رشد مسئولیتپذیری در دانش آموزان، یکی از اهداف مهم تعلیم و تربیت است که از دیرباز موردتوجه برنامه ریزان، معلمان، مربیان، والدین و حتی خود فراگیران بوده است.
این امر نهتنها در جامعهپذیری و سازگاری اجتماعی نقش مهمی دارد بلکه عاملی بس مهم است که با بسیاری از عملکردها و پیشرفت تحصیلی فراگیران در مدرسه همبستگی مثبتی دارد، بهطوریکه فورد، ونت زل، وود و همکاران (1989) با بررسی پژوهشهای گوناگون نشان دادند که رفتار مسئولانه فراگیران در کلاسهای درسی با چگونگی پیشرفت و یادگیری آنان ارتباط زیادی دارد.
به این معنا که وجود رفتار مسئولانه، جوی را فراهم میسازد تا امر یادگیری و رشد شناختی به وجود آید.
عکس قضیه نیز صادق خواهد بود؛ یعنی داشتن رفتار غیرمسئولانه و خودخواهانه ارتباط انسانی را برهم میزند و سبب رفتارهای ناهنجار میشود و چهبسا باعث شکست تحصیلی و ترک تحصیل در فراگیران مزبور میشود.
سر تو (1989) مسئولیتپذیری را یک الزام و تعهد درونی از سوی فرد برای انجام مطلوب همه فعالیتهایی که بر عهده او گذاشتهشده است، تعریف میکند و معتقد است که مسئولیتپذیری از درون فرد سرچشمه میگیرد.
فردی که مسئولیت کاری را به عهده میگیرد، توافق مینماید که یکسری فعالیتها و کارها را انجام دهد و یا بر انجام این کارها توسط دیگران نظارت داشته باشد.
فورد و همکاران (1989) مسئولیت اجتماعی را پیروی از قوانین اجتماعی و برآورد انتظاراتی که جامعه از فرد دارد تعریف میکند. این قوانین و اصول از نقشهای اجتماعی استنباط شده و درواقع بیانگر هنجارهای اجتماعی و فرهنگی است و چگونگی میزان تعهد و التزام فرد نسبت به افراد دیگر جامعه را نشان میدهد.
اگر این مفهوم بادید عمیقی موردبررسی قرار گیرد مشاهده میشود که این اصول و قوانین چگونگی تعامل گروهی، احترام به خویشتن و دیگران، ارزشگذاری به ماهیت انسان و مهمتر از همه تبعیت از خالق انسان را مشخص میکند. بر طبق نظریه انصاف تفکرات افراد و صلاحدید رفتاری آنهاست که میزان مسئولیتپذیری آنها را مشخص میکند.
درواقع یکی از شاخصههای وظیفهشناسی، باوجدان بودن است؛ فرد باوجدان و وظیفهشناس، فردی هدفمند بااراده و مصمم است.
نمرات بالا در این شاخص، با موفقیت شغلی و تحصیلی همراه است و نمرات پایین ممکن است موجب شود که فرد از باریکبینی لازم و دقت زیاد اجتناب کند.
افراد با نمره بالا در این شاخص، دقیق، خوشقول و مطمئن هستند؛ اما افراد با نمره پائین، لزوماً فاقد اصول اخلاقی نیستند، اما در بکار گیری آنها باید دقت شود.
احساس تعهد مسئولیت است که اعمال به وجود آمده را از درون کنترل و هدایت میکند و اگر افراد جامعه اعمال خود را آگاهانه و با کنترل تفکر خود از درون سازمان دهند بسیاری از معضلات و مشکلات خودبهخود حل میشوند و جامعه بهسوی خوشبختی و سعادت حرکت خواهد کرد.
کلاس درس نیز جامعهای کوچک است، هر فراگیری برای برقراری تعامل و ایجاد روابط اجتماعی و فردی با همسنوسال و معلم خود باید به ایجاد احترام متقابل توجه داشته و رفتاری را از خود نشان دهد که جوی سازنده و مثبت در کلاس به وجود آید، بدین ترتیب با گسترش چنین روابط متقابل است که محیطی مناسب برای یادگیری فراهم میشود.
بهاینترتیب رشد رفتارهای مسئولانه است که فرد را به تفکر و تعامل وادار ساخته و راهگشای بسیاری از تنگناها و کاستیهای نظام آموزشی میشود.
رشد مسئولیت اجتماعی یکی از اهداف مهم والدین، تعلیم و تربیت و اقشار مختلف جامعه است که اگر به آن توجه شود نوجوانی که در سن استقلالطلبی و پذیرش مسئولیت هست در این برهه زمانی حساس راهنمایی و مسیر صحیح خود را طی خواهد نمود و در غیر این صورت ممکن است زمینه انحراف نوجوان فراهم گردد.
ولیام گلاسر در تئوری انتخاب خود میگوید به دلایل بسیار روشن ما هر کاری را که انجام میدهیم انتخاب خودمان است که شامل احساس بدبختی ما نیز میشود.
دیگران نه میتوانند ما را بدبخت کنند نه خوشبخت ما بیش از آنکه تصور میکنیم کنترل حیات خود را در دست داریم. نظریه انتخاب معتقد است که ایجاد روابط درست با افراد و پذیرش حس مسئولیت مبتنی به تصمیمگیریهای موردنظر افراد میتواند از کنترلهای بیرونی کاسته و به فرد کمک میکند بر خود مسلط بوده و مسئولیت اعمال خود را بپذیرد.
بر اساس نظریه کاف (1968) وظیفهشناسی، مسئولیتپذیری، قابلیت اعتماد، عمل کردن بر اساس نظم و مقررات و اعتقاد بر اینکه عقل و دلیل باید بر زندگی مسلط باشند از ویژگیهای شخصیتی نسبتاً پایدار میان فردی و درون فردی افراد است.
کاف معتقد است که گرچه مسئولیت تااندازهای با مردمآمیزی و خویشتنداری همبسته است اما باید بر ارزشها و کنترلها که عوامل مشخص و مهمی در زندگی افراد است تأکید نمود.
فردی که دارای احساس مسئولیت بالایی است نیازهای خود را درراه نیازهای جمع فدا میکند. این قبیل افراد پیامدهای رفتاری خود را میپذیرند و قابلاعتماد و اطمینان هستند نسبت به ساختار اجتماعی بزرگتر احساس تعهد کرده و اگرچه لزوماً رهبر نیستند اما درستکار بوده و به عهد خود وفا میکنند. طبق دیدگاه کاف افراد جامعهستیز افراد معمولی نیستند چون مدام متوجه نیازهای خود هستند، اما افرادی که دارای مشاغلی هستند که مستلزم رفتار مسئولانه وتوام با وظیفهشناسی است، افراد مسئولیتپذیری میباشند.
کاف معتقد است که فرد مسئول به ارزشهای اجتماعی و اخلاقی و مدنی پایبند است.
تعهد و مسئولیتی که فرد نسبت به خودش، عقاید، ارزشها، وظایف شغلی و خانواده دارد.
در حقیقت احساس مسئولیت یکی از ویژگیهای شخصیتی انسانهاست که عبارت است از قابلیت پذیرش، پاسخگویی و به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست میشود و فرد حق دارد آن را بپذیرد یا نپذیرد.

مؤلفههای مسئولیتپذیری
مؤلفههای مسئولیتپذیری در قالب پنج مؤلفه اصلی خود مدیریتی، امانتداری، وظیفهشناسی، سازمانیافتگی و پیشرفت گرایی میباشد.
خودمدیریتی: مسئول بودن و خویشتنداری برای دستیابی به اهداف و پافشاری در جبران ناکامیها و شکستها
امانتداری: تعهد نسبت به حفاظت از جان و مال و حقوق دیگران و وفاداری نسبت به پیمان
وظیفهشناسی: انجام اعمال و تکالیف محوله بهطور شایسته بدون تذکر دیگران، دیگر خواهی و جامعه دوستی و کمککننده است.
سازمانیافتگی: بررسی امور، امکانسنجی و برنامهریزی در کارها، بودجهبندی و پسانداز منظم
پیشرفتگرایی: آگاهی و میل به بهتر شدن، انگیزهای درونی است برای به پایان رساندن یک تکلیف، رسیدن به یک هدف یا دستیابی به درجه معینی از شایستگی در کار.
ابعاد مسئولیتپذیری
مسئولیتپذیری شامل دو بعد فردی و اجتماعی است؛ بدلی (1395) در تعریف مسئولیتپذیری آورده است: مسئولیتپذیری فردی و شخصی به معنایان است که موجود انسانی پاسخگوی رفتارش که شامل افکار، انتخابها، تصمیمها، گفتهها و اعمال است، باشد به عبارتی معترف باشد که مسبب رفتارهایش میباشد.
مسئولیتپذیری اجتماعی به معنی پاسخگویی، شایستگی، بهرهمندی از تفکر منطقی و … میباشد. زمانی که مسئولیتپذیری شخصی باشد، پرتوهای این عمل مسئولانه به شخص وزندگی شخصی او مرتبط میشود و در مسئولیتپذیری اجتماعی، منافع انجام این رفتار مسئولانه، متوجه جامعه، عموم مردم و همگانی خواهد شد.

نقش خانواده در مسئولیتپذیری فرزندان
خانواده بهعنوان اولین نهادی که فرد از بدو تولد بسیاری از ابعاد شخصیتی خود را از آن میگیرد، نقش مهمی در ایجاد مسئولیتپذیری افراد دارد.
در یک سال اول تولد، نوزاد بیقیدوشرط نیازمند مراقبت و خدمات پدر و مادر است، اما از یکسالگی به بعد بایستی کمکم برخی کارها را به خود کودک واگذار کرد.
بچهها با آموختن مهارت احساس مسئولیت، این مهارت باارزش را تا آخر عمر حفظ کرده و این امر باعث موفقیت بیشتر آنها در امور زندگی میشود.
پس بهتر است مسئولیتپذیری را، از کودکی به بچهها آموزش دهیم. به نظر میرسد شیوههای مشارکتی از ابتدا، مشارکت در کارهای خانه، مدرسه، تحصیلات دانشگاهی، شغل و غیره از روشهایی است که افراد مسئولیت بیشتری احساس میکنند و متعهدانه وظایف خود را انجام میدهند.
آموزش، بچهها برای پذیرش مسئولیت در درون خانواده روش بسیار مطلوبی برای آماده کردن آنها در پذیرش وظایف و مسئولیتهای بیشماری است که در بیرون از خانواده با آنها مواجهه خواهند شد و وسایل لازم را برای استقلال آنها فراهم میکند.
برای یک کودک که اکنون رشد میکند و بعداً نوجوان و بزرگسال میشود، توانایی در توفیق مسئولیتهای اجتماعی خارج از خانواده به فرصت برای تجربه کردن مشارکت ارزشمندی احترام به خود، قدرت و پیوند با اجتماعی بستگی دارد.