افسردگی کودکان نوعی بیماری روانی است که ذهن و جسم را تحت تأثیر قرار میدهد و میتواند علائم متعددی را ایجاد کند.
بر اساس DSM 5 دو نوع رویداد مهم در افسردگی نقش دارند:
- فقدان
- شکست که بر جنبههای هیجانی رفتاری، شناختی، فیزیکی فرد تأثیر میگذارد و خلق افسرده در کودکان ممکن است به شکل زودرنجی و تحریکپذیر و یا بیعلاقه باشد و از خیلی چیزها لذت نبرد یا هر دو حالت را داشته باشد.
از ویژگیهای اصلی این اختلال خلق افسرده در اکثر ساعات روز و در اکثر روزها به مدت 2 سال و برای کودکان و نوجوانان 1 سال است. قبل از 6 سالگی یا بعد از 18 سالگی نباید برای اولین بار به این اختلال تشخیص داده شود بلکه شروع معیارها تا قبل از 10 سالگی است. شیوع افسردگی کودکان متغیر است و به سن آنها بستگی دارد، در کودکان میزان شیوع 2 تا 5 درصد است که با افزایش سن بیشتر میشود.
افسردگی کودکان در خلال دورههای دوم و سوم کودکی که از 18 ماهگی به بعد تا قبل از دوران نوجوانی را شامل میشود. افسردگی به شرایط زیستی و محیطی کودک بستگی دارد. دخترها 2 برابر پسرها افسردگی دارند.
کودکان در طول دورهی زندگیشان ممکن است افسردگی را تجربه کنند که این اختلال با افزایش سن در دختران بیش از پسران دیده میشود. افسردگی کودکان زمانی ایجاد میشود که احساس و تصور بدی از خود داشته باشد و این احساس زمانی به اوج خود برسد که تبدیل به یک بیماری میشود.
عوامل خانوادگی و زیستی بیش از عوامل دیگر در بروز افسردگی نقش دارند. افسردگی کودکان، پیامدهای منفی بسیاری را به همراه دارد ازجمله افسردگی در ادوار آینده، عدم سازگارهای اجتماعی، مشکلات تحصیلی و در برخی مواقع حتی اقدام به خودکشی.
عوامل رشدی هم در افسردگی نقش دارند. محققان نشان دادهاند که از دست دادن زودهنگام برخی روابط مهم و به دنبال آن احساس درماندگی زمینهساز افسردگی است که شدت و ضعف دارد و ما از یکسو با افسردگی ماژور روبهرو هستیم و در سویی دیگر با افسردگی خفیفی که با اختلالات اضطرابی پیوند میخورد روبهرو میشویم.
از دست دادن والدین یکی از مهمترین پیشدرآمدهای افسردگی است و یکی از عوامل هشداردهنده در افسردگی محروم ماندن از روابط صمیمی و قابلاتکا است. تجربه کودکآزاری نهتنها یک عامل پرخطر برای بروز اختلال پس از سانحه است بلکه عاملی برای بروز افسردگی نیز هست.
تحقیقات نشان میدهند که در افسردگی کودکان دو عامل عمده نقش دارند:
- تعامل والد – فرزند
- ایجاد شناختهای اشتباهی که افکار افسردگی را تولید و حفظ میکنند.
بنابر تحقیقات صورت گرفته حدود 2.5 درصد کودکان آمریکائی دچار افسردگی هستند، در ایران هم بر اساس نظر روانپزشکان محترم فوق تخصصی کودک و نوجوان بین 2.5 تا 5 درصد کودکان افسردگی رایج است.
مطالعات نشان دادهاند که جدیداً اولین دورهی افسردگی در سن کمتری نسبت به گذشته اتفاق میافتد. در شیرخواران نیز ممکن است به دلیل کشمکشهای خانوادگی دچار افسردگی شوند.
علائم و نشانههای افسردگی
نشانهها و علائم افسردگی کودکان متنوع است و در اغلب موارد افسردگی کودکان تشخیص داده نمیشود و درمان نمیشود زیرا خانوادهها بهعنوان روند رشد طبیعی کودک در نظر میگیرند و تصور میکنند که تغییرات روانشناختی طبیعی کودک است.
بهطورکلی افسردگی را میتوان با نشانه خلق پایین و غمگین، رفتارها و هیجاناتی که خلق افسرده هم جزء آنها میباشد شناسایی کرد. کودکان افسرده علاوه بر نشانههای افسردگی یک رشته مشکلات متغیر هم دارند مثل آسیب زدن به خود، مشکلات تحصیلی، مشکل در روابط با همسالان و …
نتیجه تحقیقات اثبات کرده که وراثت در پیدایش افسردگی کودکان مؤثر است این در حالی است که نمیتوان منکر تأثیر محیط و عوامل محیطی شد.
عوامل خانوادگی با افسردگی در کودکان رابطه مستقیمی دارد وقتی والدین کودک از هم جدا میشوند یا وقتی تحت سرپرستی یکی از والدین قرار میگیرند بیشتر در معرض افسردگی قرار دارد.
بهطورکلی نشانههای افسردگی کودکان عبارتاند از:
- نشانههای عاطفی: نا امیدی، خشم، درماندگی، اضطراب، نوسانات خلقی، احساس گناه و غمگین بودن
- نشانههای جسمی: به هم خوردن ساعات خواب، بیاشتهایی و یا خوردن افراطی، یبوست، افزایش و کاهش وزن
- نشانههای رفتاری: بدون دلیل گریه کردن، کنارهگیری از دوستان، سریع خشمگین شدن و کاهش انگیزه
- نشانههای تخریبگرایانه: خود را سرزنش کردن، احساس بازنده بودن، امیدوار نبودن به آینده و بلاتکلیفی
نشانههای افسردگی در دوران کودکی و در سنین متفاوت متغیر است که به بیان این نشانهها در سنین مختلف میپردازیم:
- نوزادان و خردسالان (0 – 1 سالگی): بیحالی، اختلال خواب و خوراک، تحریکپذیری، غمگینی و بیروح بودن صورت، پاسخدهی عاطفی کم، کمتوجهی، کنجکاوی کم، زیاد گریه کردن، زیاد چسبیدن به مراقبین.
- پیشدبستانی (2 – 5 سالگی): علاوه بر مواردی که در دوران خردسالی ظاهر میشود میتوان به نشانههایی چون عصبانیت، غمگینی صورت، نااستواری خلق، شکایات بدنی، بیشفعالی یا کمفعالی، افت اجتماعی، قشقرق راه انداختن، اضطراب جدایی، پرخاشگری.
- اوایل دبستان (6 – 8 سالگی): علاوه بر مواردی که در پیشدبستانی ذکر شد میتوانیم به نشانههایی چون افت تحصیلی، هراس، توجهطلبی، شبادراری و تحریک روانی حرکتی اشاره کرد.
- اواسط دبستان (9 -12 سالگی): ناامیدی و سرزنش خود، عزتنفس کم، خلق افسرده، احساس گناه، توهم و فکر کردن به خودکشی و رفتار خود مخرب.
در ضمن کودک باید حداقل نشانههای عمومی خلق افسرده را تقریباً هرروز داشته باشد و برخی از کارکردهای مهم او مختل شود. این اختلالها در بزرگسالان با طیف وسیعتر و پیچیدهتری خود را نشان میدهند، سوابق خانوادگی و وراثت در افسردگی نقش تعیینکنندهای دارد.
تشخیص و درمان
معیارهای تشخیص افسردگی کودکان تقریباً همانهایی است که برای بزرگسالان به کار میرود اما بعضی از نشانهها با بالا رفتن سن از بین میروند.
همبودی افسردگی با سایر اختلالات روانی عواقب منفی زیادی برای کودکان دارد مثلاً در عملکرد تحصیلی کودکان تأثیر منفی میگذارد و موجب مختل کردن عملکرد اجتماعی میشود و باعث افزایش کشمکش با والدین میشود و خطر اقدام به خودکشی را افزایش میدهد که عوامل متعددی در افسردگی کودکان دخیل هستند.
خانواده و فضای روانی آن در پیشگیری از افسردگی و درمان این اختلال تأثیر بسیار دارد البته در صورتی که افسردگی حاصل عوامل درونی باشد درمان آنقدری متفاوت است و بایستی کودک را نزد روانپزشک متخصص برده شود و سپس رواندرمانی صورت گیرد اما برای درمان افسردگیهای محیطی ساختن فضای دوستانه و صمیمانه فضایی که کودک در آن احساس کند همه دوستش دارند و نیازهایش را بهموقع و بهجا برآورده میکنند از مهمترین عوامل است.
پدر و مادر افرادی هستند که کودک به آنها علاقه بسیار دارد و وجودشان بهویژه در دوران کودکی لازم است. بهعلاوه ارتباطات منفی و عاری از عشق و پذیرش میتواند افسردهساز باشند بنابراین وجود محیطی سرشار از عشق و محبت و روابطی سالم و صمیمی برای کودکان ضروری است و باید بکوشیم روابط بچهها با دوستان و بستگان به طریقی مثبت و مؤثر پیوسته برقرار باشد، آرزوها و خواستهها و تمایلات منطقی و طبیعی پاسخ داده شوند و سعی کنیم جلوی فقدان آنچه لازم و ضروری است را بگیریم.
در درمان کودکان افسرده توجه به علت افسردگی اهمیت فراوان دارد مثلاً چنانچه منابع حمایتیای را که کودک از دست داده بشناسیم میتوانیم جایگزین خوبی برای او در نظر بگیریم.
افسردگی در اثر فقدان به وجود میآید بنابراین در درمان باید به فکر به دست آوردن چیزهای مطلوب و دوستداشتنی برای کودک باشیم.
گاهی لازم است محیط کودک را قدری تغییر دهیم، کودکان خود بهترین منابع اطلاعرسانی به بزرگسالان هستند یعنی از خود کودک میتوانیم کمک بگیریم که چرا غمگین است و اطلاعاتی را به دست آوریم، در بسیاری از موارد افسردگی کودکان به نوع رابطه او با عزیزانش بهخصوص مادر مربوط میشود، گاهی رفتار خشونتبار پدر و عدم ابراز عشق و محبت توسط او به بروز حالات غمزدگی و افسردگی کودکان میانجامد در این صورت آموزش والدین برای اینکه چگونه با فرزندشان رفتار کنند میتواند بسیار کمککننده باشد.
اگر علائم ذکرشده در مورد افسردگی در کودک شما بیش از دو هفته دوام داشت بهتر است که فرزندتان را برای ویزیت پیش متخصص سلامت روانی ببرید تا مطمئن شوید که علل جسمانی باعث این علائم نیست مثلاً ممکن است خستگی و بی انرژی بودن به علت سرماخوردگی و بیماری جسمانی باشد.
وقتی به متخصص مراجعه میکنیم باید ارزیابی اولیه شامل مصاحبه با والدین و همچنین فرزندتان انجام شود، در ضمن مصاحبه تستهای روانشناختی هم لازم است و برای ارزیابی کودک میتوان از اطلاعاتی که معلمان و همکلاسیهایش ارائه میکنند کمک گرفت.
گاهی جلسات رواندرمانی و پرسشنامهها میتواند اختلالات دیگری که همراه با افسردگی هستند را کشف کند مثلاً اختلال نقص توجه و بیش فعالی، اختلال رفتاری یا وسواس که معمولاً همراه با افسردگی هستند.
درمان افسردگی کودکان شبیه به درمان افسردگی در بزرگسالان هست که شامل دارودرمانی و رواندرمانی است ولی نقش خانواده و محیط کودک در طول درمان از درمان افسردگی بزرگسالان متفاوت است یعنی در درمان افسردگی کودکان محیط زندگی آنها و مدرسه و برخورد خانواده بسیار مهم است.
روانپزشک کودک شما به احتمال زیاد رواندرمانی را در الویت قرار میدهد و سپس داروهای ضدافسردگی را پیشنهاد میکند. درمان دارویی بیش از همه در کودکانی که بهشدت مبتلا هستند و اختلال در اعمال فیزیولوژیک نظیر خواب، وزن، اشتها نشان میدهند ممکن است مؤثر واقع گردد ولی متأسفانه مصرف این داروها طبق مطالعات انجامشده ممکن است عوارض ثانویه به دنبال داشته باشد.
در مدل رواندرمانی فردی میتوان به مواردی چون:
- برقراری رابطه توأم با اعتماد به کودک
- ایجاد این احساس در کودک یا نوجوان که کسی او را درک کرده میکند.
- اجازه دادن به نوجوان جهت افشای نگرانیها و تشویشها در مدل دیگری از درمان که بر ساختار و کنش اجتماعی فردی خانواده اشاره دارد.
رواندرمانی خانواده غالباً بهمنظور بهبود بخشی روابط بین اعضاء صورت میگیرد تا درمان اختصاصی کارکرد خانواده در این روش به ارتباط کودکان و نوجوانان با والدین و راههای ابراز وجود تفاهم میان والدین و کودک و چگونگی برخورد آنها با مشکلات فردی و اجتماعی کودک در محیط خارج از خانواده و … بپردازد.
تفریحاتی چون شنبازی تأثیر چشمگیری در حل مشکلات و رهایی از افسردگی کودکان دارند، کودک برای بازی کردن نیاز به اسباببازیهای گرانقیمت ندارد و بازی با مواد طبیعی مانند شن، خاک و آب بسیار ارزانتر و مفیدتر از وسایل بازی پرزرقوبرق هست.
خانم دکتر دریا صدیقی روانشناس کودک در خصوص صفحه شنی اظهار داشتند: این روش نوعی مدل رواندرمانی بیانگرا همراه با فرافکنی است که مشکلات درونی و بین فردی بیمار را مورد بررسی قرار میدهد و برای مواجهه و درمان طیف گستردهای از ناراحتیهای روحی و روانی افراد بهتازگی موردتوجه روانشناسان قرار گرفته که نتایج درمانی بسیار موفقیتآمیزی را به همراه داشته که متأسفانه در ایران کمتر به آن پرداخته شده است.
طبق تحقیقات صورت گرفته توسط دانشمندان خاک به دلیل دارا بودن نوعی میکروب در کاهش استرس و درمان افسردگی بسیار مؤثر است که این میکروب تأثیری شبیه پروزاک دارد و تماس با آن موجب افزایش سیتوکنین و در نهایت سروتونین خون میشود.
والدین باید توجه داشته باشند که آلوده شدن فرزندان به خاک و گل نهتنها مشکلی در پی ندارد بلکه کمک شایانی به رشد و تخلیه هیجانات مثبت و منفی کودکان میکند.
درمان از طریق قصه درمانی: ازجمله درمانهای روانشناختی افسردگی، رواندرمانی روان پویشی است که آن درمانگر با استفاده از روشهای مختلف به کودک افسرده کمک میکند تا افکار، احساسات و تخیلات خود را ابراز کند و رابطه بین احساسات و هیجانهای ناخودآگاه و عملکردهایش را دریابد.
یکی از این روشها گوش کردن به قصه یک کودک است. ترغیب کودک افسرده به شرح دادن قصه خودش به هر طریقی که میتواند بسیار درمانکننده است و میتواند در تسکین بخشیدن به نشانههای افسردگی مؤثر واقع شود.
این فن در متون پژوهشی قصه درمانی نامیده میشود. درواقع قصه درمانی در سالهای اخیر بهصورت یکی از روشهای بازیدرمانی کودکان مطرح شده است البته استفاده از قصه درمانی بهعنوان یک فن درمانی ابعاد گستردهای دارد.
درمان شناختی رفتاری درمان مؤثری برای افسردگی کودکان است. امروزه اکثراً درمان شناختی – رفتاری را در درمان افسردگی کودکان مؤثر میدانند، هدف از درمان شناختی – رفتاری به چالش کشیدن باورهای غیر انطباقی و تقویت تواناییهای حل مسئله و کفایت اجتماعی است.
مرور مطالعات کنترلشده در کودکان نشان داد که این روشها در کودکان همچون بزرگسالان سبب بهبود پایدار میشوند و سایر درمانهای فعال مانند فنون آرامسازی نیز بهعنوان درمان کمکی افسردگی خفیف تا متوسط مفید بودهاند.
آموزش خانواده و مشارکت اعضای خانواده اجزای ضروری درمان کودکان افسرده است که بهخصوص برای تشویق حل مؤثر تعارضات انجام میشود.
مداخله خانوادگی بهخصوص در پرداختن به تعارضات اهمیت دارد زیرا تعارض مداوم ممکن است عود افسردگی را افزایش دهد. از طرف دیگر تمام قراین حاکی از آن هستند که آسیب روانی والدین بهویژه افسردگی آنها با افسردگی کودکان مرتبط است.
طبیعی است مداخله در این الگوهای افسردهساز در کودک نیز تأثیر مستقیم دارد، از آنجایی که عملکرد روانی – اجتماعی کودکان افسرده ممکن است مدتهای طولانی مختل باقی بمانند وقتی پس از بهبود دوره افسردگی ادامه پیدا کند، حمایت اجتماعی طولانیمدت از خانواده بیمار و در برخی موارد مداخلات مربوط به مهارتهای اجتماعی مفید واقع میشود.
هدف از آموزش مهارتهای اجتماعی افزایش دادن مهارتها در کسب تقویت از جانب دیگران است که در این برنامهها افراد نحوه استفاده از مهارتهای اجتماعی و ابراز مناسب این مهارتها را در موقعیتهای میان فردی مشکلزا آموزش میبینند.
مهارتهای مورد آموزش از جزئیات خاص کیفیت صدا و ژست بدنی تا فعالیتهای اجتماعی را شامل میشود و این مهارتها بر آموزش، سرمشقدهی، ایفای نقش، پسخوراند، تمرین در منزل و استدلالهای موقعیتی استوار است.
بازیدرمانی: یکی دیگر از درمانهایی که برای کودکان افسرده به کار گرفته میشود بازیدرمانی است، در بازیدرمانی مجموعهای از روشهای مفید وجود دارد که برای درمان کودکان خردسالی که نمیتوانند خوب حرف بزنند و احساسات خود را دقیق بیان کنند مورد استفاده قرار میگیرند خود بازی ویژگی درمانی دارد و باعث میشود که کودکان کمتر احساس افسردگی کنند.
دیدگاههایی درباره اینکه افسردگی نمیتواند در کودکان وجود داشته باشد:
اولین دیدگاه نظر روانکاوی کلاسیک است که اظهار میدارد به دلایل شناختی، افسردگی نمیتواند در کودکان وجود داشته باشد در این دیدگاه افسردگی بالینی پدیدهای مربوط به فراخود در نظر گرفته میشود که در جریان آن پرخاشگری متوجه خود فرد میشود.
بهعلاوه وجود تعارض مربوط به فراخود است که منجر به بروز احساس گناه میشود و اساس افسردگی است؛ بنابراین به دلیل اینکه فراخود کودک هنوز رشد کاملی نیافته است افسردگی بالینی نمیتواند در کودک وجود داشته باشد. (برس، 1966؛ روچلین، 1959)
طبق نظر بمپوراد (1978)، تحریفات شناختی کودکان افسرده حاصل تعاملهای مشکلزا بین کودک و والدین است اینگونه تعاملها به عزتنفس آسیب وارد میسازد و احساس مفید بودن در کنترل محیط و وابستگی به افراد مهم را برای ارضای خواستههای خود از بین میبرد.
تصوری که این کودکان از محیط خود دارند همواره باعث نگرانی آنها میشود. از لحاظ تاریخی تفوق دیدگاه روانکاوی کلاسیک عاملی بود که اصطلاح افسردگی را از فرهنگ آسیبشناسی کودکی دور نگه میداشت.
دیدگاه دوم در خصوص افسردگی کودکان مفهوم افسردگی پوشیده یا همارزهای افسردگی است. این موضع استدلال میکند که افسردگی در کودکان یک موجودیت آسیبشناختی درونی و مشاهده ناپذیر است که تظاهرات برونی آن همارزهای افسردگی هستند، فرض بر آن است که کودکان ممکن است افسرده باشند اما این افسردگی به شکل انواع شکایات رفتاری نوع کودکی ظاهر میشود. (سیترین و مک نیو، 1974؛ گلدسر 1968؛ مالم کویست، 1977)
نشانههای پوشاننده که ذکر شد بسیاری از اختلالات غیر روانپریشی کودکی را که عبارتاند از بیاختیاری ادراری، کجخلقیها، بیش فعالی، نافرمانی، مدرسه گریزی، فرار، بزهکاری، آتشافروزی، هراسها، جسمانی کردن، تحریکپذیری و ناتواناییهای یادگیری و افتهای تحصیلی …
دیدگاه سوم را لفکوتیز و برتون (1978) مطرح کردهاند. سه فرض عمده در کار این محققان وجود دارد:
- اگر رفتارهایی که نشانگان افسردگی کودکان را میسازند بین کودکان بهنجار شایع باشند تظاهرات بالینی این نشانهها چه از لحاظ آماری و چه از لحاظ آسیبشناسی روانی نابهنجار به شمار نمیروند بنابراین وجود نشانگان منتفی است.
- نشانههای شایع نشانگان افسردگی پدیدههای گذران رشدی هستند که باگذشت زمان از بین میروند بنابراین نمیتوان به آنها از دید آسیبشناختی نگریست.
- در صورت از بین رفتن خود به خودی نشانهها مداخله درمانی ضروری نیست.
مطالعهی 100 پرسش و پاسخ درباره افسردگی یا دوقطبی کودکان و کتاب مهارتهای مقابله با افسردگی کودکان و نوجوانان را به شما پیشنهاد میکنیم.