بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم اغلب میانگین بین 5-4 سالگی تا 12-10 سالگی میباشد. رشد گویایی در دورهی دوم کودکی بسیار سریع است.
زبان، اساسیترین، غنیترین و با ثباتترین حلقهی اتصالی است که نسلهای گذشته، حال و آینده را به یک وجود پویا و عظیم پیوند میزند.
کودک با تسلط بر زبان مادری، بر لغات و ترکیبات و تغییر و تبدیلهای آنها دست مییابد و به مجموعهی بیشماری از مفاهیم و تصورات، افکار، احساسات، تصورات هنری، منطق و فلسفه پی میبرد.
وقتی فردی دو زبان میآموزد فرآیند یادگیری آنها برای جلب منابع ذهنی به رقابت نمیپردازند (هاکونا و گارسیا، 1989).
پژوهش نیز نشان داده است بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم در پایههای اول دبستان میباشد. برای برخی از کودکان گروههایی که زبان اول آنها یکی از زبانهای اقلیت است، زبان دوم ممکن است اثر کاهنده داشته باشد یعنی، کودکان اقلیت با بهبود مهارتهای زبان دوم، روانی خود را در زبان اول تا حدودی از دست بدهند چون زبان دوم زبان غالب است یعنی زبانی که دیگران به آن سخن میگویند و در جامعه و رسانههای همگانی از آن استفاده میشود، کودکان رفتهرفته آن را ترجیح میدهند. (لاندری، 1987)
بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم از دیدگاه نظریههای مختلف متفاوت است و روانشناسان مختلفی نظریههایی در رابطه با یادگیری زبان دوم دارند.
اگر کودکی در معرض دو زبان مختلف نیز قرار میگیرد هر دو را در حد تسلط فرامیگیرد. زبان مهمترین ضامن بقای رشد فکر انسان است.
کودک با تسلط بر زبان مادری، بر لغات و ترکیبات و تغییر و تبدیلهای آنها دست مییابد و به مجموعه بیشماری از مفاهیم و تصورات، افکار، احساسات، تصورات هنری، منطق و فلسفه پی میبرد.
پژوهش نیز نشان داده است که آموزش رسمی زبان دوم را میتوان در پایههای اول دبستان آغاز کرد، مشروط به آنکه کودکان قبلاً در زبان اکثریت تبحر لازم را کسب کرده باشند، معلمان دو زبانه و در آموزش زبان متبحر و دورهدیده باشند، هم زبانی که قرار است آموزش داده شود و هم زبان مادری، هر دو موقعیت نسبتاً بالایی در فرهنگ جامعه داشته باشند و والدین و جامعه حمایتگر این برنامه باشند (مک لاگین 1985) ولی در هر حال پژوهش نشان داده است که آموزش کودکان گروه اقلیت باید در درجهی اول به زبان اقلیت باشد و زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم به آنان آموخته شود. برای کودکانی که زبان اکثریت باشد، یادگیری زبان دوم بشر تجربهای افزاینده به شمار میآید. (کامینز و سوین، 1986)
بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم چه دورهای است، نظریات مختلف را مطرح و مقایسه کنید؟
بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم اغلب میانگین بین 5-4 سالگی تا 12-10 سالگی میباشد.
رشد گویایی در دورهی دوم کودکی بسیار سریع است. یک کودک سه ساله حدود 800 تا 1000 کلمه، در چهار سالگی، 1500 کلمه، در پنج سالگی حدود 2000 کلمه و در شش سالگی 2500 کلمه را میداند و میفهمد.
اگر کودک به کودکستان برود خزانهی لغات او از این هم غنیتر میشود. عوامل گوناگونی در رشد گویایی کودک مؤثر است که از مهمترین آنها میتوان گروه همسالان، رادیو و تلویزیون، کتاب و قصههای کودکان را نام برد؛ ولی قبل از ورود هر عامل دیگری در رشد تکلم کودک، مادر میتواند در رشد گویایی و گسترش آن تأثیر بسیار داشته باشد.
مادر باید از تمام اوقاتی که با کودک است استفاده کند و با کودک حرف بزند؛ البته دلیلی ندارد که بزرگسالان با کودک به زبان کودکانه صحبت کنند.
فراهم کردن موقعیتهایی که کودک بتواند با کودکان های دیگر بازی و ارتباط برقرار کند، در رشد گویایی او بسیار مؤثر است.
زبان، اساسیترین، غنیترین و با ثباتترین حلقهی اتصالی است که نسلهای گذشته، حال و آینده را به یک وجود پویا و عظیم پیوند میزند.
زبان مهمترین ضامن بقای رشد فکر انسان است. کودک با تسلط بر زبان مادری، بر لغات و ترکیبات و تغییر و تبدیلهای آنها دست مییابد و به مجموعهی بیشماری از مفاهیم و تصورات، افکار احساساتی، تصورات هنری، منطق و فلسفه پی میبرد.
از نظر پیاژه زبان کمک بسیار بزرگی به رشد ذهنی کودک میکند، ولی نمیتواند عامل به وجود آورندهی تفکر باشد و با همهی اهمیتی که در رشد ذهنی دارد، وابسته به تفکر است؛ در حالی که از نظر برونر، زبان عامل پیشرفت تفکر و اکتساب نگهداری ذهنی است.
اگر کودکی در معرض دو زبان مختلف نیز قرار گیرد هر دو را در حد تسلط فرامیگیرد. توانایی خارقالعاده کودک در فراگیری زبان، مونتسوری را به این نتیجه رساند که کودک باید از نوعی سازوکار خاص برای یادگیری زبان برخوردار باشد در حالی که ما زبان دوم را با تأنی و تعمق، یعنی تلاشی هشیارانه برای حفظ قواعد، زمانها، پیشوندها معرفها و غیره یاد میگیریم، کودک آن را بهطور ناهشیار فرامیگیرد.
مونتسوری بر این نکته تأکید دارد که این مراحل، بهصورت حالتی تداومی و تدریجی پدیدار نمیشوند بلکه زمانهای متعددی وجود دارد که به نظر میرسد کودک هیچ پیشرفتی ندارد و سپس به یکباره پیشرفتهای جدیدی در او ظاهر میشود.
بین سنین 3 تا 6 سالگی، کودکان با وجود آنکه هنوز در دورهی حساس زبانآموزی قرار دارند، ولی دیگر لغات و دستور زبان را ناهشیارانه جذب نمیکنند و بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم نمیباشد.
هنگامی که کودک 5-6 ساله شد، آنگاه برای رفتن به مدرسهی رسمی آمادگی دارد کودک از قبل و بدون کمک معلم، صحبت کردن را فراگرفته است. این نوعی اکتساب و یادگیری خودبهخود محسوب میشود ما پس از اینکه کودک همهی این کارها را خود انجام داد، او را به مدرسه میفرستیم و از مدرسه میخواهیم تا به او الفبا بیاموزد. وقتی فردی دو زبان میآموزد فرآیند یادگیری آنها برای جلب منابع ذهن به رقابت نمیپردازند (هاکونا و گارسیا، 1989).
متأسفانه، والدین و جوامعی وجود دارند که با آموزش زبان دوم توسط مدارس دولتی مخالفاند. ولی در هر حال پژوهش نشان داده است که آموزش کودکان گروه اقلیت باید در درجهی اول به زبان اقلیت باشد و زبان انگلیسی بهعنوان زبان دوم به آنان آموخته شود.
بحث و نتیجهگیری
نتیجه میگیریم که بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم اغلب بین میانگین سن 5-4 سالگی تا 12-10 سالگی میباشد که کودک در این سن میتوان زبان دوم را بهخوبی یاد بگیرد و پژوهش نیز نشان داده است که آموزش رسمی زبان دوم را میتوان در پایههای اول دبستان آغاز کرد.
برای برخی از کودکان گروههایی که زبان اول آنها یکی از زبانهای اقلیت است، زبان دوم ممکن است اثر کاهنده داشته باشد یعنی کودکان اقلیت با بهبود مهارتهای زبان دوم، روانی خود را در زبان اول تا حدودی از دست بدهند چون زبان دوم زبان غالب است یعنی زبانی که دیگران به آن سخن میگویند و در جامعه و رسانههای همگانی از آن استفاده میشود کودکان رفتهرفته آن را ترجیح میدهند. (لاندری، 1987)