تحلیل ساختاری حول مفاهیم بنیادین سه حالت من، ساماندهی شده است و دیگر مفاهیم آن بعدتر طرح میشوند. هر زمان، فقط یکی از حالتهای من عمل میکند؛ به عبارت دیگر، هر فرد همیشه در یکی و فقط یکی از سه حالت من قرار دارد. این حالت من اجرایی نامیده میشود و میتوان گفت که در درون ما، قدرت اجرای رفتاری را دارد.
یک فرد، در هر زمان، در یکی از سه حالت بارز من عمل میکند. تشخیص حالت من با مشاهده ویژگیهایی صورت میگیرد که قابل دیدن و شنیدن هستند.
سنگ بنای تئوری تحلیل رفتار متقابل (TA) و تحلیل ساختاری سه شکل قابل مشاهده عملکرد «من» میباشد:
- والد
- بالغ
- کودک
و به نظر میرسد به مفاهیم اصلی روانکاوی – فرامن، من، نهاد – شبیه باشند که البته تا حدود زیادی متفاوتاند.
والد، بالغ و کودک متفاوت از فرامن، من و نهاد میباشند چرا که همگی جلوه و ظهور «من» هستند؛ بنابراین، رفتاری قابلرؤیت را نشان میدهند تا ساختاری فرضی.
وقتی شخصی در یکی از سه حالت من، برای مثال کودک، قرار دارد، مشاهدهگر میتواند خنده، جستوخیز و آواز یک کودک را بشنود.
درمانگران TA بر «من» و «آگاهی» تمرکز دارند زیرا دریافتهاند این مفاهیم، رفتار اجتماعی را بهتر از سایر مفاهیم توضیح میدهند و پیشبینی میکنند.
حالتهای من بنابر متغیرهای اسکلتی – عضلانی و بنابر محتوای کلامی (واژهها و صداها) قابلتشخیص میباشند. برخی از ژستها، وضعیت اندام، سبک رفتار، حالت چهره و لحن صدا همانند برخی از کلمهها مشخصاً مربوط به یکی از سه حالت من هستند.
مشاهدهگر میتواند برای تشخیص، علاوه بر چیزی که در فرد مورد مشاهده میبیند، به افکار و واکنشهای هیجانی خود نیز استناد کند؛ اگر فردی واکنش والدانه نشان دهد، شاید بدین معنی باشد که فرد مقابل او در حالت من کودک قرار دارد.
کاملترین تشخیص حالت من سه منبع اطلاعاتی را دربرمیگیرد:
- رفتار فردی که مشاهده میشود.
- واکنش هیجانی مشاهدهکننده.
- نظر فردی که مشاهده میشود.
هنگام تشخیص حالت من، یک تحلیلگر رفتار متقابل و تحلیل ساختاری نمیگوید: «این کودک توست!» بلکه میگوید: «طوری رفتار میکنی و به نظر میرسی که انگار در حالت من کودک هستی و این کودک درون تو است، زیرا در من احساسات مادرانه به وجود آوردی. نظر خودت چیست؟» بدیهی است که اگر مشاهدهکننده دیگری آنجا باشد، بهتر است نظر او نیز پرسیده شود.
کودک
در اصل، حالت من کودک تحلیل ساختاری کاملاً از دوران کودکی گرفته شده است. وقتی مردی در این حالت من عمل میکند، رفتارش مانند وقتی است که یک پسر بچه بوده است.
به نظر میرسد کودک هیچوقت بیش از هفت سال سن ندارد و نیز میتواند بهاندازه نوزاد یک هفتهای یا یکروزه باشد. وقتی فردی در حالت من کودک است طوری مینشیند، میایستد، راه میرود و صحبت میکند که مثلاً در سه سالگی رفتار میکرده و این رفتار کودکانه با احساسات، افکار و ادراک مربوط به سهسالگی همراه است.
با افزایش سن، به علت بازدارنده اجتماعی در برابر «رفتار بچگانه»، به حالت من کودک اهمیت کمتری داده میشود و سریع از آن عبور میشود.
با وجود این، در موقعیتهایی که با توجه به ساختارشان رفتار کودکانه مجاز است مانند میهمانیهای دوستانه، جشنها و مسابقههای ورزشی میتوان حالت من کودک را مشاهده کرد.
بازی فوتبال مثالی مناسب برای دیدن حالت من کودک در بزرگسالی است که در آن بیان کودکانه شادی، خشم، عصبانیت و خوشحالی را میتوان مشاهده کرد و نیز میتوان بهراحتی دید که جدا از اندازه جسمانی و ویژگیهای ثانوی جنسیتی، چطور رفتار یک مرد که موقع امتیاز گرفتن تیمش از شادی بالا و پایین میپرد، از رفتار پسری پنجساله تشخیص داده نمیشود.
این شباهت فراتر از رفتار قابل مشاهده است چرا که این مرد نه تنها مانند یک پسربچه رفتار میکند بلکه مانند او احساس میکند، میبیند و فکر میکند.
در حالت من کودک فرد تمایل دارد با صدایی بلند از کلمات بیمعنی و کوتاهتری استفاده کند مانند «اوه»، «وای»، «هی» و «خب». حالت ایستادن بچه را به خود میگیرد: سر کج متمایل به پایین، چشمها رو به بالا، پاها جدا از هم یا پنجهها خمیده به سمت داخل.
موقع نشستن ممکن است شخص جای خود را روی صندلی درست کند، به خود بپیچد، تکان بخورد و یا خود را روی صندلی ول کند. پریدن، کف زدن و خندیدن با صدای بلند همگی ازجمله رفتارهای بیانگر حالت من کودک میباشند.
گذشته از موقعیتهایی که در آن رفتار کودکانه مجاز است، حالت من کودک را میتوان به شکلی تثبیتشده در حالت «اسکیزوفرنیک» دید، یا در افرادی مثل کمدینها و بازیگرها که بهواسطه شغلشان معمولاً لازم است حالت من کودک را خوب درک کرده باشند. البته، حالت من کودک بهراحتی در بچهها قابل مشاهده است.
حالت من کودک کمتر از یکساله بهندرت مشاهده میشود، چرا که معمولاً افرادی این حالت من را نشان میدهند که بهشدت آشفته و بههمریخته باشند. با وجود این، این نوع کودک بسیار کم سن در افراد «نرمال» تحت شرایط استرس شدید ظاهر میشود. برای مثال، زمانی که لذت یا درد خیلی عمیقی احساس شده باشد.
ارزش کودک را نباید دستکم گرفت زیرا کودک از باارزشترین حالتهای من است و بخشی از اوست که میتواند از وجود خود لذت ببرد و منبع خودانگیختگی، تمایلات جنسی، تغییرات خلاقانه و نیز انگیزه اصلی شادمانی و لذت است.
بالغ
در اصل، حالت من بالغ تحلیل ساختاری، ارگان خودانگیخته شخصیت، مانند یک کامپیوتر است که دادهها را جمعآوری و پردازش و پیشبینی میکند.
بالغ از طریق حواس پنجگانه به جمعآوری دادهها درباره جهان میپردازد و براساس برنامهای منطقی آنها را پردازش میکند و در موقع لزوم دست به پیشبینی میزند.
درک بالغ دیاگراماتیک است و همزمان از چندین دیدگاه میباشد. در حالت من بالغ، شخص بهطور موقت از تحلیل مؤثر خود و یا سایر تحلیلهای درونی جدا میشود که این امر شرط لازم مشاهده صحیح و پیشبینی واقعیت بیرونی است.
بنابراین، در حالت من بالغ «شخص هیجانزدگی ندارد»، ولو اینکه ممکن است بتواند احساسات کودک با والدش را ارزیابی کند. اغلب حالت من والد با حالت من بالغ اشتباه گرفته میشود مخصوصاً وقتی که والد آرام است و به نظر منطقی عمل میکند.
بر مطالعه و بررسی دقیق پیاژه درباره «عملیات صوری» به نظر میرسد بالغ طى دوران کودکی، بهتدریج و در نتیجه تعامل شخص و جهان بیرون رشد میکند.
والد
در اصل، والد تحلیل ساختاری از رفتار درون اندازی شده از والدین یا الگوهای قدرت ایجاد شده است که بدون هیچ دخل و تصرفی، همه این رفتار را در جایی درون مغزش قرار داده است.
در واقع، شخص در حالت من والد دکمه پخش مجدد ویدئویی ضبطشده از رفتار والدین یا هر شخص دیگری است که در جایگاه آنها قرار دارد.
بنابراین، حالت من والد الزاماً فاقد قدرت ادراک و توانایی شناخت است و به عبارتی مبنای ثابت و گاهی مبنای اختیاری در تصمیمگیری است.
والد امانتدار ارزشها و سنتهاست و همینطور در بقای کودک و تمدنها حائز اهمیت میباشد. وقتی اطلاعات کافی برای تصمیمگیری بالغ وجود نداشته باشد، والد وارد عمل میشود؛ اما در برخی افراد، با وجود اطلاعات کافی بالغ، باز هم والد عملکرد نشان میدهد.
والد که موجودیت خود را از دیگران گرفته است، حالتی کاملاً تثبیتشده از حالتهای من نیست چرا که میتواند بهمرور زمان تغییر کند. بدینگونه که تجربیات فرد میتواند به بیان والدگونه رفتارها اضافه یا کم کند.
برای مثال، پرورش و تربیت فرزند اول دامنه پاسخهای والد فرد را افزایش میدهد. حالت من والد در مسیر زندگی، از نوجوانی تا کهنسالی، تغییر میکند؛ مانند وقتی فرد با موقعیتهای جدیدی مواجه میشود که در آن احتیاج به رفتار والد است و یا وقتی که الگوهای قدرت یا افرادی مورد تحسین مییابد که الگوی رفتاری آنها را دروناندازی کند.
برای نمونه، یادگیری رفتار والدگونه پرورش و مراقبت، صرف نظر از جنبههای ناراحتکننده آن، امکانپذیر است. برخی از رفتار والد بهصورت ژنتیکی است، مانند تمایل به پرستاری و حمایت از کودکان، اما بیشتر رفتار والد در انسان اکتسابی است، با دو تمایل غریزی: پرورش و مراقبت.
صداهایی در سر
وقتی یک حالت من در تحلیل ساختاری قدرت اجرایی دارد، فرد میتواند بهطور مجازی کنار خود بایستد و رفتار خود را تماشا کند. احساس اینکه «خود» در حالت من اجرایی نیست، معمولاً زمانی رخ میدهد که کودک یا والد قدرت اجرایی دارد، در حالی که «خود واقعی»، شاید بالغ، بدون اینکه بتواند وارد عمل شود، مشاهده میکند.
بنابراین، وقتی فقط یک حالت من تحریک میشود به عبارت دیگر، پر از انرژی لازم برای فعال کردن مجموعههای ماهیچهای دخیل در رفتار میشود، حالت دیگری از حالتهای من میتواند نسبت به رفتار شخص آگاهی یابد، گرچه قادر به فعال کردن ماهیچهها نیست.
وقتی شخص بتواند در یک حالت من عمل کند، در حالی که حالت من دیگر او را تماشا میکند، گفتگوی درونی بین این حالتهای من امکانپذیر میشود.
برای مثال، ممکن است فردی پس از خوردن کمی نوشیدنی در جشن با موسیقی شادیهای کودکانه و نمایشی را شروع کند. اکنون کودکش در حالت اجرایی است، در حالی که والدش شادمانگی او را تماشا میکند و چیزی مثل این زیر لب غرغر میکند: «شارلی، مثل دیوانهها رفتار میکنی» یا «عالی است، ولی دیسک کمرت بدتر میشود».
اغلب این اظهارنظرها از جانب حالت من غیر اجرایی، کودک را از حالت تحریک درمیآورد و قدرت اجرایی را به والد انتقال میدهد. در این مورد شارلی از رقصیدن دست خواهد کشید، شاید سرخ شود و سر جایش، موقعیتی معکوس که در آن ساکت است، برگردد و اکنون شارلی که در حالت من والد است، با نارضایتی به دیگر رقصندهها نگاه میکند. آگاهی یافتن از مکالمات بین من اجرایی و من تماشاگر، مرحلهای بسیار مهم در درمان میباشد.
این گفتگوهای درونی میتواند بین هر دو حالت از حالتهای من رخ دهد. دیالوگ خاص بین والد انتقادگر و کودک طبیعی بیشتر از هر دیالوگی به رواندرمانی مربوط است.
برخی افراد دریافتهاند دائماً با اظهاراتی که مثل صدا در سرشان دریافت میکنند، اذیت میشوند.
اغلب این اظهارات حتی قابل شنیدن هستند و به نظر از جهان بیرونی شخص میآیند، اما بهطور عادی بیشتر اینگونه برداشت میشود که از درون سر شخص میآیند.
معمولاً عباراتی تحقیرکنندهاند مثل «تو بدی، احمقی، زشتی، دیوانه و بیماری»، یا بهطور خلاصه «خوب نیستی.» یا عباراتی که آینده را پیشبینی میکنند و یا از انجام دادن عملی ممانعت میکنند، مانند «نمیتوانی این کار را انجام دهی» یا «فکری احمقانه است، ولش کن.»
درمانگرهای دیگری مثل الیس و فروید نیز این پیامهای درونی را مشاهده کردهاند. الیس از «انتظارات فاجعهآفرین» و فروید از «فرامن خشن و بدوی» صحبت میکند. وایکاف این حالت من والد که دشمن کودک طبیعی است را والد خوکی نامیده است.
آلودگی و طردشدگی
آگاهی تشخیص حالتهای من تحلیل ساختاری مشکل است، زیرا فرد میخواهد نقاب حالت من بالغ را به کودک و والدش بزند. نگرشهای انتقادی و جزماندیشانه اغلب در لفاف زبانی منطقی قرار میگیرند و والد، با قیافهای حقبهجانب که ادعا میکند بالغ است، دیدگاههایی بسیار منطقی اظهار میکند.
ممکن است مردی از جانب حالت من بالغ از همسرش بپرسد: «چرا شام آماده نیست؟» و البته میتواند همین سؤال را از جانب والدش و با نقاب بالغ بپرسد که در این صورت تفاوت این دو حالت اینگونه است که در اولی مرد خیلی ساده یک سؤال پرسیده است اما در دومی، تلاش کرده است همسرش را به دلیل تنبلی و بیبرنامگی سرزنش کند و تحتفشار قرار دهد.
گاهی ممکن است به نظر برسد دو مجموعه ماهیچهای با دو حالت من جداگانه بهطور همزمان قدرت گرفتهاند. برای مثال، ماهیچههای چهره و ماهیچههای صوتی یک سخنران میتواند حالت من بالغ را نشان دهد، در حالی که ضربه یکدفعه دست حالت من والد را بیان میکند. در چنین مواردی، ظاهراً با رفتاری والدانه در لباس مبدل بالغ روبهرو هستیم یا بالغ و والد بهسرعت و یکدرمیان جا عوض میکنند.
برهم افتادگی حالتهای من بر نفوذپذیری مرزهای حالت من بستگی دارد. نفوذپذیری، متغیر مهمی در رواندرمانی است. نفوذپذیری کم منجر به طردشدگیِ حالتهای مناسب من میشود.
بالغ برای موقعیتهایی مناسب است که پیشبینی صحیح لازم است. کودک نیز زمانی مناسب است که نیاز به خلاقیت است مانند آفرینش ایدههای تازه، زایش، خلق تجربههای جدید، بازآفرینی و از این دست.
منبع
کتاب پیشنویسهای زندگی در تحلیل رفتار متقابل؛ نوشته کلود استینر؛ مترجم علی بابایی زاد و آزاده سجادی نسب