مقاله چرا زنان، مردان را ترک میکنند؟ ترجمه ای از مطلبی است که در مجله Psychology Today چاپ شده است. با وجود آنکه مقاله چرا زنان، مردان را ترک میکنند؟ با توجه به فرهنگ غربی نگاشته شده است ولی بسیاری از مطالب آن در فرهنگ امروزی ما صادق است.
شکایت های رایج زنان از همسر خود
- من همیشه آزرده هستم و احساساتم جریحهدار است به دلیل اینکه احساس تنهایی میکنم.
- شوهرم خیلی وقت هست که دیگه برام مثل یک دوست نیست.
- تنها زمانی که به من توجه میکند، وقتی است که سکس میخواهد.
- زمانی که خیلی بهش احتیاج دارم هیچوقت نیست.
- وقتیکه احساسات من را جریحهدار میکند هیچوقت عذرخواهی نمیکند.
- او زندگی خودش را میکند و انگارنهانگار که ما زن و شوهر هستیم، بهندرت من را بهحساب میاره.
- ما مثل کشتیهایی هستیم که در شب حرکت میکنند، او راه خودش را میرود و من نیز راه خودم.
- شوهرم برام یه غریبه شده حتی من دیگه نمیدونم که کیه.
- او نسبت به من و کارهایی که انجام میدهم هیچ علاقهای نشان نمیدهد.
زنان نسبت به مردان تمایل بیشتری به وارسی کردن و با دقت نگریستن به ازدواجشان و روابط زناشوییشان دارند. آنها اکثر کتابهایی را که در مورد روابط زناشویی نوشتهشده را میخرند و سعی میکنند که روابطشان را بهتر کنند و توصیهها و پندها را در مورد بهتر شدن روابطشان به کار میگیرند و اجرا میکنند. آنها اغلب در مورد ازدواجشان به نزدیکترین دوستانشان شکایت میکنند و در بعضی مواقع هم به هرکسی که به آنها گوش دهد. آنها همچنین دو برابر مردان درخواست طلاق میکنند.
چرا زنان از ازدواج و روابط زناشوییشان بسیار ناراضی هستند؟ آنها واقعاً چه چیزهایی از شوهرانشان میخواهند؟ چه چیزی در مورد روابط زناشوییشان آنها را بسیار آزار میدهد که اکثر آنها ترجیح میدهند آینده خانوادهشان را به خطر اندازند و از آن فرار کنند؟
هرروز من با زنانی روبرو میشوم که بهشدت از ازدواج و روابط زناشوییشان دلسرد و ناراضی هستند و معمولاً هیچ امیدی ندارند که شوهرانشان بفهمند که چه چیزهایی آنها را ( زنانشان را ) تا این حد ناامید و دلسرد و ناراضی کرده است. از دیدگاه زنانشان مشکلات موجود در روابطشان توسط شوهرانشان به وجود میآید و آنها ( شوهرانشان ) برای حل مشکلات هیچ کاری انجام نمیدهند و یا تمام سعیشان را نمیکنند. زنان معمولاً خودشان را بهعنوان نیرویی مهم برای حل مشکلات و اختلافات میبینند و وقتی آنها تلاشهایشان را کنار بگذارند پیوند زناشویی اغلب به پایان میرسد .
وقتیکه با شوهرانشان صحبت میکنم. آنها معمولاً توضیحات بسیار متفاوتی دارند در خصوص اینکه همسرانشان چطوری درباره کارهایی که آنها (شوهران) انجام میدهند احساس میکنند. آنها اغلب احساس میکنند که انتظارات و توقعات زنها بهطورکلی و بهخصوص همسرانشان کاملاً غیرقابل دستیابی است. این مردان که احساس میکنند تلاشهای بسیار زیادی انجام دادهاند تا برای همسرشان هم دل و همدرد باشند و بااحساس و مهربانی با آنها رفتار کنند هیچ تحسین و تمجید و قدرشناسی به خاطر کمک به کانون خانواده به دست نیاوردند. آنها احساس میکنند که تحتفشار زیادی قرار دارند ازجمله بهبود وضعیت مالی و گسترش شیوههایی برای رشد و پرورش دادن و تربیت فرزندان و بهتر کردن رفتارشان با همسرانشان.
بسیاری از مردانی که من میبینم ازنظر احساسی خسته شدهاند و آنها احساس میکنند که در قبال تلاشهایشان چیزی جز انتقاد و شکایت و ایراد به دست نمیآورند . نقش سادهتر شوهران در دهههای گذشته جایگزین نقشی گیجکننده و دشوار نشده است بهخصوص در روابطشان با همسرانشان. عدهای نتیجهگیری کردند که زنان برای این به دنیا آمدهاند که شکایت کنند و غرغر کنند و مردان باید شکایتها و غرهای آنها را نادیده بگیرند تا جان سالم به دربرند. عدهای دیگر فکر میکنند که زنان آمدهاند که از مردان بسیار زیاد توقع داشته باشند و خرسند کردن آنها (زنان) غیرممکن است. بنابر این تلاش کردن فایدهای ندارد. تعداد کمی از مردان ، امروزه ، به نظر میآید که یاد گرفتهاند که همان شوهری بشوند که زنانشان میخواهند و قضیه سختتر و سختتر میشود.
- علتها و زمینههای طلاق
مردان دریافتهاند که عدم رضایت زنانشان این حقیقت را مورد تأکید قرار میدهد که زنان 2 برابر مردان درخواست طلاق میکنند. به بیانی دیگر ناخشنودی و نارضایتی زنان از ازدواج و روابط زناشوییشان منجر به طلاق میشود. رایجترین دلیلی که زنان بیان میکنند آزار و اذیت روانی است. زمانی که دلایل قانونی برای طلاق بیان میشود تقریباً در نصف گزارش از شکایتهایشان آنها مورد سوءاستفاده و بدرفتاری و خشونت احساسی قرارگرفتهاند. اما آزار و اذیت روانی که آنها توصیف میکنند بهندرت نتیجه تلاش شوهرانشان برای عصبانی و ناراحت کردن آنهاست. چیزی که آنها را آزار میدهد معمولاً بیعلاقگی و بیاعتنایی شوهران و ضعف و کمبود ارتباط و بروز اشکال دیگری از کوتاهی و بیتوجهی است.
دلیل دیگری که برای طلاق ذکرشده تقریباً بهاندازه آزار و اذیت روانی، کوتاهی و بیتوجهی است، که هم شامل بیتوجهی احساسی هم فیزیکی میشود. شوهرانی که دور از خانه کار میکنند وزنانشان را برای هفتهها ترک میکنند در این دسته قرار میگیرند. هنگامیکه تمام اشکال بیتوجهی زناشویی باهم جمع میشوند ما درمییابیم که این بعید است که زنان مردان را به دلایل دیگری ترک کنند. عجیب این است که تعداد کمی از زنان به خاطر آسیب دیدن فیزیکی، خیانت و اعتیاد به الکل همسرانشان و انجام اعمال جنایتکارانه و کلاهبرداری شوهرانشان یا دلایل دیگری طلاق میگیرند.
بسیار شگفتزده شدم وقتی فهمیدم زنان درخطر فیزیکی مهم که سلامت آنها را تهدید میکند از ترک کردن همسرانشان امتناع میکنند. بهسادگی بیان میشود که زنان مردان را زمانی ترک میکنند که مردان نسبت به آنها بیتوجه شدهاند. بیتوجهی و کوتاهی، تمام دلایلی را که زنان مردان را ترک میکنند و طلاق میگیرند را توجیه میکند. من کمی دردسر دارم که اکثر مردان را متقاعد کنم که بددهنی کردن و بدرفتاری کردن و آسیب رساندن فیزیکی دلایل قانونی هستند برای اینکه زنانشان آنها را ترک کنند. و این اواخر آنقدر فشارهای اجتماعی رو به افزایشی بر مردان واردشده است که نمیتوانند از بدرفتاری کردن (آسیب رساندن فیزیکی) و بددهنی کردن با زنانشان پرهیز کنند.
اما به بیتوجهی و کوتاهی بسیار سختتر از بدرفتاری میتوان غلبه کرد. درحالیکه این مهمترین دلیلی است که زنان ، مردان را ترک میکنند. و این بسیار مشکل است که مردان را قانع کنیم که این دلیلی قانونی است و باید از بیتوجهی و کوتاهی نسبت به همسرانشان به هر قیمتی که شده دوری کنند. شکایتی که من از زنان میشنوم این است: ”او من را بهحساب نمیاره بهجز زمانی که سکس میخواهد، زمانیکه میتونه با من حرف بزنه او میشینه تلویزیون نگاه میکنه و به ندرت به من زنگ میزنه که ببینه دارم چی کار میکنم. احساسات من را جریحهدار میکنه و هیچوقت عذرخواهی نمیکنه: در عوض میگه که من خیلی حساس هستم.
اکثر شوهران با این شکایتها گیج میشوند. آنها فکر میکنند که زنانشان بیشازاندازه متوقع هستند و اینکه زنان دیگر ذوقزده میشدند اگر با آنها ازدواج میکردند . زنانشان لوس شدهاند و تلاشهایشان را کنار گذاشتهاند و انتظارات غیرواقعی دارند.
آیا زنان توقعاتی زیادی از شوهران خود دارند؟ یا اینکه مردان در انجام کارهای لازم کم کاری انجام میدهند؟
من بارها و بارها ثابت کردهام که زنانشان معمولاً بسیار زیاد از آنها توقع ندارند و زمانی که مردان بفهمند و به نومیدی و دلسردی زنانشان پاسخ دهند شکایتها به پایان میرسد و روابط وزندگی عالی و محشری شروع میشود. چیزی که وجود دارد این است که زنانشان توقعی بیش از تلاش و کار آنها ندارند و فقط در عوض ،توقع تلاش و کار در جهتی متفاوت دارند. امروزه واقعاً راضی کردن زنان خیلی سخت نیست فقط بهسادگی نیاز به تغییری در اولویت تلاشها و کارها است. زنان چه چیزی را در مردان جستجو میکنند؟ آنها یک یار میخواهند که به او اعتماد کنند کسی که در هنگام بروز مشکلات بتوانند روی او حساب کنند. کسی که بدر هنگام تصمیمگیری به احساسات آنها توجه کند.
- خانه و مرد
من از یکخانه بهعنوان تصویری استفاده میکنم که به شوهران کمک میکند تا بفهمند زنانشان چطوری احساس میکنند. هر اتاق نشاندهنده یکی از نقشهای شوهر در زندگی است. اتاقی برای کار او وجود دارد بهعنوان مدیر تولید ، یکی برای بازی گلف، یکی برای ماشین جدیدش، یکی برای باغش، یکی برای بچهها و بله یکی هم برای همسرش.
در یک روز معمولی مرد هنگامیکه با نقشهای مختلف روبرو میشود از اتاقهای مختلف دیدن میکند. و هنگامیکه در اتاق معینی هست بقیه اتاقها در ذهن او مسدود میشوند طوری که او بتواند تمام توجهش را به نقشی که در آن زمان ایفا میکند متمرکز کند. او بهترین کار را میکند و تمام تلاشش را به کار میگیرد. وقتیکه با سردرگمی و حواسپرتی روبرو نشود ترجیح میدهد با مشکلاتش با تمام انرژی و خلاقیتش روبرو شود بهطوریکه بتواند بهترین کار را انجام دهد و بهترین بازی را در هر نقشی به نمایش درآورد.
همسران اکثر مردان فقط طالب یک اتاق از بین اینهمه اتاق در خانه تصوری هستند که نمایاننده نقش ( شوهر) است وقتیکه آنها در آن اتاق هستند سعی میکنند تمام توجهشان را به همسرشان متمرکز کنند و تلاشی مخصوص برای برخورد با نیازهایشان انجام دهند. آنها همچنین به آن اتاق میروند که با نیازهای خودشان روبرو شوند مخصوصاً نیاز به سکس. چیزی که زنان را بیش از همه ناامید و سرخورده میکند این است که آنها فقط در یک اتاق خانه تصوری شوهرانشان قرار بگیرند بهجای اینکه در تمام اتاقها باشند .
به بیانی دیگر آنها میخواهند در تمام زندگی مرد قرار بگیرند نه اینکه فقط گوشهای قرار بگیرند . بدون چنین ترکیبی هیچ همبستگی و تعهد احساسی و هیچ صمیمی و هیچ سکسی نمیتواند وجود داشته باشد. برای کمک به شوهران که یاد بگیرند از این نتایج ناخوشایند جلوگیری کنند من سعی کردهام که به آنها یاد بدهم که چگونه بهوسیله دعوت کردن همسرانشان به هر یک از اتاقها ازنظر احساسی به همسرانشان نزدیک شوند و نزدیک باقی بمانند. آنها یاد میگیرند بیش از نقش شوهر عمل کنند و همسرانشان را به تمام جنبههای زندگیشان وارد کنند. وقتی من با شوهری مشاوره میکنم توضیح میدهم که او باید همسرش را به هر یک از اتاقهای خانهاش دعوت کند . علیرغم نقش و مسئولیتهای مرد همسرش نیز باید به هر تصمیمی که او میگیرد توجه کند.
وقتیکه دعوتها به عمل آمد نتایج شگفتانگیز خواهد بود!
زمانی که شوهری همسرش را به هر یک از اتاقهای خانهاش دعوت میکند همسرش کمک به تغییر اولویتهای او میکند . او به شوهرش یادآوری میکند که احساساتش بسیار متفاوت از احساسات او میباشد. درنتیجه شوهر شروع به زندگی کردن به شیوهای میکند که برای نیازها و ارزشهای همسرش مناسب است. او یاد میگیرد از عادتهایی که باعث ناراحت شدن همسرش میشود پرهیز کند. او یاد میگیرد که چگونه با نیازهای احساسی مهم همسرش برخورد کند و یاد میگیرد که چگونه تمام توجهش را صرف او کند و برنامهای را ترتیب دهد تا با او تنها باشد.
- سیاست توافق مشترک
برای کمک به مردان که همسرانشان را در هر یک از اتاقها قرار دهند ، من آنها را تشویق به بهکارگیری این سیاست کردهام که هرگز هیچ کاری را بدون توافق مشتاقانه بین خود و همسرت انجام نده. این سیاست به مردان کمک میکند که در هر زمان که میخواهند تصمیم مهمی بگیرند احساسات همسرشان را بهحساب آورند .
آنها از عادتهای نامعقول پرهیز میکنند و یاد میگیرند که به نیازهای احساسی رسیدگی کنند و با علاقهمندی و لذت متقابل اختلافاتشان را حل کنند .تمام اینها زندگی زناشویی را هماهنگ میسازد و رشتههای الفت و محبت را به وجود میآورد. واژه (هیچ کاری) در این سیاست برای تمام فعالیتهای شوهری که در هر یک از اتاقهایش انجام میدهد، بهکاربرده میشود. بنابراین هر زمان که او از این سیاست پیروی کند یاد میگیرد که درباره عکسالعمل همسرش در مقابل آنچه او انجام میدهد فکر کند و نهفقط در مورد آنچه در اتاق(شوهر و نقش شوهر ) انجام میدهد. بعضیها در این موردبحث کردهاند که خود توافق بهتنهایی میتواند کمک بزرگی باشد .
چرا از توافق مشتاقانه استفادهشده است؟
این به خاطر این است که من میخواهم زوجها از توافقهای زورکی و اجباری دوری کنند . من میخواهم زوجها یاد بگیرند که چگونه به توافقی برسند که علاقه هر دو طرف را دربر داشته باشد. من زوجها را تشویق کردهام به ادامه دادن گفتگو تا زمانی که به یک توافق مشتاقانه دست یابند. اکثر مردان از این شکایت میکنند که اگر آنها همسرانشان را به تمام اتاقهای خانه تصوری دعوت کنند همسرانشان همهچیز را تصاحب میکنند و آنها آزادی و آرامششان را از دست خواهند داد. آنها هویتشان را در حال خشک شدن و چروکیده شدن تصور میکنند و خودشان را همچون سایهای از گذشتهشان میبینند .
اما سیاست توافق مشتاقانه از نتایج ناخوشایند جلوگیری میکند. توافق مشترک بدین معنا است که هم زن و هم شوهر هر دو باید مشتاق این توافق باشند و هیچیک هویتش را به خطر نخواهد انداخت یا وقتیکه قرار باشد به توافق مشتاقانهای برای هر تصمیم برسند هیچکس خودش را بهعنوان برده نخواهد دید. هدف کنترل یکدیگر نمیباشد، بلکه منظور اصلی اتحاد آن دو با یکدیگر میباشد.
آیا انجام آن کار آسانی است؟
زوجهایی که بهتازگی رشتههای الفت و محبت در بینشان به وجود آمده است و ازنظر احساسی به هم نزدیک شدهاند هیچ مشکلی در پیروی از این سیاست ندارند زیرا که آنها تازه یاد گرفتهاند که چگونه بااحساس و محبت در هر یک از نقشهایشان در زندگیشان بازی کنند. اما زوجهایی که ازنظر احساسی از هم فاصله زیادی دارند در ابتدا مشکلات زیادی با پیروی کردن از این سیاست دارند آنها عادت کردهاند که هر کاری که میخواهند بدون در نظر گرفتن اثرش بر یکدیگر انجام دهند بخصوص زمانی که مشغول ایفای نقشی بهخصوص هستند. اما اگر آنها این سیاست را دنبال کنند برای حتی یک روز، آنها میفهمند که چگونه اعمال نسنجیدهشان فاصله احساسی را بنشان ایجاد میکند .
حتماً مقاله طلاق خوب را مطالعه کنید.
همانند زوجهایی که این سیاست را به کار میبرند برای هر یک از نقشهها و فعالیتهای روزانهشان ، آنها شروع به ملاحظه و توجه به یکدیگر و اعمال نسنجیدهشان میکنند و رشتههای الفت و محبت بین آنها روزبهروز محکمتر خواهد شد و ازنظر احساسی به هنگامیکه آنها یار صمیمی یکدیگر خواهند شد هم نزدیکتر میشوند و پیروی از این سیاست آسان و آسانتر خواهد شد .
مردانی که سیاست توافق مشترک را به کار میگیرند به افکار همسرشان فکر میکنند . اگر در طول روز تصمیمی بگیرند از خود میپرسند که همسرشان چه احساسی خواهد کرد. تلفن کردن و پرسیدن از او در این مورد شکها را از بین میبرد. باگذشت زمان این مردان بسیار به احساسات همسرشان توجه خواهند کرد. اگر مردان به احساسات همسرشان درگرفتن هر تصمیمی توجه کنند و هنگامیکه از احساس همسرشان مطمئن نیستند از آنها بپرسند، آنها سبک زندگی مناسبی خلق کردهاند. سیاست توافق مشترک کمک میکند که رشتههایی از درک یکدیگر، احساسات، صمیمیت، عشقی رمانتیک در روابطشان ساخته خواهد شد. مردانی که یاد میگیرند که به احساسات همسرشان توجه کنند، به نیازهای مهم احساسی آنها رسیدگی میکنند.
همچنین یاد میگیرند که به عادتهای خودخواهانهشان که باعث ناراحتی همسرشان میشود غلبه کنند زیرا که این عادتها در استاندارد توافق مشترک قرار نمیگیرد. در انتها آنها چیزهایی را که زوجها امید و آرزوی ساختن آنها را در زندگیشان دارند تجربه خواهند کرد که همان رابطهای عاشقانه و هماهنگ است. هرگز زنی که به تمام اتاقهای شوهرش دعوتشده است، همسرش را ترک نخواهد کرد. این به خاطر این است که او بیرون از اتاقهای شوهرش همانند غریبهها نایستاده است و در تمام خانه همسرش بهعنوان شریک عزیز زندگی به او خوشآمد گفتهشده است.
به زوجها پیشنهاد میکنیم این کتاب را مطالعه کنند.