل تحمل و روان رنجور » توصیف کرد.
زمانی که فروم ۱۲ سال داشت، از رفتار یکی از دوستان والدینش، زن نقاش ۲۵ ساله ای که ترجیح داده بود کار نقاشی خود را رها کند و زندگی خود را وقف پدر بیوه اش کند یکه خورد. شاید فروم صرفاً به او حسادت می کرد، اما نمی توانست بفهمد که چرا یک زن جوان، مصاحبت با پیر مرد ناجذابی را ترجیح می دهد. .
این زن، مدت کوتاهی پس از مرگ پدرش، خود را کشت. در وصیت نامه او قید شده بود که او را با پدرش در یک تابوت دفن کنند. فروم که از این خودکشی غمگین شده بود از تصمیم این زن و جذب شدن او به پدرش عذاب کشید.
من هرگز دربارهی عقدهی ادیپ یا تثبیت های مربوط به زنا با محارم بین دختر و پدر، چیزی نشنیده بودم. اما عمیقا آن را لمس کردم. چگونه ممکن است زن جوان زیبایی آنچنان عاشق پدرش باشد که دفن شدن با او را به زنده ماندن برای لذتهای زندگی و نقاشی ترجیح دهد؟
پی بردن به اینکه چرا فروم بعدً کار فروید در مورد عقده ادیپ را معنادار دانست دشوار نیست، زیرا به نظر می رسید که عقده ادیپ این تجربه حیرت آور و مصیب بار را توجیه می کند.
هنگامی که فروم ۱۲ ساله بود، تجلی نامعقولی دیگری او را سراسیمه کرد: فوران تعصب هیستریک در ملت آلمان در طول مدت جنگ جهانی اول. او از نفرتی که کشور را برداشته بود، هنگامی که مردم زیر تازیانهی تبلیغات حکومت به التهاب افکار و اعمال دیوانه وار کشیده می شدند، شگفت زده شد.
او متوجهی این تغییرات در خویشاوندان، دوستان و معلمان خود شد و تعجب کرد که چرا «مردم محترم و معقول ناگهان دیوانه می شوند».
فروم بعد از جنگ نوشت: «من مرد جوانِ عمیقاً غمگینی بودم که ذهنش به این سئوال مشغول بود که چرا جنگ می شود، با این آرزو که نامعقولی رفتار توده مردم را درک کنم، با اشتیاقی پر شور برای صلح و تفاهم بین المللی»
شروع کاووشهای اریک فروم
از همین تجربه های شخصی گیج کننده یعنی، زندگی خانوادگی آشفته، خودکشی، و رفتار زمان جنگ توده مردم بود که فروم نیاز به درک علت های نامعقولی را در خود پرورش داد. او نوشت، «علاقه اصلی من به وضوح برنامه ریزی شد. من می خواستم قوانین حاکم بر زندگی فرد انسان و قوانین جامعه را درک کنم».
او گمان می کرد که شخصیت انسان عمیقاً تحت تأثیر نیروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تاریخی قرار دارد و جامعه بیمار، مردم بیماری را پرورش می دهد. بنابراین، دیدگاه وی در مورد شخصیت به صورت شهودی شگل گرفت، ار تجربههای خودِ او ترتیب یافت و بعد در مسیرهای تجربی پالایش شد.
فروم جستجوی خود برای علتهای رفتار نامعقول را در دانشگاه هایدلبرگی (Heidelberg University) آغاز کرد، جایی که او به مطالعه روان شناسی، جامعه شناسی و فلسفه پرداخت. او آثار نظریه پردازان اقتصادی و سیاسی چون کارل مارکس (Karl Marx)، هربرت اسپنسر (Herbert Spencer)، و ماکس وبر (Max Weber) را خواند و در سال ۱۹۲۲، دکتری خود را در جامعه شناسی گرفت. فروم در مونیخ و در موسسه روانکاوی واقع در برلین، به آموزش روانکاوی فرویدی پرداخت. او با اولین تحلیلگر خود، فریدا ریچمن (Frieda Richmann) که ده سال از فروم مسن تر بود ازدواج کرد.
یک زندگی نامه نویس کارن هورنای اظهار داشت که فروم در این مرحله از زندگی خود،
نوعی دلبستگی به زنان مسن تر، مظاهر مادر داشت… گزارش شده است که پدر اریک، در روز ازدواج فریدا ریچمن به او گفته بود که من از اینکه قرار است تحت سرپرستی او قرار بگیری خوشحالم. اریک محبوب مادرش و خیلی به او وابسته بود، گل سر سبدی که نیاز داشت از او مراقبت شود
در دهه ۱۹۳۰، فروم در اعتراض به عدم پذیرش تأثیر نیروهای اجتماعی اقتصادی بر شخصیت توسط فروید، مقالاتی انتقادی نوشت. همانند کارن هورنای، فروم در آغاز معتقد بود که انتقادهای او از روانکاوی فرویدی صرفاً به قصد گسترش دادن موضع فروید است و نه عوض کردن آن. او خود را به مثابه شاگرد و مترجم فروید می دانست که سعی دارد مهمترین دستاوردهای او را برای غنی ساختن آنها مرتب کند و با آزاد کردن آنها از نوعی نظریه محدود لیبیدو، آنها را عمیقتر کند. فروم بعداً از دیدگاههای فروید بسیار دورتر رفت و رویکرد کاملاً متفاوتی را به شخصیت به وجود آورد.
در سال ۱۹۳۴، فروم برای گریختن از تهدید نازی ها در آلمان، به آمریکا مهاجرت کرد. او به شیکاگو رفت تا با کارن هورنای کار کند و سپس به دنبال او به نیویورک رفت. او از همسر خود جدا شد و رابطه جنسی طولانی با هورنای را آغاز کرد. در خلال آن سالها، اندیشه های هورنای تأثیر شگرفی بر کار فروم داشت، دینی که او به ندرت به آن اقرار کرد.
فروم نظریه خود را در چندین کتاب که به سبکی عامه پسند نوشته شده بودند معرفی کرد و هدف او بیشتر مردم بود تا همکاران. او در دانشگاههای کلمبیا (Colombia University) و ییل (Yale University) به تدریس پرداخت و در دانشکده پزشکی دانشگاه ملی مکزیکو، بخش آموزش روانکاوی را تأسیس کرد. او در جنبش صلح دهه ۱۹۹۰ و ۱۹۷۰ فعال شد و به بنیاد نهادن (Sane Nuclear Publicity)، سازمان خط مشی هسته ای معقول، کمک کرد.
او با جنگ سرد، مسابقه تسلیحات اتمی و جنگ ویتنام مخالفت کرد. فروم در سال ۱۹۷۴ به سوییس مهاجرت کرد و همانجا به سال ۱۹۸۰ در منزل خود فوت کرد.
اریک فروم نیز مانند آلفرد آدلر و کارن هورنای معتقد بود که ما به صورت بی چون و چرا آن طوری که فروید در نظر داشت به وسیله نیروهای زیستی غریزی شکل نمی گیریم. فروم در عوض پیشنهاد نمود که شخصیت تحت تأثیر نیروهای اجتماعی و فرهنگی که در داخل یک فرد اثر میگذارند و همینطور نیروهای عمومی که در طول تاریخ بر انسان اثر گذاشته اند قرار دارد.
تأکید فروم بر عوامل اجتماعی تعیین کننده شخصیت، از آدلر و هورنای گسترده می توانیم بگوئیم که فروم به خاطر علاقه اش به تاریخ، دیدگاه گسترده تری از نظریه پردازان دیگر به شخصیت داشت. وی معتقد بود که ما می توانیم ریشه های تنهایی، انزوا و بی معنایی انسان را رویدادهای تاریخی بیاییم. برای یافتن معنا در زندگی، باید از این احساسهای انزوا بگریزیم و احساس وابستگی و تعلق را پرورش دهیم. شگفت اینکه آزادی فزاینده ای که ما طی قرنها از طبیعت و نظامهای اجتماعی خشک و مقرراتی به دست آورده ایم، تنهایی و انزوای ما را بیشتر کرده است. آزادی بسیار زیاد به یک دام و مخمصه تبدیل شده است، حالتی منفی که می کوشیم از آن بگریزیم.
فروم باور داشت، تعارضهای شخصی که دچار آنها هستیم، از انواع جامعه هایی ناشی می شوند که خود ما آنها را ساخته ایم. با این حال، محکوم به رنج بردن نیستیم. فروم درباره توانایی ما در ایجاد منش مان و حل کردن مشکلاتمان، خوشبین بود، مشکلاتی که ما به عنوان یک جامعه به وجود آورده ایم. ما به صورت انفعالی تسلیم نیروهای اجتماعی به عنوان عوامل تعیین کننده شخصیت با جامعه نمی شویم.
اریک فروم معتقد بود که هر چه انسان در طول تاریخ آزادی بیشتری به دست آورده، احساس تنهایی و انزوای بیشتری کرده است. هر چه مردم آزادی کمتری داشته باشند، بیشتر احساس تعلق و امنیت می کنند. قرون وسطی که فرد آزادی کمی داشت، آخرین دوران امنیت و تعلق بود، زیرا جای هر شخص در جامعه ثابت بود.
سه مکانیزم روانی گریز از آزادی بسیار زیاد، از تنهایی و بی معنایی که همراه با آن هستند عبارت اند از:
- قدرت طلبی، که طی آن مردم تسلیم دیگران می شوند یا بر دیگران مسلط می شوند؛
- ویرانگری؛ و
- همنوایی بی اراده.
رشد فرد در کودکی به موازات رشد بشریت در طول تاریخ صورت می گیرد. هنگامی که کودکان رشد می کنند، استقلال و آزادی فزایندهای کسب می کنند که به قیمت از دست دادن امنیت ناشی از پیوندهای مادری اولیه تمام میشود. کودکان می کوشند از این آزادی به چند طریق بگریزند:
- وابستگی همزیستی (تبدیل شدن به بخشی از دیگری)،
- کناره گیری – ویرانگری (حفظ جدایی از دیگران)،
- عشق.
اریک فروم بیان میکند که شش نیاز روان شناختی از تضاد بین سایق برای امنیت و سایق برای آزادی ناشی شوند:
- وابستگی (نیاز دست یافتن به پیوند با دیگران)،
- تعالی (نیاز فراتر رفتن از حالت دانیال حیوانی و خلاق و بارور شدن)،
- ریشه دار بودن (نیاز به ایجاد ریشه های جدید در روابط با دیگران، برای اینکه جای ریشه های قبلی در طبیعت را بگیرد)،
- هویت (نیاز به پرورش دادن استعدادها و توانائیها در کاملترین سطح)،
- چارچوب درک وضعیت و هدفی برای ایثار (نیاز به چارچوبی برای سازمان دادن رویدادهای زندگی در داخل آن و یافتن هدفی کلی برای تأمین احساس دائمی معنی)
- برانگیختگی و تحریک (نیاز به تحریک بیرونی کافی برای حفظ حداکثر هوشیاری ذهنی و فعالیت).
تیپ های منش در گرایشهای غیر خلاق و خلاق گروه بندی شده اند. گرایشهای غیر خلاق، تیپهای گیرنده، بهره کش، محتکر و بازاری را شامل می شوند.
- تیپ های گیرنده، برای برآوردن نیازهایشان به دیگران وابسته اند.
- تیپ های بهره کش، آنچه را که نیاز دارند از دیگران می گیرند.
- تیپ های محتکر، امنیت خود را از چیزی که بتوان آن را انباشته و پس انداز کرد به دست می آورند.
- تیپ های بازاری، خود را به صورت کالاهایی که بتوان آنها را بسته بندی کرد و فروخت می بینند.
- تیپ های خلاق، هدف نهایی رشد انسان را نشان می دهند، یعنی: رسیدن به خودشکوفایی.
اریک فروم بعدأ چهار تیپ دیگر را معرفی کرد:
- تیپ های مرده گرا (غیرخلاق) به مرگ، قدرت، و تکنولوژی عشق می ورزند.
- تیپ های زنده گرا (خلاق)، عاشق زندگی، رشد و ترقی هستند.
- تیپ های مال پرست (غیر خلاق خود را در قالب دارایی هایشان توصیف می کنند.
- تیپ های هستی گرا (خلاق) بر همکاری، مشارکت و زیستن به صورت خلاق با دیگران تمرکز دارند.
تصور فروم از ماهیت انسان، خوشبینانه است. ما توانایی آن را داریم که شخصیت و جامعه خود را شکل دهیم. هدف نهایی و فطری زندگی، تحقق بخشیدن به توانایی ها و استعدادهای ماست.
برخی از کتابهای اریک فروم به زبان فارسی
- گریز از آزادی ترجمه عزتالله فولادوند، انتشارات مروارید/ فیروزه
- انسان برای خویشتن، پژوهشی در روانشناسی اخلاق ترجمهاکبر تبریزی، انتشارات کتابخانه بهجت
- روانکاوی و دین ترجمه آرسن نظریان، انتشارات مروارید/ فیروزه
- زبان ازیادرفته؛ درک و تعبیر رؤیا، داستانهای کودکان و اساطیر ترجمه ابراهیم امانت، انتشارات مروارید/ فیروزه
- جامعه سالم ترجمهاکبر تبریزی، انتشارات کتابخانه بهجت
- هنر عشق ورزیدن ترجمه پوری سلطانی، انتشارات مروارید/ فیروزه
- رسالت زیگموند فروید ترجمه فرید جواهرکلام، شرکت سهامی کتابهای جیبی (با همکاری مؤسسه انتشارات فرانکلین)
- ذن بودیسم و روانکاوی
- سرشت راستین انسان نام اصلی:برداشت مارکس از انسان ترجمه فیروز جاوید، انتشارات مروارید/ فیروزه
- آیا انسان پیروز خواهد شد؟: حقیقت و افسانه در سیاست جهانی ترجمه عزتالله فولادوند، انتشارات مروارید/ فیروزه
- فراسوی زنجیرهای پندار ترجمهبهزاد برکت، انتشارات مروارید/ فیروزه
- جزم اندیشی مسیحی و جستارهایی در مذهب، روانشناسی و فرهنگ ترجمه منصور گودرزی، انتشارات مروارید/ فیروزه
- دل آدمی و گرایشش به خیر و شر ترجمه گیتی خوشدل
- شما باید به خدایان مانید
- انقلاب امید: در ریشههای عوامل غیر اومانیستی و اومانیستی جامعه صنعتیترجمه مجید روشنگر، انتشارات مروارید/ فیروزه
- بحران روانکاوی ترجمه اکبر تبریزی، انتشارات مروارید/ فیروزه
- آناتومی ویرانسازی انسان ترجمه احمد صبوری، انتشارات آشیان
- داشتن یا بودن؟ ترجمهاکبر تبریزی، انتشارات مروارید/ فیروزه
- بهنام زندگی ترجمه اکبر تبریزی، انتشارات مروارید/ فیروزه
- هنر بودن، ترجمه پروین قائمی، انتشارات آشیان