اندی وارهول (Andy Warhol) از شناختهشدهترین چهره هنر پاپ و دارای اندیشههای بسیار آوانگارد بود. اندی وارهول و هنرهایش را که متأثر از طرز تفکرشان است را مورد تحلیل با استفاده از رویکردهای مختلف روانشناسی قرار دهیم.
هنر پاپ یکی از جنبشهای اصلی قرن بیستم بود. این سبک را میتوان یک سبک روشنفکرانه با نگاهی انتقادی به مصرفگرایی بهخصوص در آمریکا دانست.
هیچ هنرمند دیگری همانند اندی وارهول به عنوان شاخصه هنر پاپ شناخته نشده است. رسانهها به او عنوان باشکوهی داده بودند: “شاهزاده پاپ” یا شاهزاده تودهها!
اندی وارهول در ۶ اوت ۱۹۲۸ میلادی در پیتسبورگ پنسیلوانیا از پدر و مادری اسلواک به دنیا آمد. اسم اصلیاش “اندروا وارهولا” بود. او فرزند سوم یک خانواده مهاجر اهل کشور اسلواکی بود. پدرش یک کارگر ساده ساختمانی بود و مادرش کارهای گلدوزی انجام میداد و هنگامی که اندی، فقط ۱۳ سال داشت، در یک حادثه پدرش کشته شد.
اندی خیلی زود نبوغ خود را در طراحی و نقاشی نشان داد. پس از پایان دبیرستان، در رشته هنرهای بازرگانی (هنرهای تبلیغی) در انستیتو تکنولوژی کارنگی پیتسبورگ ادامه تحصیل داد.
در ۱۹۴۹ فارغالتحصیل شد و به نیویورک رفت و بهعنوان تصویرگر آگهیهای تجاری در نشریات مشغول به کار شد. پس از مدت کوتاهی او به معروفترین و موفقترین تصویرگر آگهیهای تجاری در تمام نیویورک بدل گشت.
در ۱۹۵۲ اندی وارهول نخستین نمایشگاه انفرادیاش را در گالری هیوگو نیویورک برگزار کرد و به دنبال آن در سال ۱۹۵۶ به همراه تعدادی از تصویرگران برجسته در موزه تازه تعمیر هنرهای مدرن نیویورک در نمایشگاهی گروهی شرکت کرد.
در دهه شصت، وارهول شروع به نقاشی نمود. سوژههای او بیشتر اجناس و اشیا روزمرهای بود که در زندگی همه مردم حضور داشت. همانند قوطیهای سوپ کمپبل و بطریهای نوشابه کوکاکولا.
اندکی پس از این تغییر روش، او به شخصیتی مشهور در جامعه هنری نیویورک تبدیل شده بود. از ۱۹۶۲ به بعد، اندی با استفاده از چاپ سیلک اسکرین، پرترههایی از شخصیتهایی مشهور نظیر “مرلین مونرو” و “الیزلبت تیلور” خلق کرد که به نمونههایی مثالزدنی از سبک پاپ تبدیل شدند.
جوهره تفکر و هنر وارهول مبتنی بود بر تفکیک بین هنرهای زیبا FINE ARTS و هنرهای وابسته به تبلیغات، همانند آنچه که برای آگهیهای تجاری به کار میرفت، یا کتابهای مصور، آلبومهای موسیقی، آگهیهای سینمایی و … خود وارهول فلسفه آثارش را چنین تشریح میکند: “وقتی خوب در موردش فکر کنید، میبینید که فروشگاههای زنجیرهای و موزهها، خیلی به هم شبیهاند”
اندی وارهول میخواست که ماهیت تولید انبوه را به چالش بکشد، به همین دلیل، در ۱۹۶۲، آتلیه هنری خود را با نام “کارخانه” بنیان نهاد.
با این هدف که آثار هنری خود را با روشهایی نظیر چاپ به تولید انبوه برساند. یکی از مهمترین اهداف وارهول از این کار آن بود که نشان دهد، یک اثر هنری نفیس، هنگامی که همانند یک قوطی کوکا به تولید انبوه برسد، بیارزشتر از آن خواهد بود.
تکنیک مطلوب وارهول، چاپ سیلک اسکرین بود، چرا که نتیجه مورد نظرش را فراهم میکرد، تکثیر طراحیها و نقاشیهای او. بخشی از پروژه بزرگ و رویایی وارهول، به نام “ماشین تولید آثار هنری” ساختن فیلم بود که در همان آتلیه او یا “کارخانه” انجام میشد. اندی نزدیک به ۳۰۰ فیلم تجربی و زیرزمینی در کارخانهاش ساخت.
فیلمهایی پر از تصاویر غریب، مالیخولیایی، وهمآلود و پ.و.ر.ن.و. اولین فیلم او، “خواب” نام داشت که در آن هیچ اتفاق نمیافتاد، جز آنکه مردی شش ساعت تمام خوابیده بود.
در جولای ۱۹۶۸ زنی به نام “والریا سولانیس (سولاناس)” سه بار به وارهول شلیک کرد، تیرها به قفسه سینه او اصابت کرد، با خوششانسی تمام، هنرمند از مرگ گریخت، اما بهشدت ترسیده بود و این آغاز انزوا و ترس از اجتماعی بود که تا آخر عمر گریبان او را گرفت.
والریا، اغلب اوقات برای وارهول کار میکرد و انجمنی تأسیس کرده بود به نام SCUM یا “انجمن تکهتکه کردن مردان” که خود، تنها عضو آن بود! هنگامی که فردای آن روز والری دستگیر شد، دلیل خود را برای ترور وارهول چنین شرح داد: او کنترل زیادی روی زندگی من داشت. این تنها راه خلاص من از دست او بود.
وارهول پس از این واقعه هیچگاه به حالت عادی بازنگشت و تا زمان مرگ در میان پیله تنهایی خود به سر برد و از همهکس و همهچیز وحشت داشت. پس از این واقعه، چرخشی بزرگ در نگرش و آثار وارهول پدید آمد. از این زمان به بعد او بیشتر وقت خود را به تهیه پرتره از شخصیتهای مشهور و بسیار ثروتاند میگذراند، مانند “مایکل جکسون” و “بریژیت باردو”.
پیروان او روزبهروز بیشتر میشدند و سبکش، پاپ آرت POP ART، یا آنچه که خود دوست داشت بنامد، MASS PRODUCTION ART فراگیرتر میشد که بیربط به آغاز دهه هفتاد میلادی و مخالفتها و مبارزات منفی با مصرفگرایی و پدید آمدن ادیان و فرقهای معنوی جدید و گسترش تفکر “پانک” نبود.
اندی وارهول در این زمان (آغاز دهه هفتاد) یک کلوپ شبانه تأسیس کرد و پس از آن مجله INTERVIEW را به راه انداخت که بخشی از آن به تفسیر هنر مدرن اختصاص داشت.
در ۱۹۷۵ وارهول کتابی منتشر کرد به نام “فلسفه اندی وارهول” که در آن عقایدش را تشریح میکند. جمله معروف وارهول در باب هنر در این کتاب آمده است: “هنر چیست؟ خوب پول درآوردن هنر است، کار کردن، هنر است و حتی تجارت سودمند هنر است!”
اندی وارهول شخصیتی همجنسگرا و روحی ناآرام و عجیبوغریب و پر از تصورات مالیخولیایی داشت. در پنجاهسالگی موهایش را به رنگ بلوند درآورد و اندکی پس از آن، موهایش را تراشید و کلاهگیسی نقرهای به سر گذاشت.
او گربهها را دوست داشت و با حیوانات ارتباط دوستانهای برقرار میکرد. وارهول تلاش داشت تا آرامش آنها (گربهها) را در آثارش به نمایش بگذارد.
یکی از دوستانش او را فردی توصیف کرده که بهجز کارش به هیچچیز دیگری اهمیت نمیداد. نه تفریح، نه گردش و نه حتی چیزی به نام خانواده و فامیل. او به طرز خودآزارانهای تلاش میکرد که مشهور و ثروتمند بشود و اندی میدانست که “رویای آمریکایی” فقط با کار فراوان و سخت به دست میآید. رویایی که در پول و موفقیتهای شغلی تعریف میشد.
اندی وارهول در ۲۲ فوریه ۱۹۸۷ از عوارض عمل جراحی کیسه صفرا درنیویورک درگذشت و آنجا به خاک سپرده شد. بیش از دو هزار نفر در مراسم یادبودش در کلیسای سنتپاتریک شرکت کردند. وارهول، به عنوان نشانه و معرف ذات هنر پاپ، تأثیر عمیقی بر جریانهای هنری پس از خود نهاد. دو سال پس از مرگش، موزهی اندی وارهول، در زادگاهش پیتسبورگ افتتاح شد.
تعریف هنر
هنر مجموعهای از آثار یا فرآیندهای ساخت انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی و یا بهمنظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق میشوند.
از مهمترین رشتههای هنری میتوان به هنرهای تجسمی (نقاشی، طراحی، تندیس گری، عکاسی و چاپ)، هنرهای نمایشی (تئاتر و رقص)، موسیقی، ادبیات (شعر، آرایشگری داستان)، سینما و معماری اشاره کرد.
تعریف هنر پاپ
معنای واژه “پاپ آرت” مخفف(popular art) هنر مردمی یا هنر عامه است. این اصطلاح را “لورنس الووی” منتقد انگلیسی برای توصیف جنبشی هنری که در اواخر دهه 1950 تا اوایل دهه 1970 در بریتانیا و امریکا شکل گرفت، ابداع کرد.
این جنبش هنری به مفهوم مصرفگرایی و بر فرهنگ عامه مبتنی است. هنر پاپ یکی از جنبشهای اصلی قرن بیستم بود. دستمایه اصلی هنرمندان این سبک فرهنگ مردمی، تولیدات انبوه، تبلیغات محیطی یا تلویزیونی، بستهبندیها و درکل هر آنچه مردم بیشتر میدیدند از چیدمان 100 قوطی کنسرو سوپ گرفته تا سریوگرافی پرترهء مونالیزا. این سبک را میتوان یک سبک روشنفکرانه با نگاهی انتقادی به مصرفگرایی بهخصوص در آمریکا دانست.
وجه مشخصه هنر پاپ در امریکا و بریتانیا ازجمله عبارت بود از استفاده از تصاویر کتابهای کارتونی، آگهیهای تبلیغاتی، بستهبندی و تصاویر تلویزیون و سینمایی.
پاپ آرت در آغاز در ایالاتمتحده بهعنوان واکنشی در برابر سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی مورد توجه قرار گرفت؛ زیرا هواخواهان “پاپ آرت” بار دیگر به سراغ تصاویر فیگوراتیو و انداموار رفتند و از روشهای ترسیم خطوط کناری و بهظاهر عکاسانه استفاده کردند.
هنرمندان این مکتب از موضوعات پیشپاافتادهای مانند کمیک استریپ، کنسرو سوپ، تابلوهای بزرگراهها، حباب لامپ، روزنامه، بطریهای کوکاکولا، صندلی الکتریکی استفاده میکردند.
در سال 1958 کلمه Pop Art را برای اولین بار در مجله Architectural Digest چاپ کردند. هنر پاپ را دادای نیمه دوم قرن بیستم نامیدند. این جنبش در آخرین سالهای دهه 1950 در انگلستان به وجود آمد و در آمریکا به نقطه کمال خود رسید.
پاپ آرت چیست؟
عبارت پاپ آرت مختصر Popular Art (هنر توده) است. نام این جنبش همهچیز درباره خودش را آشکار میکند. پاپ آرت میخواست هنر را دوباره به زندگی روزانه مردم بیاورد. این جنبش در واکنش به نقاشی آبستره به میان آمد و ادعا میکرد جنبش آبستره بیش از حد سوفسطایی و نخبهگرا است.
تصاویر مورد پسند هنرمندان پاپ، اشیا از زندگی روزمره بود. بهطور مثال قوطیهای سوپ به طراحی اندی وارهول. خصوصیت گرایش جنبش پاپ آرت استفاده وارهول از سیریگرافی، یک شیوه فوتو رئالیستیک Photo Realistic و توده پسند پرینت میکینگ Print Making بود. پاپ آرت با فشار وارد مطبوعات و اعلانات شد. تفاوت بین هنرهای زیبا و هنرهای اعلانات بازرگانی بهطور ارادی از بین رفت. مثال بسیار خوب پوشش آلبومهای موسیقی سالهای دهه شصت است.
همیشه پاپ آرت و «پول درآوردن از هنر» چنان به هم نزدیک به نظر میآیند که اگر نیت به وجود آورندگان آنها را در نظر نگیریم، بهراحتی با هم اشتباه میشوند. این دو با هم بده بستان دارند، پاپ آرت از تجارت تغذیه میکند و تجارت از پاپ آرت.
تفکرات حاکم بر سبک Pop
پاپ آرت در اصل یک جنبش هنری متعلق به دهه 60 میلادی است. هنرمندان اولیه پاپ یک گروه هنری مستقل انگلیسی بودند که زیباییشناسی هنری را گسترش دادند.
در واقع اینها عقیده داشتند مبتذلترین عناصر فرهنگ جامعه قابل زیبا بودن و هنری بودن هستند. آنها ابزارهای کار خود را فیلمهای عامهپسند، آگهیهای تبلیغاتی، داستانهای کمیک استریپ علمی تخیلی، موسیقی پاپ، حروف و علائم متداول، اشیای روزمره و کالای مصرفی، معرفی کردند.
در واقع هرچه که در چشمان مردم بیشتر دیده میشود میتواند ابزار قدرتمندی برای پاپ آرت باشد. پدیدآورندگان پاپ آرت بر تأثیر بر فرهنگ عامه شهری تأکید داشتند.
در آمریکا، پاپ آرت قدرت و نفوذ فراوانی داشت و بهنوعی واکنشی برابر اکسپرسیونیسم انتزاعی و باورهای دادائیستی بود. هنر پاپ آرت بهسرعت در عرصههای مختلفی مثل طراحی گرافیک، سینما و… رسوخ کرد. در دوران جدید با ظهور بیلبوردهای عظیم تبلیغاتی کنار بزرگراهها، پاپ آرت قدرتمندترین ابزار خود را یافت.
هنرمندان سرشناس پاپ آرت
شخصیت اصلی این مکتب فکری بدون شک اندی وارهول Andy Warhol بود.
نامهای بزرگ دیگر:
- جاسپر جانس Jasper Johns
- رابرت روشنبرگ Robert Rauschenberg
- دیود هاکنی David Hackney
- کلاوس اولدنبرگ Claus Oldenburg
- روی لیشتیستین Roy Lichtenstein
- جورج سگال George Segal
- جیمز روزنکویست James Rosenquist
جنبش پاپ آرت عمدتاً یک جنبش هنری آمریکایی و بریتانیایی بود.
ریچارد همیلتون و ادواردو پاولوزی Eduard Paolozzi گروه “ایندپندنت Independent” را در انگلستان تأسیس کردند، این گروه مهمترین حرکت این سبک در سراسر انگلستان بود.
در دهه 1960 جنبش هنر پاپ را پیتر بلیک، پاتریک کالفیلد Patrick Caulfield، داوید هآکنی David Hackney، آلان جونس Alan Jones و پیتر فیلیپس Peter Phillips ادامه دادند.
پاپ آرت در سایر هنرها
طراحی محصول و گرافیک تبلیغاتی به سبک پاپ آرت، بر هنرمندان پسین خود بسیار تأثیرگذار بود. بهطوری که امروزه اکثر طرحهای گرافیکی تجاری از ایدههای پاپ آرت بهره میبرند.
همچنین به خاطر استفاده از عناصر ساده زندگی روزمره و فرهنگ مصرفگرایی روزمره، بسیاری از کارتونها از سبک نقاشیهای تبلیغاتی پاپ آرت بهره میبرند.
بسیاری از هنرمندان سرشناس پاپ نقاشیهای فراوانی از حالتهای روزمره و عادی زندگی دارند و این نشانه نگاه هنری آنها به اتفاقات روزمره است. هرچند که نباید فراموش کرد که هنرمندان پاپ آرت همواره نگاهی تجاری به هنر دارند.
موسیقی پاپ نیز هرچند که چندان وابسته به گرافیک و طراحی پاپ به نظر نمیرسد، اما تمام هنرمندان پاپ در این اعتقاد مشترک هستند که پیشپاافتادهترین عناصر فرهنگ جامعه نیز قابل زیبا بودن هستند و میتوان آنها را با زبان هنری بیان کرد.
در انتها آنکه هنر پاپ آرت برخلاف لحن طنزگونه و کناییاش، دارای یک جنبه تاریکتر هم بود، برای مثال تکرار مفرط برخی نقشهای بیمایه در آثار “اندی وارهول” جلوهای بر آشوبنده را خلق میکند.
پیشینه
کلمه هنر پاپ Pop Art را جان مکهیل (John McHale) در سال ۱۹۵۴ به وجود آورد. وی معنی هنر پاپ را در یک نمایشگاه در انگلستان به ریچارد همیلتن (Richard Hamilton) توضیح داده بود.
سه یا چهار ماه بعد، آقای همیلتون طی نامهای معنی هنر پاپ را تبیین کرد. در این نامه همیلتون گفته بود که هنر پاپ یک هنر جوان، ارزان، مردمی، فانی، مصرفگرا، کنایهآمیز، شهوتانگیز، فریبنده و یک تجارت بزرگ است.
در سال ۱۹۵۸ کلمه Pop Art را برای اولین بار در مجله Architectural Digest چاپ کردند. بهزودی یک جنبشی به وجود آمده بود و از اواسط دهه ۱۹۶۰ کاملاً شناخته شده بود هنر پاپ را دادای نیمه دوم قرن بیستم نامیدند.
جنبش هنر پاپ در آخرین سالهای دهه ۱۹۵۰ در انگلستان به وجود آمد و در آمریکا به نقطه کمال خود رسید و معروفترین هنرمندان آن آمریکاییاند وموزه هنر مدرن نیویورک بود که اولین بار در سال ۱۹۶۲، عنوان «پاپ آرت» را به کار گرفت.
پاپ آرت از دیدگاه کلی
پاپ آرت، در اصل یک جنبش هنری متعلق به دهه ۶۰ میلادی است. یک گروه هنری مستقل انگلیسی بودند که زیباییشناسی هنری را گسترش دادند.
هنرمندان سبک پاپ آرت عقیده داشتند هر موجودیتی چه کالایی بیجان، چه موجودی جاندار در هنر میتواند جنبه زیبایی داشته باشد. طبق همین دیدگاه هنر پاپ آرت ابزار کاری مشخصی ندارد.
هنرمندان پاپ آرت گاهی از کالاهای پیشپاافتاده از قبیل قوطی فلزی، کاست، بطری و… استفاده میکردند. پاپ آرت ابتدا بیشترین محبوبیت را در بین قشر جوان داشت.
در آمریکا، پاپ آرت قدرت و نفوذ فراوانی داشت و بهنوعی واکنشی برابر اکسپرسیونیزم انتزاعی بر باورهای دادائیسمی بود. هنر پاپ آرت بهسرعت در عرصههای مختلفی مثل طراحی گرافیک و سینما وارد شد.
از موارد استفاده آن در سینما و صنعت میتوان از: «آگهیهای تبلیغاتی، موزیک ویدیوهای راک، پوسترهای گرافیکی خوانندهها و بازیگرها، کاورهای کاستها و فیلمها، استفاده در صنعت پوشاک» را نام برد.
هنر پاپ، هنری کمابیش طاغی و ضد ارزشهای هنری آکادمیک بود که در میانه قرن بیستم پا گرفت. آثار اندی وارهول یا اندرو وارهولا با وجود آنکه در زمان حیاتش مخالفان بسیاری در میان منتقدان داشت محبوبیت عام زیادی کسب کرد و او را به یکی از جنجالیترین شخصیتهای هنری مبدل کرد. هماکنون بزرگترین موزه دنیا که به یک هنرمند اختصاص دارد در پیتزبورگ پنسیلوانیا موزه اندی وارهول است.
دیدگاه اندی وراهول
او در کتاب فلسفه اندی وارهول نوشتهاست:
چیز شگفتانگیز درباره آمریکا این است که سنتی را آغاز کرده که در آن ثروتمندترین مشتریان دقیقاً همان چیزی را میخرند که فقیرترینشان میخرند. شما میتوانید کوکاکولا را در تلویزیون ببینید و میدانید که رئیس جمهور کوکاکولا میخورد، الیزابت تایلور کوکاکولا میخورد و فکر کنید، شما هم میتوانید کوکاکولا بخورید.
کوکا همان کوکاست و با هیچ مقداری از پول نمیتوانید کوکایی بهتر از آنچه داشته باشید که یک ولگرد در گوشهای میخورد. همه کوکاها یکسان هستند و همه آنها خوب. این را الیزابت تایلور میداند، رئیسجمهور میداند، ولگرد میداند و شما هم میدانید از ویژهترین شیوههای وارهول تکرار است، او با استفاده از چاپ سیلک برای تکرار مکانیکی موضوعاتش و حذف احساسات شخصی هنرمند از اثر، زندگی و تصویرهای زندگی انسان مدرن را به نمایش میگذارد.
نفوذ سیاست در طراحی لباس پاپ آرت
شاید بتوان یکی از معروفترین طراحیهای انجامشده در سبک پاپ آرت سال 2012 در آمریکایی به خوانندۀ آمریکایی اشاره کرد که با تن داشتن لباسی با هویت پرچم آمریکا و با شعار یکی از سیاستمداران این دوره، مردم را برای حضور در رقابتهای این دوره و ایجاد رأی برای ریاستجمهور محبوب خویش دعوت میکرد.
و همچنین نمونههای انجامشده در زمینۀ پاپ آرت میتوان به تیشرتهایی اشاره کرد که در برنامۀ انتخابات اخیر آمریکا توسط برندهای مطرحی ایجاد گردیده بود برای برانگیختن حس رقابت مردمی در بین قشر جوان آمریکا تا به این طریق گروهی خاص از مردم را به پای صندوقهای رأی برساند.
نفوذ مذهب در طراحی لباس به شیوۀ پاپ آرت
به بیانی دیگر شاید بتوان گفت تأثیرات این هنر شکلگرفته در دهۀ 60 همچنان پابرجا بود و در اثر افزایش شکلهای ارتباطی این هنر به سایر کشورها ازجمله ایران نفوذ کرد و جنبش و تفکرات متعددی را تحت تأثیر قرارداد.
ازجمله طراحی لباسهای انجامشده در ایران به سبک پاپ آرت تیشرتهای عاشورایی بود که برای برانگیختن اعتقادات مذهبی در بین عامه مردم طراحی گردیده بود.
همه ما وقتی نام اندی وارهول را میشنویم به کریسمس فکر میکنیم. پس چگونه میتوان اندیشید که خود او نسبت به این جشن بزرگ روحانی بیتفاوت بوده است.
جاناتان جونز
بیایید به خاطر تمام این درخشیدنهای زیبا که هرسال کریسمس تکرار میشود یکبار هم شده از اندی وارهول یاد کنیم. کسی که همه ما او را با نام اسکروچ میشناسیم.
در سالهای ۱۹۷۰ وقتی که این واژهها را مینوشت، ثروت زیادی داشت اما هرگز خوشحال نبود. چنانکه خودش میگفت: «شخصی که با پولها و جواهراتش تنها مانده.» اما او این توانایی را داشت که هدیههای زیبایی را که برای کریسمس ساختهشده بودند به انسانهای دیگر تقدیم کند و چنین نیز کرد.
به نظر شما چرا او نیاز داشت کارتهای کریسمس را طراحی کند. در دهه ۱۹۲۰ وقتی اندرو اندی وارهول در فقیرترین قسمت پیتزبورگ نورمن روکول زندگی میکرد و بزرگ میشد هیچگاه یک کریسمس خوب نداشت.
از طرفی خانواده او خیلی فقیر بودند و از طرف دیگر کاتولیکهای بیزانسی ۶ ژانویه را جشن میگرفتند و او همیشه آرزوی یک کریسمس خوب آمریکایی را در سر میپروراند و عاقبت بهترین طراح کریسمسی شد که آمریکا به خودش دید. چرا که او واقعاً کریسمس را دوست داشت و خود را میان طرحهایش قرار داد.
او به هیجان عشق میورزید چیزی که مثل ترکیدن یک توپ صدا کند و کریسمس بلندترین صدا بود که در تمام دنیا پخش میشد و همه در آن سهیم بودند.
اندی وارهول طبق گفته کاپوتی هیچگاه نتوانست از خاطرات کودکیاش فرار کند. مادرش یک الکلی بود. او به نیویورک آمد تا با پسرش زندگی کند و آنها نه تنها زندگی مشترکی داشتند بلکه در کار هم شریک بودند.
فرشتههای کارتهای او را مادرش طراحی میکرد. کریسمس آمریکا جذاب بود و او بهسختی میکوشید تا در آن سهیم باشد، البته همه این کار را میکنند.
۱۰ موضوع فوق طبیعی و فوق بشری آمریکایی را در کارهایش به کار میبرد: جادوگر غربی، عموسام، دراکولا، میکی موس و همچنین سانتا کلوز تکرار نشدنی، که پسربچهای را در آغوش گرفته.
به آخرین سال زندگی او که مینگریم هنرهایش فردی شده، البته در آن زمان هیچکس این را نمیفهمید. او کشیدن سری نقاشیهایی را شروع کرده بود که برگرفتهشده از شام آخر و مونالیزای لئوناردو داوینچی بودند.
او با پرداختن به هنرهای مذهبی شخصی، خود را محدود میکرد. این مسئله تنها پس از مرگش بر عموم آشکار شد که او مرتب به کلیسا میرفت و پسر خوبی برای مادر مهاجرش بود.
او به امور خیریه میپرداخت به نیویورکیهای بیخانمان کمک میکرد و غذای تقدیس شده به مردم میداد. عکسی موجود است که در آن وارهول به مردم غذای نذری میدهد. دوباره به آن جاصابونیها و کارتها فکر کنید.
کریسمس در آنها دیده میشود «این نیاز هر انسانی است که روحش را پرواز دهد» این گفته روح مارلی در سرود کریسمس است. «به بیرون پرواز کن تا روحهای دیگر را لمس کنی.» و اندی وارهول بیش از هر کسی اینگونه کرد.
بررسی و تحلیل
هر انسانی دارای شخصیت خاص خود میباشد که میتوان آن را با رویکردهای روانشناسی تشخیص و تحلیل کرد، تحلیل و تشخیص مستلزم آشنایی کامل روانشناس با رویکردهای رایج روانشناسی است و برای یادگیری کامل رویکردها، یکی از کارها تحلیل شخصیت افراد است.
در این قسمت ما به تحلیل شخصیت افراد مشهور میپردازیم ازجمله این افراد اندی وارهول میباشد که یکی از هنرمندان مشهور و معروف در هنر پاپ آرت بود. در تحلیل شخصیت وی مورد زیر میتوان به ما کمک کند که شامل:
- مرگ پدر در 13 سالگی.
- سوژههای او بیشتر اجناس و اشیا روزمرهای بود که در زندگی همه مردم حضور داشت.
- اندی وارهول نزدیک به ۳۰۰ فیلم تجربی و زیرزمینی در کارخانهاش ساخت. فیلمهایی پر از تصاویر غریب، مالیخولیایی، و همآلود و پ.و.ر.ن.و. اولین فیلم او، “خواب” نام داشت که در آن هیچ اتفاق نمیافتاد، جز آنکه مردی شش ساعت تمام خوابیده بود.
- زنی به نام “والریا سولانیس (سولاناس)” سه بار به وارهول شلیک کرد، تیرها به قفسه سینه او اصابت کرد، با خوششانسی تمام، هنرمند از مرگ گریخت، اما بهشدت ترسیده بود و این آغاز انزوا و ترس از اجتماعی بود که تا آخر عمر گریبان او را گرفت.
- اندی شخصیتی همجنسگرا و روحی ناآرام و عجیبوغریب و پر از تصورات مالیخولیایی داشت. در پنجاهسالگی موهایش را به رنگ بلوند درآورد و اندکی پس از آن، موهایش را تراشید و کلاهگیسی نقرهای به سر گذاشت.
- اندی میدانست که “رویای آمریکایی” فقط با کار فراوان و سخت به دست میآید. رویایی که در پول و موفقیتهای شغلی تعریف میشد.
- پاپ آرت در واکنش به نقاشی آبستره به میان آمد و ادعا میکرد جنبش آبستره بیش از حد سوفسطایی و نخبهگرا است ولی پاپ آرت هنری عامیانه است.
- تکرار مکرر در آثار اندی وارهول.
- نفوذ هنر پاپ آرت در سیاست، فرهنگ و مذهب.
- اندی وارهول اصالتی اسلواکی داشت ولی نمادی از هنر آمریکایی بود.