بازی نقش در سایکودرام – معمولاً رئیسجمهور قبل از کنفرانس مطبوعاتی با دبیر مطبوعاتی و مشاوران ارشد خود ملاقات میکند. آنها دربارهٔ همهچیز از بودجهٔ ملی گرفته تا امور خارجی سؤالاتی میکنند. همان پرسشهایی را که احتمال میرود نمایندهٔ خبرگزاریها از رئیسجمهور در مدت کنفرانس بکنند. با این روش رئیسجمهور با پاسخهای خود به پرسشهای مشکل که ممکن است انجام شود شکل داده و تمرین میکند و بدین طریق در کنفرانس مطبوعاتی واقعی کار بهتری را ارائه میدهد. پرزیدنت ترومن، کندی، جانسون، نیکسون و فورد بارها از این روش استفاده کردهاند. رؤسای جمهور بالا ممکن است به این امر توجه نداشته باشند، اما آنها از واکنش پیشساخته استفاده کردهاند و اینیکی از تکنیکهای موفق آموزشی قاطعیت است.
واکنش پیشساختهٔ رفتار که در اصل «سایکو درامای رفتار» و غالباً «بازی نقش» نامیده میشود یک فرآیند آموزشی است که در آن افرادی که در رفتارهای اجتماعی و با دیگران مشکلاتی دارند آموزش مستقیمی در رفتارهای مؤثر و شایسته به دست میآورند. با بهکارگیری واکنش پیشساختهٔ رفتار در آموزش قاطعیت سعی میکنیم «کمبود واکنشی» را اصلاح کنیم، چون فرد هرگز استفاده از واکنش قاطع را یاد نگرفته است و غیر قاطع عمل میکند. ما در سه مرحله این کار را میکنیم: 1 ـ به فرد یاد میدهیم واکنش چیست. 2 ـ میخواهیم که آن را تمرین کند. 3 ـ و در موقعیتهای زندگی به کار ببرد. طبیعتاً هدف دو قسمت اول تسریع استفاده در موقعیتهای زندگی است.
بازی نقش همان تقلید واقعیت در یک حالت کنترلشده و بدون خطرات واقعی است. این امر اجازهٔ تجربه کردن را میدهد، بهطوریکه فرد میتواند واکنش قاطعی را که مناسب اوست دریابد، سپس آن را بارها تمرین کند تا زمانی که انجام آن کار برایش آسان شود و جزئی از او بشود. مطابق آزمایشی که دکتر «فریدمان» از دانشکدهٔ طب دانشگاه تمپل به عملآورده است، حتی هشت تا ده دقیقه ایفای نقش ممکن است تغییر مهمی در وضع فرد به وجود آورد و این تغییر ادامه پیدا کند.
در عمل یک درمانگر چگونه برای آموزش قاطعیت واکنش پیشساخته را به کار میبرد؟
1 ـ او رفتارهایی را که نیاز به آموزش دارد مشخص میکند. آنها میتوانند در چگونگی تقاضای اضافهحقوق تا ایستادگی برای گرفتن حق خود به طریق مناسب در مقابل یک دوست، رئیس، همکار، یا فروشنده و همچنین مهارت اجتماعی مانند بیان یک داستان باشند. فرد باید درمانگر را از تمام جزئیات مشکلات خود مطلع سازد، بهطوریکه درمانگر بتواند نقش طرف مقابل را ایفا کند. درمانگر شکل سادهای را که تا حدودی مطابق شرایط زندگی فرد است درست میکند. سپس درمانگر و فرد آن نقش را بازی میکنند.
2 ـ بعد از انجام صحنه، درمانگر دستورات لازم را به فرد میدهد و نکات خوب و بد اجرای نقش او را خاطرنشان میکند. او همچنین به فرد میگوید چگونه میتواند عمل به خصوصی را بهبود بخشد و خود را مؤثر نشان دهد. او ممکن است به فرد بگوید «صریحتر باش»، «گفتار احساسی به کار ببر»، «صادقانهتر صحبت کن»، «شانههای خود را عقب بکش تا ضعیف و ناتوان به نظر نرسی». فرد و درمانگر باهم عبارات مشخصی را که باید گفته شود تمرین میکنند.
3 ـ بعد از دستورات و تعلیمات، معمولاً فرد باکمی پیشرفت رویداد را تکرار میکند. درمانگر بابیان مطالبی مانند «خوب، تو آنوقت صریحتر صحبت کردی» ممکن است دستورات بیشتری بدهد.
4 ـ برای کمک به فرد در جهت هدف قاطعیتش درمانگر ممکن است خود را الگوی رفتارهای موردنظر بسازد. در این تکنیک فرد و درمانگر نقشهای خود را عوض میکنند. حال درمانگر نقش فرد را ایفا میکند و فرد مانند شخص مقابل عمل میکند. نهتنها درمانگر به فرد نشان میدهد که چه باید بکند، بلکه توجه او را به آنچه خودش میکند معطوف میدارد و میگوید: «دیدی چگونه ایستادگی کردم» یا «با بیان موضوع به آن صورت من مؤدب بودم، اما برای گرفتن حق خود ایستادگی کردم».
سپس آنها به نقشهای اولیه برمیگردند و دوباره فرد نقش خود را ایفا میکند و سعی میکند از الگوی درمانگر پیروی کند. نتیجه باید یک عمل بهتر باشد که درمانگر با تمجید آن را تقویت میکند. در این مورد هدف درمانگر را به خاطر بسپارید و فرد باید راه خود را پیدا کند نه اینکه فقط مقلد درمانگر باشد.
5 ـ واکنشسازی اولیه ممکن است نشان دهد که مسئله فرد خیلی مشکل است و درخواستی که از فرد میشود به علت اضطراب زیاد برآورده نمیشود. یا ممکن است معلوم شود درحالیکه فرد در موقعیت واکنشسازی آزمایشگاهی موفق است نمیتواند آن را در زندگی واقعی به کار ببرد. در این مورد ما روش تدریجی را در پیش میگیریم و با موقعیتها یا رفتارهایی که فرد از عهدهٔ آنها برمیآید آغاز میکنیم و بهسوی مراحل مشکلتر میرویم. این امر ممکن است دربارهٔ افراد، کارها، یا شدت در اعمال باشد.
افراد: فرض کنید مسئلهٔ کلی سرزنش فرد است و مشکل بهخصوص در مورد مادرزن است. فرد احتمالاً ابتدا سرزنش خود را با دوستی که از او ترسی ندارد تمرین میکند، سپس او میتواند این کار را با همکاری که کمی سختتر است بکند و با پیشرفت گامبهگام بالاخره نوبت به مادرزن میرسد.
البته هر مرحلهای را متناسب با فرد بهخصوص طرحریزی میکنیم. چیزی را که یکی مشکل میداند برای دیگری ساده است.
کارها: بعضیاوقات انجام کاری با یک شخص آسانتر از انجام کار دیگری با اوست. این شامل دومین نوع درجهبندی است. فرد ممکن است سرزنش کردن مادرزن خود را برای دادن شکلات به بچههایش نسبتاً ساده بداند، اما ممکن است ایراد گرفتن از او را به علت ناراحت کردن همسرش مشکلتر بیابد. او حتی نمیتواند مادرزن را به خاطر اشارات طعنهآمیز مدام او نسبت به خودش سرزنش کند. در چنین موردی به ترتیب سلسلهمراتب برای هر صحنه ایفای نقش میکنیم.
شدت: همچنین سلسله مراتبی را برای شدت ابراز احساسات بهخصوص به کار میبریم. در این روش ما فرد را که در ابراز خشم مشکل دارد بابیان «من آن را دوست ندارم» به نقطهای میرسانیم که بتواند نقش یک فرد کاملاً خشمگین را ایفا کند.
6 ـ فرد رفتاری را که میخواهد بکند بارها در اتاق درمان تمرین میکند تا بدینصورت احتمال توانایی انجام آن را در زندگی افزایش دهد.
این کار را میتوان با انواع رفتارها همچنین با کودکان و بزرگسالان انجام داد. دکتر «مارتین گیتلمان» این تکنیک تمرین رفتاری را با یک کودک 13 ساله انجام داد. کجخلقی کودک بهقدری زیاد بود که او را از مدرسه اخراج کرده بودند و در شرف اخراج از مدرسهٔ جدید بود. دکتر «گیتل مان» با تمرین او را وادار کرد بهجای پاسخ گستاخانه واکنش آرامی ابراز کند. پس از چهار جلسه استفاده از تمرین رفتاری گزارش شد که رفتار او در مدرسه و خانه خیلی بهتر شده است. او گفت باآنکه هنوز احساس خشم دارد، ولی میتواند اعمالش را کنترل کند. با تعقیب موضوع پس از 9 ماه معلوم شد که کودک دیگر رفتار پرخاشگرانه نداشته است.
7 ـ از گزارشهای رسیده بهعنوان آخرین مرحله در واکنش پیشساخته استفاده میشود. درمانگر در گزارشهای موثق، نتیجه موفق، یا ناموفق از زندگی فرد، درمییابد که ممکن است آموزش تازهای لازم باشد یا باید از مسائل جدیدی اطلاع پیدا کند. درمانگر اغلب یک مشکل را برطرف میکند بعد به قسمتهای دیگر میپردازد تا درمان خاتمه پیدا کند و فقط برای مدتی، تماس تلفنی با فرد برقرار میکند.