هارلو پس از اخذ درجه دکترا تحت هدایت چند محقق برجسته از جمله کالوین سنگ و لوئیس ترمن، در دانشگاه استنفورد، در سال 1930 به دانشگاه ویسکانسین مدیسون آمد. او کار خود را با تحقیقات غیر انسانی پریمات آغاز کرد. او در باغ وحش هنری ویلز کار میکرد، جایی که وی ابزار تست عمومی ویسکانسین را برای مطالعه یادگیری، شناخت و حافظه توسعه داد. از طریق این مطالعات هارلو متوجه شد که میمون هایی که با آنها کار می کرد، در حال توسعه استراتژی های آزمایشات خود بودند.
آزمایش هری هارول بحث برانگیز بود؛ مطالعات هری هارلو شامل ایجاد مادران جایگزین بی جان برای نوزادان میمون از سیم و چوب بودند. هر نوزاد به مادری خاص خود پیوند برقرار می کرد، چهره ی منحصر به فردش را تشخیص داد و ترجیح داد. هارلو بعد تصمیم گرفت تا تحقیق کند که آیا شیرخواران ترجیح می دهند چه مادری داشته باشند، مادری که تنها غذا می دهد و آغوش نوازش گری ندارند یا مادرانی که نرم و لطیف اند ولی غذایی ندارند.
برای این آزمایش، او نوزادان را با یک مادر پتویی و یک مادر سیمی در دو شرایط قرار داد. در یک وضعیت، مادر سیمی، یک بطری شبیه شیشه شیر داشت و مادر پارچهای هیچ غذایی نداشت. در وضعیت دیگر، مادری پارچه بطری را نگه داشت و مادر سیمی چیزی نداشت.