هیجان پدیدهای چندوجهی و نوعی پاسخ فیزیولوژیکی میباشد که بدن را برای سازگاری آماده میکند. برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی بهواسطهی ترس با خشم برانگیخته میشود، ضربان قلب زیاد میشود، مردمکها گشاد میشوند و میزان تنفس افزایش مییابد.
هیجان تا اندازهای حالت عاطفی میباشد و باعث میشود تا به شیوهای خاص احساس کنیم؛ مثلاً خشمگین یا شاد شویم.
هیجان پدیدهای اجتماعی میباشد و ارتباط ما را با دیگران تسهیل میسازد. هیجانها باعث میشوند ما احساسهای خود را به دیگران منتقل کنیم و تعاملات اجتماعی خودمان را تنظیم کنیم، به عبارتی هیجانها تولید حالتهای متمایز غیرکلامی میکنند که تجربههای درونی ما را به دیگران میرساند. وقتی هیجانی میشویم علائم قابلتشخیص چهرهای، ژستی و … میفرستیم که کیفیت هیجانپذیری ما را منتقل میکند (مثل حرکت ابروها و تن صدا).
به عبارتی؛ هیجان یک حالت پیچیدهی روانشناختی است که شامل سه جز میباشد: تجربهی ذهنی، پاسخ فیزیولوژیک و واکنشهای رفتاری؛ که در ادامه به شرح آنها میپردازیم.
همه انسانها انواع گوناگونی از هیجانها را تجربه میکنند و میکوشند با توسل به روشهایی کارآمد، با آن هیجانها مقابله کنند. بدون هیجانها زندگی انسان فاقد حس و معنا خواهد بود. افرا پرشماری وجود دارند که معتقد هستند هیجانهایشان آنان را مستأصل کرده است.
از احساسات واهمه دارند و توان مقابله با آنها را ندارند، زیرا بر این باور هستند که هیجانهایی مانند غم یا اضطراب مانع از انجام رفتارهایی کارآمد میشود. چنین افرادی ممکن است دچار بدتنظیمی هیجانی باشند.
منظور از بدتنظیمی هیجانی این است که وقتی فرد هیجانی را تجربه میکند نمیتواند آن را درست پردازش و مدیریت کند؛ در چنین شرایطی احتمال بروز رفتار نامناسب نیز بیشتر میشود.
بدتنظیمی هیجان به معنای دشوار یا ناممکن بودن مقابله با تجربه هیجانی یا پردازش آن است. این وضعیت میتواند بهصورت تشدید بیش از حد هیجان یا غیرفعال شدن بیشازحد آن تظاهر کند.
تشدید بیشازحد هیجان شامل هرگونه افزایش در شدت هیجان است که فرد آن را ناخواسته، مزاحم، مستأصل کننده یا دردسرساز میانگارد. هیجانها ابعاد گوناگونی دارند و بر این اساس روشهای متعددی برای مدیریت آنها وجود دارد.
افراد به هنگام رویارویی با شدتی ناخواسته از هیجان، راهبردهای متفاوتی را برای مدیریت و تنظیم آن هیجان اتخاذ میکنند این راهبردها میتواند دردسرساز یا سازگارانه باشد.
از آنجایی که خود فرد انتخاب میکند از چه راهکاری استفاده کند پس مسئول رفتار انجامشده و پیامدهای ناشی از آن است. واقعیت این است که هر دو دسته راهکار، هم راهکار دردسرساز و هم راهکار سازگار منافعی برای فرد در پی دارند؛ برای مثال وقتی فرد در موقع عصبانیت فریاد میزند یا لوازمخانگی را میشکند همین فریاد زدن و شکستن نفعی برای او دارد.
حداقل نفع احتمالی این است که باعث تخلیه هیجانی میشود و فشار درونی که روی فرد است کمتر میشود که این تجربه خوشایندی است، ولی همین رفتار پیامدهای منفی نیز دارد چرا که باعث آسیب به دیگری، اموال و اشیاء میشود و پس از گذشت مدت زمانی کوتاه برای فرد احتمالاً پشیمانی به بار میآورد.
توجه به این نکته ضروری است که تمیز راهبردهای دردسرساز و سازگارانه بر مبنای چگونگی استفاده از آن راهبرد میباشد؛ به عبارت دیگر تنظیم هیجان مانند هر روش مقابله دیگری نمیتواند بدون ارتباط با فرد موردنظر و موقعیت موردنظر ارزیابی شود.
هر شیوه مقابلهای ممکن است با توجه به زمان و مکان و شرایط کاربرد، ماهیتی دردسرساز یا سازگارانه داشته باشد.
بسیاری از ما میدانیم که عواطفی از قبیل خشم، شادی، ترس، لذت، غم و نفرت چه معنایی دارند. با وجود این، ممکن است در مورد اینکه هیجان (Emotion) چیست، دچار مشکل شویم.
متخصصین حوزه سلامت روان هم اتفاقنظر جامعی در خصوص تعریف هیجان ندارند و همین امر باعث شده حدوداً بیش از 100 تعریف متفاوت درباره هیجان وجود داشته باشد.
اجزای هیجان
- تجربی ذهنی
ذهنیت بخشی ثابت و جداییناپذیر از تجربه انسان است. عشق، شهوت، دوست داشتن، دوست نداشتن، چشایی، بویایی، دیدگاه در مورد زیبایی و زشتى هنر، دیدگاهی که در مورد همین متن دارید همه و همه شامل همین ذهنیت است.
با این تعریف، یک تجربه ذهنی محصول ذهن فرد است؛ و در حالی که واقعی و اغلب عمیق است، نمیتواند بهصورت عینی توسط دیگران سنجیده شود. وقتی کسی به موسیقی گوش میدهد نتهای آن موسیقی سرعت، حجم ارتعاش گوش شنونده و ضربان قلب او را میتوان با ابزار علمی اندازهگیری کرد اما؛ تجربه زیباییشناختی شنونده را خیر.
این تجربه برای هر فرد منحصربهفرد و فراتر از کلمات است. طیف وسیعی از چیزها مانند ژنها، خلقوخوی طبیعی، تواناییهای ذهنی، توانایی فیزیولوژیکی، استعداد، فرهنگ، مکان و زمان تولد، تجربیات شخصی، تربیت، سفر، خانواده، شخصیت، دوستان، آشنایان، زبان، وضعیت سلامتی، آموزشوپرورش، سرگرمیها و شغل؛ بر ادراک و تجربهی ذهنی یک شخص تأثیر میگذارد.
- پاسخ فیزیولوژیک
شامل تغییرات جسمی در بدن است. برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی بهواسطه ترس یا خشم برانگیخته میشود؛ ضربان قلب زیاد میشود، مردمکها گشاد میشوند و میزان تنفس افزایش مییابد.
اکثر هیجانها شامل یک برانگیختگی کلی و غیراختصاصی دستگاه عصبی هستند که با دستگاه سمپاتیک و پاراسمپاتیک در ارتباط است و باعث به وجود آمدن چرخههای هورمونی میشود.
- واکنشهای رفتاری / ابزاری
مؤلفه رفتاری، به حالتهای مختلف ابراز هیجانها اشاره میکند. جلوههای چهرهای، حالت و حرکتهای اندام و آهنگ صدا همراه با خشم، لذت، شادی، غم، ترس و هیجانهای دیگر تغییر میکنند.
جلوههای چهرهای مهمترین شکل ارتباط هیجانی هستند. بررسیهایی که صورت گرفتهاند، نشان میدهند که برخی از جلوههای خاص چهرهای، ذاتی هستند؛ و بنابراین، در همه جای دنیا آنها را میشناسند. پس هیجانات ما سراسر وجود ما را دربرمیگیرند.
احساس ذهنی، زیست۔ عصبی، شیمیایی، هدفها و انگیزهها و ارتباطات و تعاملات ما، همگی تحت تأثیر هیجانهایمان قرار میگیرند.
«از نظر تاریخی، اصطلاح هیجان، تعریف ناپذیری سماجت آمیز خود را حفظ کرده است».
درک زیستشناختی هیجانات
نسبت به گذشته، مطالعات دقیقتری دربارهی آن مناطقی از مغز که در یادگیری هیجانی و پاسخدهی هیجانات مؤثرند در اختیار داریم. بخشی از هیجانات مستلزم تغییراتی در دستگاه عصبی خودکار هستند که میتواند مبنای «احساس» هیجان باشد.
بخش سمپاتیک دستگاه عصبی خودمختار، تغییرات زیر را سبب میشود که البته همزمان و با هم روی نمیدهند:
- فشارخون و ضربان قلب افزایش مییابد.
- تنفس تندتر صورت میگیرد.
- مردمک چشم فراخ میشود.
- تعریق افزایش یافته و ترشح بزاق و مخاط کاهش مییابد.
- سطح قند خون بالا میرود تا انرژی بیشتری فراهم شود.
- خون بهجای معده و روده، بیشتر بهسوی مغز و عضلات مخطط میرود.
- موهای پوست سیخ میشود و باعث دانهدانه شدن پوست میگردد.
و یا اینکه این احساس میتواند در مناطق خاصی از مغز متمرکز باشد که بهنوبه خود پاسخهای فیزیولوژیکی ما را کنترل میکند. این ساختارهای مغزی شامل آمیگدال و کورتکس قدامی؛ دو عصب هم در مناطق مغزی درگیر مدار هیجان و هیپوکامپ میشود.
مدار مغز مرکزی هیجان (central brain circuitry of emotion) تا هنگام بلوغ به تغییرش ادامه میدهد و کورتکس قدامی در طی این دوره تحت تغییرات رشدی زیادی میباشد.
تغییراتی که در این دوره صورت میگیرد؛ بعضی از دلایل ایجاد مشکلات سلامت رفتاری را روشن میسازد. این واقعیت که هیجانات در دورهی بلوغ، تصمیمگیری را تحت تأثیر قرار میدهند، باعث میشود که مصرف مواد و وابستگی دارویی نوجوانان را تحت تأثیر قرار دهد.
فهرست هیجانات
احساسات و هیجانات بسیار متفاوتی وجود دارد. در زبان انگلیسی برای بیان هیجانها بیش از ۴۰۰ واژه وجود دارد، مثل خشم، غضب، نفرت، شادی، ترس، علاقه، اندوه، تعجب، گناه، لذت، عشق، غمگینی، تنهایی، ناامیدی، درماندگی، شعف، امید، حسد، خوشی، حیرت، وحشت، شور، مهربانی، بیم، شرم، خجالت، محبت، عاطفه، ناراحتی، ناخوشی، پوچی، دلمردگی، شوق، غرور، غضب، اضطراب، تشویش، شوک و…
گروهی از متخصصان مانند پلاچیک معتقد به چهار هیجان اصلی شادی، غم، ترس و خشم هستند و گروهی دیگر مثل دکارت معتقدند شش نوع هیجان اولیه؛ عشق، تنفر، اشتیاق، شادی، غم و تحقیر وجود دارد و کلیه هیجانهای دیگر از ترکیب این شش نوع به وجود آمده است و یا از آن مشتق شده است.
سایر نظریهپردازان تقسیمبندی جداگانهی را برای هیجانات مطرح کردند؛ اما؛ آنچه بهطورکلی همگی این پژوهشگران قبول دارند این است که:
- تعداد محدودی هیجان اصلی وجود دارد.
- هیجانات اصلی در تمام انسانها با هر فرهنگی عمومیت دارد.
- هیجانهای اصلی محصول تکاملاند.
منبع
کتاب گامبهگام تا سلامت روان؛ نوشته دکتر گلاره مستشاری و همکاران