فرسودگی شغلی از عواملی است که بهموجب آن فرد دیگر آن شادابی روانی و جسمی اولیه را نداشته و دیگر آن رضایت و شادابی که در ابتدا بدان دست یافته بود را ندارد.
عوامل متعددی در بروز این حالت نقش داشته از برخی از این موارد میتوان به خستگیهای ناشی از کار زیاد، استرسهای فراوان شغلی، نگرانی از شرایط آینده کاری و … اشاره کرد.
کاردرمانی ازجمله مشاغل حیطه توانبخشی است که در معرض بار کار ذهنی شدید میباشند، زیرا که مخاطبین خدمات آنها بیمارانی با گروههای سنی مختلف با پیشینههای مختلف اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و با مشکلات مختلف جسمی، روحی، ذهنی، مشارکتی و یا در معرض خطر ناتوانی عملکردی میباشند.
این رشته بهعنوان یک رشته کلینگر، تمامی ابعاد یک بیماری و تأثیرات جانبی آن را بر روی زندگی شخصی و اجتماعی در نظر گرفته و با ارائه تکنیکهای درمانی مناسب، ضمن در نظر گرفتن علایق و انگیزه بیمار، او را بهسوی فعالیت روزانه مستقل، سوق میدهد.
بر اساس مطالعه حاضر فرسودگی شغلی اگرچه اغلب به شکل خفیف اما در میان کاردرمانگران ایرانی بسیار شایع است. که این وضع بهطور جدیتری در میان کاردرمانگرانی که اخیراً کار خود را شروع کردهاند دیده میشود، این افراد بهنوعی جوانترین نیروی این رشته بهحساب میآیند و به نظر میرسد تأکید بر روی برنامههای آموزشی و آماده کردن افراد جهت شروع فعالیتهای شغلی و مقابله با مشکلات احتمالی در آینده کاری بسیار ضروری است.
رسانه نقش بسیار مهمی را در شناساندن این رشته و کاربردهای آن در زندگی روزمره به مردم را دارند و بهنوعی میتوانند مبلغ این رشته باشند. همچنین مسئولان نیز با فراهم آوردن امکانات و شرایط لازم میتوانند در به وجود آوردن شرایط لازم توجه کافی را مبذول دارند.
امروزه اهمیت و نقش سرنوشتساز شغل در ابعاد گوناگون زندگی انسان آشکار است؛ زیرا شغل علاوه بر تأمین هزینههای زندگی ارتباط مستقیمی با سلامت روان و جسم دارد، همچنین زمینهساز ارضاء بسیاری از نیازهای غیرمعمول انسان است.
ماهیت بسیاری از مشاغل به صورتی است که فشار روانی زیادی بر فرد وارد میکند، بهطوری که درصد زیادی از بیماریهای جسمی و آشفتگیهای روانی، ناشی از فشار کار مداوم و یکنواخت است.
افرادی که در محیط کار خود درگیر این فشارها هستند معمولاً گرفتار فرسودگی شغلی میشوند. فرسودگی شغلی موجب تغییرات منفی در نگرشها، روحیه و رفتار میشود، خستگی هیجانی ایجاد میکند و بهتدریج احساس کاهش شایستگی در ایفای نقش را به وجود میآورد.
در چنین وضعیتی، کار، معنای خود را از دست میدهد و فرد، احساس تحلیل رفتگی و خستگی مزمن میکند، خلقوخوی پرخاشگرانه، بدگمانی و بدبینی نیز در روابط بین فردی ایجاد میشود.
اولین بار فرسودگی شغلی در سال 1970 و توسط فردی به نام فرودنبرگر بیان شد تا علت تحلیل رفتن انرژی را که درنتیجه کارهای استرسزا ایجاد میشود توضیح دهد. لاکوویدز (2003) بیان میکند که بهطورکلی، 65,50 درصد از افراد زیر 36 سال و 25,17 درصد از افراد بالای 35 سال از فرسودگی شغلی رنج میبرند.
فرسودگی شغلی و استرس شغلی در کنار هم مطرح شدهاند. گرینبرگ معتقد است که استرس زیاد شغلی منجر به فرسودگی شغلی میشود.
زمانی که فرد استرس زیاد، مداوم و کنترلنشده در محیط کار تجربه میکند؛ تقاضای محیط کار بیش از حد توانایی فرد باشد و نتواند به اهداف خویش برسد و همچنین افرادی که آستانه تحمل پایینی دارند و توانایی مقابله با استرس را ندارند بیشتر در معرض فرسودگی شغلی قرار میگیرند.
موسسه ملی امنیت و سلامت شغلی، استرس شغلی را ناشی از مشکلات زیاد در محیط کاری، تغییرات مداوم خارج از کنترل، جابهجایی مداوم، اضافهکاری، ساعت کاری زیاد و بینظمی ساعت کاری میداند.
کاردرمانی از آن دسته مشاغل توانبخشی است که با کار طاقتفرسای جسمی همراه است و درمانگر بهواسطه کار بدنی سنگین، معمولاً در برابر آسیبهای جسمی از یکسو و بهواسطه کار با بیماران مختلف ازلحاظ روحی نیز در معرض آسیب قرار دارد.
این استرسهای شغلی میتوانند با گذشت زمان زمینه ایجاد فرسودگی شغلی باشند. به عقیده براون در سال 1995 دلایل اصلی ترک شغل از سوی کاردرمانگران، فقدان احترام برای کاردرمانگران، عدم درک کاردرمانی از سوی دیگران، استرس و فشار کاری، بیماران مزمن، نیاز به توجیه مداوم نقش کاردرمانی، تعارض نقشها، انزوای حرفهای و عدم وجود یک نردبان حرفهای برای پیشرفت میباشند.
مطالعه روی 165 کاردرمانگر در کانادا نشان داد که ایشان از شغلشان، حجم کار، پرداخت، فرصتهای پیشرفت، نظارت و همکاران خود ناراضی بودند.
الهامی در سال 1388 در پژوهش خود عنوان نمود که افراد دارای مدرک کارشناسی، بیشترین میزان استرس سطح پایین را به خود اختصاص دادند درحالیکه استرس سطح بالا در افراد دارای مدرک کارشناسی ارشد بیشتر به چشم میخورد (3,14 در مقابل 5,1 درصد).
بسیت در سال 2001 معتقد است که استرس معمولاً در کاردرمانگرانی که در مراحل اولیه کار هستند بیشتر احساس میشود. یافتههای برولیر در سال 1986 نشان میدهد که کاردرمانگران شاغل در بخشهای دولتی، سطح پایینتری از احساس کارآمدی را تجربه میکنند.
راجرز در سال 1988 مطرح میکند که نمرات مربوط به خستگی عاطفی و مسخ شخصیت کاردرمانگران در حدود بین 78/3 تا 31/4 پایینتر از حد نرمال بوده است. ولی نمرات مربوط به احساس ناکارآمدی تفاوت چندانی را نشان نداده است.
نتیجه اینکه، میانگین فرسودگی شغلی در کاردرمانگران، پایینتر از هنجارهای شغلی است. در پژوهش وی نمرات خستگی عاطفی و مسخ شخصیت در کاردرمانگران با تحصیلات بالاتر و سن بیشتر پایینتر بود.
مزین و همکارانش در سال 1390 بیان نمودند که درمجموع 4/80 درصد کاردرمانگران فرسودگی شغلی اعم از خفیف و متوسط (1/70 درصد فرسودگی خفیف و 3/10 درصد فرسودگی متوسط) را نشان دادند و هیچ موردی از فرسودگی شغلی شدید گزارش نشده بود.
اطلاعات فوق نشان میدهند که در زمینه استرس و فرسودگی شغلی در حوزه کاردرمانی اطلاعات از تنوع برخوردارند و از آنجا که اغلب دو متغیر استرس شغلی و فرسودگی شغلی بهصورت متغیرهای منفرد در مطالعات بررسی شدهاند.
از آنجا که بر اساس برخی مطالعات کارکرد افراد در بخش دولتی و غیردولتی، با توجه به انگیزههای متفاوت ممکن است روی فرسودگی و استرش شغلی مؤثر باشد، این مطالعه تفاوتهای احتمالی و عوامل مطرح در بخشهای دولتی و غیردولتی را نیز مدنظر قرار داد.
Lioyd و Hazel Bassett به بررسی عواملی که میتواند باعث ایجاد استرس و متعاقب آن فرسودگی شغلی در کاردرمانگران شود پرداختند.
یکی از این عوامل طبیعت و سختی شرایط درمان جویان است. اکثر مراجعان کاردرمانی بیماران مزمن هستند که تغییر در سبک زندگی و در اصل کیفیت زندگی این افراد بهآرامی و بهتدریج صورت میگیرد.
بنابراین درمانگران باید بهصورت ادامهدار و در طی چندین سال با جدیت با بیمار کار کنند و باید پرتوان و خلاق باشند تا بتوانند از خدماتی که ارائه میدهند رضایت لازم را به دست آورند.
همین طولانی بودن درمان و شرایط خاص بیماران میتواند باعث ایجاد فرسودگی شغلی در کاردرمانگران شود عامل بعدی را فقدان تدبیر و کاردانی عنوان کردند به این معنا که یک کاردرمان در استفاده از مداخلات درمانی و انتخاب اهداف درمانی ناتوان بوده و خلاقیت لازم را ندارد و این امر باعث سرخوردگی او میشود.
عامل بعدی فقدان نظارت و آموزش میباشد نظارت از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا به کاردرمانگر اجازه میدهد تا انعکاس کارش را ببیند و یا اینکه به بررسی خود و کارهایی که انجام داده بپردازد و بتواند راههای درمانی مؤثرتری را شناسایی و کشف کند.

نوروفیدبک
همانند اکثر مشاغل جدید و پیچیده امروزی که باعث به وجود آمدن بار کاری ذهنی میگردد. کاردرمانی ازجمله مشاغل حیطه توانبخشی است که در معرض بار کار ذهنی شدید میباشند، زیرا که مخاطبین خدمات آنها بیمارانی با گروههای سنی مختلف با پیشینههای مختلف اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و با مشکلات مختلف جسمی، روحی، ذهنی، مشارکتی و یا در معرض خطر ناتوانی عملکردی میباشند.
این رشته بهعنوان یک رشته کلینگر، تمامی ابعاد یک بیماری و تأثیرات جانبی آن را بر روی زندگی شخصی و اجتماعی در نظر گرفته و با ارائه تکنیکهای درمانی مناسب، ضمن در نظر گرفتن علایق و انگیزه بیمار، او را بهسوی فعالیت روزانه مستقل، سوق میدهد.
یکی از عواملی که بر روی رفتار و عملکرد درمانگران تأثیر میگذارد و میتواند بر کارایی و بهرهوری آنان تأثیر بگذارد بار ذهنی کار میباشد.
بار ذهنی کار، میزان تلاشی است که ذهن در حین انجاموظیفه انجام میدهد؛ به عبارت دیگر بار ذهنی کار بهصورت سطحی از نیازهای فکری و شناختی یا تلاش تحلیلی مورد نیاز کارگر یا کارکنان جهت انجام تقاضای فیزیکی زمانی و محیطی یک وظیفه مشخص تعریف شده است.
بار کاری زیاد باعث افزایش تنش، خستگی در زمان استراحت، فرسودگی، بیانگیزگی و کاهش رضایت شغلی میشود. در مشاغلی که بار کاری زیادی وجود دارد، به علت وجود خستگی و برنامه زمانبندی نامناسب، کارایی کم شده و باعث کاهش حافظه، آسیب به فرآیند تفکر، تحریکپذیری و زودرنجی و کاهش یادگیری فرد میشود.
در سالیان اخیر پیشرفت تکنولوژی موجب توسعه برنامههای کامپیوتری در زمینه آموزش شناختی شده است. نوروفیدبک یکی از موارد پیشرفت تکنولوژی میباشد که در حقیقت، شکلی از بیوفیدبک است که مکانیسم تأثیر آن از طریق شرطی کردن کارکرد الکتریکی مغز است و موجب میشود تا عملکرد فرد به سطح بهینه برسد.
فرایند نوروفیدبک دربرگیرنده آموزش یا فراگیری خود نظمبخشی فعالیت مغز است. مغز از طریق انبساط یا انقباض رگهای خونی دریافت خون لازم را کنترل میکند و جریان خون در مغز به نواحی خاصی هدایت میشود که در این خود نظمبخشی فعالیت بیشتری دارند.
هدف نوروفیدبک بهنجار کردن فرکانسهای عصبی ناهنجار بهوسیله افزایش آگاهی بر الگوهای امواج الکتروآنسفالوگرافی EEG نرمال شده است.

بحث و نتیجهگیری
در مطالعه حاضر میزان بالای فرسودگی شغلی در میان کاردرمانگران بیش از همه جلبتوجه میکند این میزان که در پژوهشی 08/4 درصد (70/1درصد فرسودگی خفیف و 3/10درصد فرسودگی متوسط) به دست آمد که در مقایسه با سایر مطالعات بهطور قابلتوجهی بالاتر است، از علل شناختهشده برای فرسودگی شغلی پیشرفت کم در زندگی و فرصتهای محدود برای رسیدن به موقعیتهای بالا و حقوق کم میباشد که همه این عوامل از مشکلات شغل کاردرمانی در ایران میباشد.
از طرف دیگر اکثر مراجعان به کاردرمانگرها بیماران مزمنی هستند که تغییر در سبک زندگی و در اصل کیفیت زندگی این افراد بهآرامی و بهتدریج صورت میگیرد؛ بنابراین درمانگران باید بهصورت ادامهدار و در طی چندین سال با جدیت با بیمار کار کنند.
نتیجه قابلتوجه دیگری که در مطالعه حاضر به دست آمد این بود که کاردرمانگران با کمترین سابقه کاری (1-5 سال) بهطور معنیداری بیشترین میزان فرسودگی شغلی را داشتند.
Bassett در مقالهاش به نقل از Leonard مینویسد که استرس معمولاً در کاردرمانهایی که در سطوح ابتداییتر و در مراحل اولیه کار هستند بیشتر تجربه میشود زیرا محدودیت تدبیر و کاردانی در این گروه بیشتر به چشم میخورد همچنین فقدان تدبیر مانع پیشرفت در زمینههای حرفهای و آموزشی میشود و این امر مشکل جهانی برای کاردرمانان میباشد.
افراد کمتجربه خصوصاً آن دسته که آموزش کافی در ابتدای فعالیت شغلی خود ندیدهاند به علت نداشتن راهکارهای لازم در برخورد با استرسهای شغلی با مشکلاتی روبهرو خواهند شد. این افراد باگذشت سالها و کسب مهارتهای مقابلهای و نیز تبحر در تخصص مربوطه و ایجاد سازگاری با محیط و عوامل کاری در معرض کمتری از فرسودگی شغلی قرار میگیرند.
چنانچه قبلاً هم اشاره شد عدم رضایت شغلی یکی از علل فرسودگی شغلی میباشد و در مطالعه حاضر نیز با افزایش میزان رضایت شغلی کاردرمانگران فرسودگی شغلی پایینتری را نشان دادند.
در مطالعات مختلفی نیز این مسئله تائید شده است بهعنوان مثال در مطالعهای که Melchior و همکارانش (1997) بر روی روان پرستاران انجام دادند ارتباط منفی بین فرسودگی شغلی و رضایت شغلی به دست آوردند.
بر اساس مطالعه حاضر فرسودگی شغلی اگرچه اغلب به شکل خفیف اما در میان کاردرمانگران ایرانی بسیار شایع است که این وضع بهطور جدیتری در میان کاردرمانگرانی که اخیراً کار خود را شروع کردهاند دیده میشود.
این افراد بهنوعی جوانترین نیروی این رشته بهحساب میآیند و به نظر میرسد تأکید بر روی برنامههای آموزشی و آماده کردن افراد جهت شروع فعالیتهای شغلی و مقابله با مشکلات احتمالی در آینده کاری بسیار ضروری است.
یکی از عوامل مؤثر بر میزان بالای فرسودگی شغلی طبق مطالعه حاضر رضایت شغلی پایین در میان کاردرمانگران میباشد که مطالعات آینده با تأکید بر بررسی عوامل مؤثر در میزان رضایت شغلی کاردرمانگران میتواند راهکارهای پیشنهادی جهت افزایش میزان رضایت شغلی و درنتیجه کاهش فرسودگی شغلی در کاردرمانگران را ارائه دهد.
مطالعهی کتاب در مسیر درمانگر شدن را به شما پیشنهاد میکنیم.