جلسه پنجم: روان شناسی و چگونگی عمل آن – یک

[vc_raw_html]JTNDc3R5bGUlM0UudmlkZW9fZW1iZWRfZnJhbWUlMjAlN0IlMEElMjAlMjAlMjAlMjBwb3NpdGlvbiUzQSUyMHJlbGF0aXZlJTNCJTBBJTdEJTBBJTBBLnZpZGVvX2VtYmVkX2ZyYW1lJTIwaWZyYW1lJTIwJTdCJTBBJTIwJTIwJTIwJTIwcG9zaXRpb24lM0ElMjBhYnNvbHV0ZSUzQiUwQSUyMCUyMCUyMCUyMHRvcCUzQSUyMDAlM0IlMEElMjAlMjAlMjAlMjBsZWZ0JTNBJTIwMCUzQiUwQSUyMCUyMCUyMCUyMHdpZHRoJTNBJTIwMTAwJTI1JTNCJTBBJTIwJTIwJTIwJTIwaGVpZ2h0JTNBJTIwMTAwJTI1JTNCJTBBJTdEJTNDJTJGc3R5bGUlM0UlM0NkaXYlMjBjbGFzcyUzRCUyMnZpZGVvX2VtYmVkX2ZyYW1lJTIyJTNFJTNDc3BhbiUyMHN0eWxlJTNEJTIyZGlzcGxheSUzQSUyMGJsb2NrJTNCcGFkZGluZy10b3AlM0ElMjA1NyUyNSUyMiUzRSUzQyUyRnNwYW4lM0UlMEElM0NpZnJhbWUlMEElMjAlMjAlMjAlMjAlMjAlMjAlMjAlMjBzcmMlM0QlMjJodHRwJTNBJTJGJTJGdGFtYXNoYS5jb20lMkZlbWJlZCUyRmFFRDdkJTIyJTBBJTIwJTIwJTIwJTIwJTIwJTIwJTIwJTIwYWxsb3dGdWxsU2NyZWVuJTNEJTIydHJ1ZSUyMiUwQSUyMCUyMCUyMCUyMCUyMCUyMCUyMCUyMHdlYmtpdGFsbG93ZnVsbHNjcmVlbiUzRCUyMnRydWUlMjIlMEElMjAlMjAlMjAlMjAlMjAlMjAlMjAlMjBtb3phbGxvd2Z1bGxzY3JlZW4lM0QlMjJ0cnVlJTIyJTNFJTBBJTNDJTJGaWZyYW1lJTNFJTBBJTNDJTJGZGl2JTNFJTBBJTIwJTIwJTIwJTIwJTIwJTIwJTIwJTIw[/vc_raw_html]

روان شناسی و چگونگی عمل آن

روانشناسی شناختی

همانند دیدگاه روانکاوی متوجه فرایندهای درونی است. اما در این دیدگاه بیش از آنکه بر امیال، نیازها، وانگیزش تأکید شود بر اینکه افراد چگونه اطلاعات را کسب و تفسیر می کندو آنها را در حل مشکلات به کار می‌گیرند تأکید می‌شود.

بر خلاف روانکاوی تکیه گاه شناختی نه بر انگیزش‌ها و احساسات و تعارضات نهفته بلکه بر فرایندهایذهنی است که از آنها آگاهیم یا به راحتی می‌توانیم از آنها مطلع شویم. این رویکرد در تقابل با نظریه‌های یادگیری قرار می‌گیرد که محیط بیرونی را علت اساسی رفتار به‌شمار می‌آورند.

اصولاً دیدگاه شناختی به افکار و شیوه‌های حل مسئله کنونی توجه دارد تا تاریخچه شخصی. در این دیدگاه روابط بین هیجان‌ها انگیزش‌ها و فرایندهای شناختی و در نتیجه همپوشی میان دیدگاه شناختی و دیگر رویکردها نیز آشکار می‌شود.

روانشناسی شناختی زادهٔ روانشناسی گشتالت است

که در دههٔ ۱۹۲۰ مطرح شد. وجه مشخصهٔ دیدگاهِ شناختی، توجه نسبتاً اندک به رابطهٔ محرک –پاسخ و فعالیت‌های عصبی می‌باشد. توجه اصلیِ این رویکرد، به موضوعاتی نظیر ادراک، حل مسئله از طریقِ شهود، تصمیم‌گیری و فهم است.

در تمامِ این فرایندها شناخت از اهمیت مرکزی برخوردار است. شناخت یک مفهومِ کلی است که تمامیِ اشکالِ آگاهی را در بر می‌گیرد و شاملِ ادراک، تفکر، تصور، استدلال، و قضاوت و غیره می‌باشد. انقلابِ شناختی شاملِ تمامِ دیدگاه‌هایی می‌شود که به این مباحث اهمیتِ زیادی می‌دهند.

موضوعاتی ازاین قبیل که انسان چگونه و با چه ساختاری به درک، تشخیص و حل مسئله می‌پردازد و این که ذهن چگونه اطلاعات دریافتی از حواس (مانند بینایی یا شنوایی) را درک می‌کند یا اینکه حافظه انسان چگونه عمل می‌کند و چه ساختاری دارد؛ از عمده مسائل قابل توجه دانشمندان این رشته می‌باشد.

جلسه دوازدهم: مقدمه ای بر حواس (بخش اول)
بخوانید

محققین روان‌شناسی شناختی به ذهن همچون دستگاه پردازشگر اطلاعات می‌نگرند و رویکرد آنان به مطالعه مغز و ذهن برپایه تشابه عملکرد مغز با رایانه است. روان‌شناسی شناختی از دو جنبه با مکاتب روان‌شناسی قبلی تفاوت اساسی دارد:

  1. برخلاف مکاتب روان‌شناسی کلاسیک از قبیل روان‌شناسی فرویدی، از روش تحقیق علمی و بررسی موارد قابل مشاهده استفاده می‌کند و روشهایی چون درون نگری را به کار نمی‌برد.
  2. برخلاف روان‌شناسی رفتارگرایی، فرایندها و پدیده‌های ذهنی، چون باور، خواست و انگیزش را مهم دانسته، مورد مطالعه قرار می‌دهد.

از زیر مجموعه‌های روان‌شناسی شناختی می‌توان رشته‌های نوروسایکولوژی،روان‌شناسی بالینی، روان‌شناسی تربیتی، روان‌شناسی قانونی، روان‌شناسی سازمانی و صنعتی با گرایشهای شناختی را نام برد.

استفاده از مطالب فکر بنیان صرفاً با ذکر منبع (WWW.FEKRBONYAN.COM) بلامانع است.

گردآوری شده توسط گروه آموزشی فکر بنیان

Telegram
Instagram
YouTube

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.