افراد میانسال را در تغییرات شناختی بررسی میکنیم، دوباره با موضوع تنوع در رشد روبهرو خواهیم شد. جنبههای مختلف عملکرد شناختی، حالتهای متفاوت تغییر رانشان میدهد.
بااینکه در برخی زمینهها کاهشهایی روی میدهند، اما اغلب، مخصوصاً در موقعیتهای آشنا، توانایی شناختی نشان میدهند و برخی دستاوردهای چشمگیری کسب میکنند.
هوش متبلور و سیال
هوش سیال بیشتر به مهارتهای اساسی پردازش اطلاعات وابسته است. توانایی تشخیص دادن روابط بین محرکهای دیداری، سرعت تحلیل کردن اطلاعات و توانایی حافظه فعال.
هوش متبلور به مهارتهایی اشاره دارد که به دانش و تجربه انباشته شده، قضاوت خوب و مهارت در آداب اجتماعی بستگی دارد. تعدادی از تحقیقات نشان میدهند که هوش متبلور بهطور پیوسته تا میانسالی افزایش مییابد در حالی که هوش سیال در 20 تا 30 سالگی رو به کاهش میرود این روند بارها در تحقیقات یافت شده است که در آنها آزمودنیهای جوان و مسن تحصیلات مشابهی داشتند.
در یکی از تحقیقات که تقریباً 2500 آزمودنی 16 تا 85 ساله را که از لحاظ عقلانی و جسمانی سالم بودند در برداشت. هوشبر کلامی بین 45 تا 54 سالگی به اوج رسید و تا 80 الی 90 سالگی کاهش نیافت. در مقابل، هوشبر غیرکلامی بهطور پیوسته در این دامنه سنی کاهش یافت.
افزایش تواناییهای متبلور در میانسالی قابل درک است؛ زیرا بزرگسالان مرتباً دانش و مهارت خود را در محل کار، خانه و فعالیتهای اوقات فراغت افزایش میدهند.
یافتههای طولی ((شای)) بهطور مشروح نشان میدهد، پنج عاملی که در اوایل و اواسط بزرگسالی اکتساب میشوند، توانایی کلامی، استدلال قیاسی، حافظه کلامی، جهتیابی فضایی، و توانایی عددی – مهارتهای متبلور و سیال را دربردارند.
مسیرهای تغییر آنها تائید میکنند که میانسالی دوره اوج عملکرد در تعدادی از تواناییهای ذهنی بسیار پیچیده است. طبق این یافتهها، افراد میانسال از لحاظ عقلانی در ((بهار زندگی)) هستند نه طبق پندارهای قالبی در ((اوج پیری)).
تفاوتهای فردی و گروهی
برخی از بزرگسالان به خاطر بیماری یا محیطهای نامطلوب، خیلی زودتر از دیگران از لحاظ عقلانی افت میکنند. در ضمن، افراد زیادی در سنین بالا، حتی در تواناییهای سیال عملکرد کاملی دارند.
بزرگسالانی که مهارتهای عقلانی خود را به کار میگیرند آنها را به مدت طولانیتری حفظ میکنند. در تحقیق طولی ((سیاتل)), افت شناختی در افرادی که تحصیلات بالای متوسط، مشاغل پیچیده و فعالیتهای اوقات فراغت تحریککنندهای داشتند که مطالعه، مسافرت، شرکت کردن در فعالیتهای فرهنگی و مشارکت در کلوبها و سازمانهای حرفهای را شامل میشوند، به تأخیر افتاده بود.
سرشت پردازشی
چه چیزی باعث میشود که با افزایش سن پردازش شناختی کند شود؟
پژوهشگران توافق دارند که تغییرات در مغز مسئول هستند ولی در مورد توجیه دقیق آن اختلافنظر وجود دارد. طبق دیدگاه شبکه عصبی هنگامی که نورونها در مغز میمیرند.
گسیختگیهایی در شبکههای عصبی روی میدهند. مغز، تشکیل دادن گذرگاههای فرعی – اتصالات سیناپس جدید که این گسیختگیها را دور میزنند ولی کمتر مؤثر هستند. با این وضعیت سازگار میشود (سرلا 1990).
فرضیه دوم به نام دیدگاه زوال اطلاعات اعلام میدارد وقتی که اطلاعات در سیستم شناختی جریان مییابد، افراد مسن زوال اطلاعات بیشتری را تجربه میکنند. درنتیجه کل سیستم برای بررسی و تعبیر کردن اطلاعات تنزل مییابد. هرچه افراد مسنتر باشد، این تأثیر بیشتر است. تکالیف دشوار که مراحل پردازش بیشتری دارند. بیشتر تحت تأثیر زوال اطلاعات قرار میگیرند.
خلاقیت
دستاورد خلاق در اواخر 30 تا 40 سالگی یا اوایل 40 تا 50 سالگی به اوج میرسد و بعد کاهش مییابد ولی با تنوع قابلملاحظه در بین افراد و رشتههای مختلف برخی افراد در چند دهه آخر خود کارهای بسیار خلاقی به بار میآورند.
رشد هیجانی و اجتماعی در میانسالی
تعارض روانشناختی میانسالی در نظریه اریکسون، زایندگی در برابر رکود نامیده میشود. زایندگی مستلزم به فکر دیگران بودن و بهصورت هدایت کردن نسل بعدی است.
اریکسون اصطلاح زایندگی را انتخاب کرد تا هر چیز ایجادشدهای که به دوام بیشتر خود کمک کند و تداوم و پیشرفت جامعه را تضمین نماید دربرگیرد.
فرزندان، دیدگاهها، دستاوردها و آثار هنری. گرچه پدر-مادری وسیله مهمی برای تحقق بخشیدن به زایندگی است، اما تنها وسیله نیست. بزرگسالان میتوانند در روابط خانوادگی دیگر، بهعنوان مشاور در محل کار، در این اقدامات داوطلبانه و از طریق شکلهای متعدد بارآوری و خلاقیت نیز زاینده باشند.
افراد میانسال احساس میکنند که احتیاج دارند دیگران به آنها نیاز داشته باشند. آنها میخواهند به فناناپذیری نمادی دست یابند یعنی خدمتی بکنند که بعد از مرگشان باقی بماند.
پیامد منفی این مرحله رکود است، اریکسون معتقد بود که وقتی افراد به هدفهای زندگی خاصی میرسند، مانند ازدواج، فرزندان و موفقیت شغلی، امکان دارد که خودمحور و تنپرور شوند. افرادی که احساس رکود میکنند نمیتوانند در رفاه جامعه مشارکت داشته باشند زیرا آسایش و امنیت خود را به چالش و فداکاری ترجیع میدهند.
انتقال میانسالی از نظرلوینسون
افراد در حدود 40 سالگی موفقیت خود را در برآورده کردن هدفهای اوایل بزرگسالی ارزیابی میکنند. چون میدانند که زمان بیشتری را پشت سر گذاشتهاند و زمان کمتری در پیش رو دارند.
سالهای باقیمانده را بسیار ارزشمند میپندارند. درنتیجه، برخی افراد در عناصر خانواده و شغل ساختار زندگی مانند طلاق، ازدواج مجدد، تغییر دادن مشاغل، یا نشان دادن خلاقیت بیشتر، تجدیدنظرهای جدی میکنند. سایرین تغییر جزئی میکنند و همان زندگی زناشویی، شرایط دوروبر، شغل و محیط کار را ادامه میدهند.
خواه این سالها وزش تندباد طوفان را به همراه داشته باشد، اغلب افراد برای مدتی درون شده و روی زندگی معنیدار تمرکز میکنند. یک دلیل آن این است که برای بسیاری از افراد میانسال امکان پیشرفت شغلی و رشد شخصی محدودی وجود دارد.
برخی از اینکه رویای بزرگسالی اولیه خود را کاملاً تحقق نبخشیدهاند احساس ناامیدی میکنند و میخواهند قبل از اینکه خیلی دیر بشود مسیر رضایتبخشتری را پیدا کنند. حتی کسانی که به هدفهای خود رسیدهاند میپرسند، این دستاوردها از نظر دیگران، جامعه و خودم تا چه اندازهای خوب هستند.
سرانجام اینکه، اکثریت قریب به اتفاق افراد میانسال در توصیف زندگی خود از لحظههای دشواری خبر میدهند؛ که موجب آگاهیها و هدفهای تازه شوند. یافتهای که با رویکرد مرحلهای هماهنگ است هنگامی که به رشد هیجانی و اجتماعی در میانسالی نگاه دقیقی بیندازیم. خواهیم دید که این دورههای دیگر، با تغییر پیوسته و مرحلهای مشخص میشود.