چکیده مقاله آشنایی با سبکهای فرزند پروری (Parenting Style): خانواده اولین و مهمترین بافت اجتماعی را برای رشد فرد فراهم میسازد. اصطلاح فرزندپروری از ریشه (pario) به معنی “زندگی بخش” گرفته شده است. منظور از سبکهای فرزند پروری، روشهایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود بکار میگیرند و بیانگر نگرشهایی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع میکنند.
در عین حال رفتارهای فرزندپروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروههای اقتصادی تغییر میکند. روشهایی که والدین در تربیت فرزندان خود به کار میگیرند، نقشی اساسی در تامین سلامت روانی فرزندان آنها خواهد داشت به طوری که اکثر مشکلات رفتاری کودکان منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی اعضای خانواده بویژه والدین میباشد.
به عبارت دیگر وجود مشکلات رفتاری کودک به منزله روابط معیوب اعضای خانواده با یکدیگر است و با روشهای تربیتی نادرست والدین و تعاملات معیوب آنها با فرزندان ارتباط دارد.در زمینه سبکهای والدگری نظریات متعددی وجود دارد،در بحث این مقاله به دو نظریه بامریند و شفر اشاره میکنیم.
اگر والدینی هستید که فرزندی بد قلق دارید این کتاب را مطالعه کنید.
مقدمه
روشهای فرزند پروری ترکیباتی از رفتارهای والدین هستند که در موقعیتهای گستردهای روی میدهند و جو فرزند پروری با دوامی را به وجود میآورند. دایانا بامریند در یک رشته تحقیقات، با زیر نظر گرفتن والدینی که با فرزندان پیش دبستانی خود تعامل میکردند، اطلاعاتی را دربارهٔ فرزند پروری گردآوری کرد (بامریند،1971).
یافتههای او و یافتههای کسانی که کار او را ادامه میدادند، سه ویژگی را آشکار میسازند که روش مؤثر را از روشهای نه چندان مؤثر متمایز میکنند : 1.پذیرش و روابط نزدیک 2.کنترل 3. استقلال دادن (گری و آستین برگ 1999،هارت ، نیوول و اولسن،2003،به نقل از لورا برک،2007).
بامریند چهار سبک فرزندپروری را عنوان میکند و در هر کدام نشان میدهد که چگونه روشهای فرزند پروری در هر یک از این ویژگیها تفاوت دارند.
سبکهای فرزند پروری
فرزند پروری مقتدرانه: سبک فرزند پروری مقتدرانه (Authoritative child-rearing style): موفقترین روش فرزند پروری، پذیرش و روابط نزدیک، روشهای کنترل سازگارانه و استقلال دادن مناسب را شامل میشود. والدین مقتدر صمیمی و دلسوز و نسبت به نیازهای کودک حساس هستند. آنها رابطه والد-فرزند لذت بخش و از لحاظ هیجانی خشنود کنندهای را برقرار میکنند که کودک را به سمت ارتباط نزدیک میکشاند. والدین مقتدر در عین حال، کنترل قاطع و معقولی را اعمال میکنند؛ آنها روی رفتار پخته تأکید دارند و برای انتظارات خود دلیل میآورند. و بالاخره، والدین مقتدر به تدریج استقلال مناسب به کودک داده و به او اجازه میدهند در زمینههایی که آمادگی دارد تصمیماتی را بگیرد (کوچینسکی و لویس،2002، به نقل از لورا برک،2007). تربیت مقتدرانه در طول دوره کودکی و نوجوانی با چند جنبه از شایستگی ارتباط دارد: خلق خوش بینانه، خویشتنداری، استقامت درتکلیف، همکاری، عزت نفس بالا، پختگی اجتماعی و اخلاقی و عملکرد تحصیلی مطلوب (آماتو وفولر 2002، به نقل از لورابرک،2007).
فرزند پروری مستبدانه: سبک فرزند پروری مستبدانه (Authoritarian child-rearing style) از نظر پذیرش و روابط نزدیک پایین، از نظر کنترل اجباری بالا، و از نظر استقلال دادن پایین است. والدین مستبد سرد و طرد کننده هستند. آنها برای اعمال کنترل فریاد میکشند، دستور میدهند، عیب جویی و تهدید میکنند. نگرش آنها این است: «این کار را انجام بده چون من از تو خواستهام آن را انجام دهی.» آنها برای فرزند خود تصمیم میگیرند و انتظار دارند کودک تصمیم آنها را بی چون و چرا قبول کند. اگر کودک مقاومت نشان دهد، والدین مستبد به فشار و تنبیه متوسل میشوند.
فرزندان والدین مستبد مضطرب و ناخشنود هستند، عزت نفس و اتکا به نفس پایینی دارند و وقتی ناکام میشوند با خصومت واکنش نشان میدهند. پسرها بخصوص میزان بالای خشم و سرپیچی نشان میدهند. گرچه دخترها نیز به رفتار برون ریزی میپردازند، ولی آنها به احتمال بیشتری وابسته هستند، به کاوش علاقهای ندارندو تکالیف دشوار آنها را ازتوان میاندازد (هارت، نیوول و اولسن،2003، به نقل از لورابرک،2007).
والدین مستبد علاوه بر کنترل مستقیم ناموجه، به نوع ظریفتری به نام کنترل روانشناختی نیز میپردازند که به موجب آن در ابراز کلامی، فردیت، و دلبستگی کودکان به والدین دخالت کرده و در آنها دخل و تصرف میکنند (باربر، 1996) این والدین، که دوست دارند تقریباً در مورد هر چیزی برای کودک تصمیم گیری کنند، غالباً در عقاید، تصمیم گیریها و انتخاب دوستان مداخله میکنند.
هنگامی که آنها ناخشنود هستند، محبت خود را دریغ کرده و آن را به اطاعت کودک وابسته و مشروط میکنند. آنها توقعات زیادی نیز دارند که با تواناییهای در حال رشد کودک متناسب نیستند. کودکانی که در معرض کنترل روانشناختی قرار میگیرند مشکلات سازگاری نشان میدهند که رفتارهای پرخاشگرانه، اضطراب، کنارهگیری و سرپیچی را شامل میشوند (باربر وهامون، 2002، به نقل از لورابرک،2007).
فرزندپروری آسان گیرانه: والدینی که از سبک فرزند پروری آسان گیرانه (Permissive child-rearing style) استفاده میکنند، مهرورز و پذیرا هستند ولی متوقع نیستند، کنترل کمی بر رفتار فرزندان خود اعمال میکنند و به آنها اجازه میدهند در هر سنی که باشند خودشان تصمیم گیری کنند، حتی اگر هنوز قادر به انجام این کار نباشند.
فرزندان آنها میتوانند هر وقت که بخواهند غذا بخورند و بخوابند و هر مقدار که دوست داشته باشند تلویزیون تماشا کنند. آنها مجبور نیستند طرز رفتار خوب را یاد بگیرند یا کارهای خانه را انجام دهند. گرچه برخی از والدین آسان گیر واقعاً به این روش اعتقاد دارند، بسیاری دیگر به توانایی خود در تأثیر گذاشتن بر رفتار فرزند خود اطمینان ندارند.
فرزندان والدین آسان گیر تکانشی، سرکش، و نافرمان هستند. در مقایسه با کودکانی که والدین آنها کنترل بیشتری اعمال میکنند، آنها نیز بیش از حد پرتوقع و به بزرگترها وابسته هستند ودر تکالیف استقامت کمتری نشان میدهند. رابطه بین تربیت آسان گیرانه و رفتار وابسته در مورد پسرها بسیار نیرومند است (باربر و اولست، 1997، بامریند 1997، به نقل از لورا برک،2007).
فرزند پروری بی اعتنا: سبک فرزند پروری بی اعتنا (Uninvolved child-rearing style)، پذیرش و روابط خوب کم را با کنترل کن و بی تفاوتی کلی نسبت به استقلال دادن ترکیب میکند. این والدین اغلب از لحاظ هیجانی جدا و افسرده هستند، به قدری غرق در استرس خانوادگی هستند که وقت و انرژی کمی برای فرزندان دارند.
تربیت بی اعتنا در حالت افراطی، نوعی بدرفتاری با کودک است که غفلت نامیده میشود. در صورتی که این نوع تربیت زودهنگام شروع شده باشد، تقریباً تمام جنبههای رشد، از جمله دلبستگی، شناخت و مهارتهای هیجانی و اجتماعی را مختل میکند. کودکان و نوجوانان این والدین مشکلات متعددی، از جمله خودگردانی هیجانی ضعیف، مشکلات پیشرفت تحصیلی و رفتار ضد اجتماعی دارند (آنولا، استاین، 2000، به نقل از لورا برک، 2007).
سبکهای فرزند پروری شفر
شفر با مطرح کردن ابعاد گرمی/ سردی و آزادی/ کنترل، یک الگوی فرضی در مورد روابط والدین- کودک ارائه داد و آن را به چهار دسته تقسیم میکند:
- والدین با محبت و آزاد گذارنده:
این والدین کسانی هستند که معمولاً به عنوان والدین نمونه شناخته میشوند. کودکان آنها دارای استقلال بوده و رفتار اجتماعی مناسبی دارند. محبت و گرمی توام با آزادی موجب میشود به علت داشتن فضای مناسب برای برون ریزی هیجانی و عدم وجود پاسخهای نامناسب از سوی والدین، حالتهای پرخاشگری در کودکان چنین خانوادههایی دیده نشود.
- والدین با محبت و محدود کننده:
گاهی محبت والدین محدودیتهایی را به دنبال دارد. این والدین فرصت کسب تجربه و یادگیری را از کودکان سلب میکنند. آنها با محبت افراطی، آزادی لازم را از کودکان خود سلب میکنند.
- والدین متخاصم و محدود کننده:
رفتارهای خصومت آمیز این نوع والدین که بیشتر بر اصل تنبیه استوار است به همراه سخت گیری و محدودیت شدیدی که نسبت به فرزندانشان اعمال میکنند، موجب ایجاد احساس خصومت شدید در فرزندان آنها میشود. از سویی عدم اجازه به کودک در ظاهر ساختن این احساس موجب عصبانیت در کودک میشود.
- والدین متخاصم و آزاد گذارنده:
تفاوت این کودکان با گروه قبلی در این است که همراه شدن عامل خصومت با عامل آزادی موجب ایجاد رفتارهای پرخاشگرانه به شدیدترین حالت در این کودکان میگردد. نتایج برخی مطالعات نشان داده است که والدین کودکان بزهکار این الگو را از خود نشان میدهند.
بحث و نتیجهگیری
مناسبترین سبک فرزند پروری روش مقتدرانه میباشد. کودکانی که والدین آنها از روش تربیت مقتدرانه استفاده میکنند، در مورد خود احساس خیلی خوبی دارند.
تربیت محبت آمیز و مثبت به کودکان امکان میدهد تا بدانند که به عنوان فردی ارزشمند و شایسته مورد قبول هستند و انتظارات جدی اما مناسب که با توضیحات همراه باشند، به کودکان کمک میکنند تا رفتارهای خویش را در برابر معیارهای معقول، ارزیابی کنند.
والدین کنترل کننده همانهایی که اغلب به فرزند خود کمک کرده یا برای او تصمیم میگیرند، احساس بی کفایتی را به کودکان انتقال میدهند که با عزت نفس پایین ارتباط دارد. در مقابل، والدینی که بیش از حد اغماض میکنند باعث میشوند که فرزندان آنها عزت نفسی داشته باشند که به طرز نامعقولی بالاست و در عین حال رشد آنها را تحلیل میبرند. این کودکان مشکلات سازگاری، از جمله پرخاشگری دارند.