پیمانشکنی به عنوان یک رویداد آسیبزا، قادر است زندگی زناشویی یک زوج را به مخاطره اندازد.
به بیان دیگر این رفتار یکی از دلایل اصلی جدایی در خانوادههای ایرانی محسوب میشود علتهای زیادی را برای پیمانشکنی یک زوج میتوان برشمرد که مهمترین آنها به مشکلات شخصیتی، کمرنگ شدن آموزههای دینی، رشد اخلاقی ضعیف، عدم تعهد و نبود نگرش پایبندی به خانواده بازمیگردد.
با توجه به شیوع روزافزون این پدیدهی ناخوشایند در بین زوجهای ایرانی به نظر میرسد هر روانشناس و یا مشاوری که نسبت به زوجدرمانی اقدام میکند، لازم است آشنایی با اصول مداخله در مورد این دسته از درمان جریان داشته باشد.
پیمانشکنی
ازدواج، در حقیقت پیمان بستن زن و مرد جهت وفاداری نسبت به هم و انحصار رابطه عاشقانه و جنسی بین دو نفر میباشد، ازدواج شریک و همراه شدن در غم و شادی یکدیگر است پیمان زناشویی آشکار یا قانونی در زوجهایی دیده میشود که یا به صورت ثبتشده با هم ازدواج کردهاند و یا آنکه بدون ازدواج رسمی، با هم رابطه صمیمانه و پایداری برقرار نمودهاند.
پیمانشکنی یا خیانت در روابط زناشویی یکی از دلایل بحرانهای زن و مرد و از جمله علل مهم جدایی است.
این رویداد احساس امنیت عاطفی و اعتماد زوج را تخریب میکند و قربانیان خیانت، هیجانهای منفی شدیدی را در این راستا تجربه میکنند که شباهت زیادی با مرحله سوگ دارد.
تعریف پیمانشکنی
پیمانشکنی به معنای هرگونه رابطه عاطفی، جسمی، جنسی با فرد سوم است (منظور از فرد سوم کسی است که فرد متأهل با وی رابطهی نامشروع برقرار میکند) رابطهای که فرد سعی میکند آن را از همسرش پنهان کند.
زیرا آشکار شدن آن با احساس شرم و گناه همراه است و میتواند واکنشهای اعتراضآمیز همسر را نیز در پی داشته باشد. (باکوم، اسنایدر و گوردون، ۲۰۰۹).
البته افرادی هم هستند که با هم ازدواج و با توافق طرفین، برای مدتهای طولانی یا کوتاه، رابطه نزدیکی دارند. در چنین روابطی نیز اگر یکی از طرفین دور از چشم یارش با دیگری رابطه برقرار کند به معنای پیمانشکنی است.
پیمانشکنی تنها در رابطه جنسی نامشروع خلاصه نمیشود. خیالپردازی با فردی غیر از شریک جنسی، دیدن عکس و فیلمهای مستهجن، رابطه تلفنی و اینترنتی عاشقانه پنهانی نیز بیوفایی تلقی میشود.
شیوع پیمانشکنی
پیمانشکنی یکی از مشکلات زوجهاست. این رویداد آسیبزا در کشورهای مختلف شیوع متفاوتی دارد. در برخی کشورها درصد آن بالا و در برخی دیگر پایین است.
شیوع بالای این مسئله در برخی کشورها میتواند به وجود فضای مناسب برای پژوهش در زمینه آن و تعیین دقیق میزان شیوع آماری آن مرتبط باشد زیرا در برخی جوامع به دلایلی این رویداد پنهان نگه داشته میشود و تلاش میشود آمار دقیقی در این رابطه منتشر نشود.
در مطالعهای آمده است که خیانت و پیمانشکنی مهمترین علت جدایی زوجها در آمریکاست. (آماتو و راجرز، ۱۹۹۷) بر اساس مطالعهای در این راستا تقریباً ۴۰ درصد افراد مطلقه حداقل یکبار در طول زندگی زناشویی به همسرشان خیانت کردهاند (جانوس و جانوس، ۱۹۹۳).
شواهد به دست آمده دیگری نشان میدهد که ۳۰ تا ۶۰ درصد مردان و ۲۰ تا ۵۰ درصد زنان در طول زندگی زناشویی مرتکب بیوفایی میشوند.
احتمال اینکه در یک خانواده یکی از زوجین در طول زندگی مشترک مرتکب بیوفایی شود، بین ۴۰ تا ۷۰ درصد است. بیوفایی در طی سال اول زندگی مشترک ۵ درصد است.
بر پایه آمار ارائهشده، مردان بیشتر از زنان مرتکب بیوفایی به همسر میشوند و شریکهای عاطفی متعددی را نیز تجربه میکنند. (خدمتگزار، بوالهری و کرملو، ۱۳۸۷).
پیمانشکنی یکی از مهمترین دلایل اقدام به رفتارهای پرخاشگرانه نسبت به همسر به شمار میرود (آماتو و پروایتی، ۲۰۰۳).
بسیاری از زوجهایی که با این تجربه تلخ روبهرو میشوند اغلب ترجیح میدهند از همسرشان جدا شوند (گلاس، ۲۰۰۳).
البته این موضوع با توجه به فرهنگ کشورهای مختلف فرق میکند. برای مثال در ایران اگر پیمانشکنی از سوی زن باشد، احتمال جدایی بیشتر است، در حالی که اگر مردان به این کار اقدام کنند، خانمهای ایرانی اغلب ترجیح میدهند با همسر خود بمانند و برای جبران و تداوم زندگی مشترک به شوهرانشان فرصت بدهند، این رفتار در میان زوجهایی که دارای فرزند هستند، بیشتر دیده میشود.
چگونگی رابطه با فرد سوم در واکنش همسر مؤثر است. برای مثال در برخی کشورها برقراری رابطه تلفنی یا احساسی با فرد سوم قابلقبولتر از رابطه جنسی با فرد سوم است.
اما در برخی دیگر از کشورها وجود رابطه جنسی بدون درگیری عاطفی با فرد سوم آسانتر پذیرفته میشود، در حالی که آگاهی از وجود رابطه عاطفی و به دنبال آن برقراری رابطهی جنسی، با احتمال کمتری بخشوده میشود.
روند بروز پیمانشکنی
پیمانشکنی طی روندی اتفاق میافتد که میتواند چند روز، چند هفته تا چند ماه طول بکشد. در این روند فرد ابتدا فکر پیمانشکنی به سرش میزند. (زندگی زناشوییام از غنای لازم برخوردار نیست و بهتر است کسی را پیدا کنم) سپس تصمیم میگیرد و در پیرامون خود جستوجو میکند و توجهش به افرادی جلب میشود که تاکنون به آنها بیتوجه بوده است.
رابطه کلامی از طریق تلفن، اینترنت و یا رابطه حضوری شکل میگیرد. ارتباط به تدریج از رابطه کلامی فراتر میرود و رابطه جسمی و در نهایت رابطه جنسی نامشروع اتفاق میافتد.
اگر احساس شرم و گناه شدید باشد فرد ممکن است نتواند عذاب وجدان را تحمل کند و به رابطه نامشروع خاتمه دهد، اما فقدان احساس گناه و تمایل به لذتجویی میتواند باعث ادامه رابطه شود. توجه داشته باشید که این موارد زمانی اتفاق میافتد که فرد اغلب رابطه گرم و لذت بخشی با همسرش ندارد.
واکنش به پیمانشکنی
آگاهی از خیانت همسر تأثیر منفی شدیدی بر فرد و بر رابطه زناشویی او میگذارد (به نقل از گوردون، باکوم و اسنایدر، ۲۰۰۴) و زوجها با شنیدن خبر مربوط به خیانت، واکنشهای هیجانی منفی شدیدی نشان میدهند.
آشفتگی هیجانی و جستجوی علت خیانت اولین واکنشهای فرد نسبت به خیانت همسر به شمار میروند (اولسون و همکاران، ۲۰۰۲- به نقل از گوردون، باکوم و اسنایدر، ۲۰۰۴).
به علاوه واکنشهای هیجانی که افراد به دنبال پیمانشکنی یا خیانت همسر تجربه میکنند، مشابه واکنشهایی است که بیماران با شنیدن خبر ابتلا به یک بیماری بدخیم و یا خبر فوت یکی از عزیزان خود و یا از دست دادن اعضای بدن تجربه میکنند.
انکار، شوک، خشم، افسردگی و پذیرش واکنشهای هیجانی افراد به رویدادهای آسیبزا و مرگ هستند، این واکنشها در افراد خیانت دیده هم به صورت مشابه دیده میشوند.
شوک و انکار
شنیدن یا رویارویی با خبر خیانت همسر برای بسیاری از افراد شوک برانگیز است، البته کسانی که روابط زناشویی خوبی با همسرانشان داشتهاند و نسبت به وفاداری همسرشان کاملاً ایمان داشتهاند، شوک شدیدتری را تجربه میکنند.
واکنش شوک اغلب با انکار همراه است. «نه دروغ است.» «غیرممکن است او این کار را بکند» و … اما به تدریج یخ انکار و تردید آب میشود و فرد به خود میقبولاند که همسرش پیمانشکنی کرده است و نسبت به او خیانت ورزیده است.
به ندرت پیش میآید که افراد در مرحله انکار به درمانگر مراجعه کنند مگر کسانی که پوسته انکارشان ترک خورده است. انکار همچنین میتواند با فرافکنی همراه باشد، مانند مطرح کردن اینکه تقصیر آن زن (آن مرد) بود که همسرم را فریب داد وگرنه همسر من هرگز به من خیانت نمیکرد.
شنیدن این جملات از سری درمانجو نشانهای است از انکار. در موارد شدیدتر، انکار خیانت همسر به نوعی بستن چشم خود بر روی واقعیت است، در انکار شدید فرد شواهد مربوط به خیانت همسر را نادیده میگیرد و با بیتوجهی از کنار آن میگذرد
خشم
خشم واکنش معمول زوجها به پیمانشکنی همسر است. افراد خشمگین معمولاً مرحله انکار را پشت سر گذاشتهاند و کاملاً مطمئن شدهاند که همسرشان به آنها خیانت کرده است.
واکنش خشم تحت تأثیر افکار زیر آشکار میشود:
“رفتارش غیرمنصفانه بوده است”، “مزد زحمات مرا داد”، “فرد بیجنبهای است”، “من برایش مهم نبودم”، “مرا ساده و ابله فرض کرد”، “من برایش کم بودم”، “لابد الآن پیش خود مرا مسخره میکند” و …
فرافکنی، برچسب زدن، شخصیسازی، بزرگنمایی، پیشبینی منفی و همچنین ذهنخوانی از جمله دفاعها و خطاهای شناختی رایج در زوجهای خیانتدیده به شمار میرود.
در مواردی خشم متوجه خود میشود و فرد نسبت به خودش به دلیل اعتماد بیاندازه به همسر و غفلت از نشانههای شکبرانگیز خشمگین میشود.
خشم نسبت به خود تحت تأثیر افکار زیر است:
“خیلی احمق و ساده هستم، تقصیر من بود که به او اعتماد بیاندازه داشتم، اگر او را کنترل میکردم کار به اینجا نمیکشید، باید بیشتر از این به او سخت میگرفتم” و … این افکار باید در فرایند درمان شناسایی و به چالش کشیده شوند.
خطای شناختی شخصیسازی، برچسب زدن، فاجعه سازی و بزرگنمایی معمولاً در افرادی که نسبت به خود خشمگین هستند، زیاد دیده میشود.
چالش با خطاهای شناختی ذکرشده با فنون شناختی بررسی سود و زیان، بررسی پیامدها، بررسی بدترین پیامدها، فاجعه زدایی، تعریف واژهها و فن پیوستار میتواند از شدت خشم فرد نسبت به خود بکاهد.
احساس خشم میتواند با احساس آزردگی، نفرت، خصومت، حسادت به فرد سوم، اضطراب از آینده یا ترس از رها شدن و افسردگی همراه باشد.
خشم میتواند با رفتارهای خشونتآمیز و پرخاشگرانه همراه باشد. به همین دلیل لازم است درمانگران نسبت به آن هشیار باشند و راهکارهایی را برای کنترل و تعدیل آنها به کار گیرند.
منبع
کتاب پیمانشکنی در زناشویی؛ نوشته دکتر شهربانو قهاری