فواید ازدواج بسیار زیاد میباشد ازجمله فواید اجتماعی، خانوادگی و فردی بسیار زیادی را به همراه دارد. به نظر میرسد که افرادی متأهل در مقایسه با افراد مجرد و یا همخانه، سالمتر بوده، زندگی طولانیتری داشته و از شرایط مالی بهتری برخوردارند و در عین حال روابط جنسی موفقتری را تجربه میکنند.
بعلاوه فرزندان خانوادهها نیز از نظر احساسی و تحصیلی دارای رشد بهتری هستند. هرساله 1.2 زوج در ایالاتمتحده از یکدیگر طلاق میگیرند و هزینهای بالغ بر ۱۱۲ میلیون دلار به مالیاتدهندگان تحمیل میکنند.
برخی معتقدند که طلاق روی رشد اجتماعی مناسب بچهها اثر مخربی دارد و منجر به عدم سازماندهی و کاهش رفاه اجتماعی میگردد.
اجازه دهید تا فواید ازدواج را جزئی و دقیقتر بیان کنیم:
- افراد متأهل سبک زندگی سالمتری دارند. افراد متأهل بیشتر از افراد مجرد، مطلقه یا بیوهها از رفتارهای مخاطرهآمیز دوری میکنند. (بهعنوان مثال، افراد متأهل کمتر میخوارگی میکنند؛ شراب خوردن به نوبه خود یکی از عاملهای تصادفات رانندگی، درگیریهای بین فردی و افسردگی میباشد). بهطور کلی سبک زندگی افراد متأهل از لحاظ خوراک، ورزش و پرهیز از رفتارهای مخاطرهآمیز سالمتر است.
- افراد متأهل بیشتر عمر میکنند. افراد متأهل بیشتر از مجردها، مطلقهها و بیوهها عمر میکنند. این مسئله به دلیل داشتن حمایت عاطفی از سوی شریک زندگی و بهرهمندی از مراقبتهای سلامتی است.
- افراد متأهل روابط جنسی موفقتری دارند. مورد دیگر از فواید ازدواج میباشد. بیش از نیمی از مردان متأهل (۵۴ درصد) و زنان متأهل (۴۳ درصد) از روابط جنسی خود بسیار راضی هستند. برای مثال در بین زوجهای همخانه ۴۴ درصد از مردان و ۳۵ درصد از زنان بسیار راضی هستند. تکرار رفتارهای جنسی نیز در متأهلین بیش از زوجهای همخانه و یا زوجهای دوست میباشد.
- افراد متأهل شادمانترند. افراد متأهل نسبت به زنان و مردان مجرد بسیار شادترند و بسیار کمتر از مطلقهها و بیوهها از افسردگی و نگرانی شکایت دارند. بعلاوه زنان متأهل در مقایسه با زنان همخانه و یا زنان مجرد کمتر مورد آزارهای جنسی قرار میگیرند. همچنین زنان متأهل رضایت بیشتری از همسران خود دارند و کمتر از درگیری شکایت دارند.
- افراد متأهل دارای ثروت و دارایی بیشتری هستند. از آنجایی که زوجهای متأهل میتوانند منابع اقتصادی خود را جمعآوری نمایند؛ بنابراین غالباً ثروتمندتر هستند.
- بچههای در خانوادههای دارای والدین از کارکرد بهتری برخوردارند. بچههایی که در خانوادههای دارای والدین رشد میکنند از نظر احساسی سالمتر هستند و در تحصیلات بهتر از بچههای طلاق عمل میکنند. در هنگام نوجوانی ۵۰ درصد احتمال کمتری دارد که از مدرسه اخراج شوند و اغلب به کلاسهای بالاتر رفته و مدارج بالاتری را طی میکنند و احتمال کمتری وجود دارد که باردار شوند. چنین بچههایی توجه بیشتری را از والدین خود دریافت میکنند (نظیر نظارت و سرپرستی در کارهایشان، کمک در درسهای مدرسه، گذراندن اوقات فراغت با خانواده و …) که خود از نشانههای فواید ازدواج میباشد. بچههایی که در خانه تک والی زندگی میکنند بیشتر احتمال دارد که با مشکلات مالی روبرو شوند و اغلب زندگی با سطح پایینتری را تجربه میکنند.
- جامعه هم از رشد و نمو بچهها در خانواده بهرهمند میشود. جوامع دارای خانوادههای متأهل نرخ پایینتری از استفاده از مواد مخدر و جرائم را در میان جوانان خود نشان میدهند.

همه ازدواجها یکسان نیستند
با در دست داشتن همه فواید ازدواج، ممکن است کسی اینگونه تصور نماید که ازدواج عاملی کلیدی در بهتر بودن کیفیت زندگی میباشد اما بیش از ۹۰ درصد آمریکاییها حداقل یکبار در طول عمر خود ازدواج میکنند و تقریباً ۵۰ درصد از این ازدواجها به طلاق ختم میشود و معلوم نیست که آنهایی که متأهل باقی میمانند زندگی شادی را داشته باشند.
مطالعات نشان میدهد که بسیاری از زوجهای ناموفق همچنان با یکدیگر زندگی میکنند و متأهل میمانند. در برخی ازدواجها اغلب مشخص نیست که آیا آنها واقعاً زوجی شاد و موفق هستند یا خیر و در بسیاری از مواقع یکی از زوجها موفقتر به نظر میرسد.
این مسئله توسط میزان پایین ضریب همبستگی شادکامی بین زوجها نشان داده شده است (r=0.56). این ضریب بدان معنا است که اگر از سطح رضایتمندی یکی از زوجها باخبر باشید، تنها میتوانید در ۲۵ درصد از مواقع میزان رضایتمندی طرف دیگر را پیشبینی کنید.
هم متخصصین آمار و هم افراد غیرحرفهای با این جمله آشنا هستند که «آمارها دروغ میگویند» و آمارهای نرخ طلاق و فواید ازدواج هم از این قاعده مستثنی نیستند.
این بدان معنا نیست که همه آمارها غلط هستند، اما هنگامیکه آماری را به تنهایی اعلام میکنیم منجر به سوءبرداشت میگردد.
به عنوان مثال وقتی آماری در زمینه فواید ازدواج برای افراد، خانواده و جامعه ارائه میشود؛ آنچه برداشت میگردد این است که همه این ازدواجها از این فواید بهرهمند میشوند و این مسئله باعث میشود تا این حقیقت مخفی بماند که برخی ازدواجها ممکن است ناکام بوده و ممکن است خود عامل اصلی کارایی نامناسب بین افراد، خانواده و جامعه باشد.
برعکس وقتی گزارش میدهند که ۵۰ درصد ازدواجها به طلاق ختم میشوند، اینگونه برداشت میشود که ۵۰ درصد باقیمانده از زندگی خود رضایت دارند و باز هم این حقیقت پنهان میماند که بسیاری از زوجها در حالی که از زندگی خود ناراضی هستند اما باز هم به زندگی ادامه میدهند و طلاق نمیگیرند و یا اینکه یکی از زوجها موفق و دیگری ناموفق میباشد.
هرچند مطالب ارزشمندی با توسل به نتایج آماری حاصل از پژوهشها ارائه میشوند اما شما باید دستاوردهای این تحقیقات را با تجارب و تمایلات خود مقایسه کنید و آنوقت وضعیت منحصربهفرد رابطه خودتان را مورد بررسی قرار دهید.
منبع
کتاب بازبینی روابط همسران (The couple chechup)؛ نوشته دیوید اچ اولسون و همکاران؛ ترجمه دکتر شکوه نوایینژاد و دکتر مهرنوش دارینی