سؤالات کافی پرسیدن میتواند از قسمت اعظم رنج، دلشکستگی و یأسی که در عشق تجربه میکنیم جلوگیری کند؛ اگر فقط توجه بیشتری به «شروع» یک رابطه داشته باشیم.
فیلم تمام روابط گذشتهمان را تماشا کنیم. به این نتیجه میرسیم که ابتدای درگیر شدنمان با یک شخص، مرتکب شش اشتباه بزرگ میشویم.
شش اشتباه بزرگ که در ابتدای روابط مرتکب میشویم:
- سؤالات کافی نمیپرسیم.
- نشانههای هشدار را که حاکی از مشکلات بالقوهاند، نادیده میگیریم.
- سازشکاریهای ناپخته و زودهنگام مرتکب میشویم.
- تسلیم «کوری جنسی» میشویم.
- گول مادیات را میخوریم.
- تعهد را بر تفاهم مقدم میداریم.
در این مقاله درباره اشتباه اول سخن میگوییم.
اشتباه (۱): سؤالات کافی نمیپرسیم
تصور کنید تصمیم گرفتهاید تا ماشین جدیدی بخرید. خیابان اصلی را بالا و پایین میکنید، جایی که بیشتر نمایشگاهها قرار دارند، ناگهان چشمتان را میگیرد: یک ماشین ورزشی ناز و کوچولو؛ توی پارکینگ روبهرویتان پارک میکنید و بهطرف ماشین موردعلاقهتان حرکت میکنید. به خود میگویید: «عاشق قیافهاش هستم».
در را باز میکنید و کمی در داخل ماشین مینشینید. «عاشق بوی نوى آن هستم. صندلیهایش چقدر راحت هستند. این ماشین دلخواه من است.» همین که از ماشین بیرون میآیید، فروشندهای به طرفتان میآید و میپرسد:
«میتوانم به شما کمک کنم؟»
شما میگویید: «من این ماشین را میخواهم.»
فروشنده: «آیا سؤالی دربارهاش دارید؟»
با تأکید جواب میدهید: «نه من این ماشین را میخواهم».
فروشنده: «دوست دارید بدانید در مقایسه با مدلهای دیگر چه مزایایی دارد؟ ضمانتنامهاش چه مدت است یا مصرف سوخت آن چقدر است.»
میگویید: «صحبت کردن دربارهی این چیزها، هیجانی را که الان دارم، خراب میکند».
فروشنده: (در حالی که گیج شده است): «قیمتش چطور؟ نمیخواهید بدانید قیمتش چقدر است؟»
«اوه، خواهش میکنم اینقدر منطقی نباشید، قیمتش اصلاً اهمیتی ندارد. تمام چیزی که مهم است این است که ماشین را میخواهم. من واقعاً به این ماشین احتیاج دارم و میدانم که برای من ساخته شده است».
پرواضح است که این رؤیای مضحکی است. هیچ شخص عاقلی، پیش از آنکه با پرسیدن سؤالات کافی از درست بودن کار خود اطمینان حاصل نکند، مبادرت به خرید مهمی چون خرید یک ماشین نخواهد کرد.
به طرز مشابهی نیز شما یک یخچال، استریو، ویدئو یا حتی یک اطوی جدید را بدون اینکه فروشندهی بیچاره را با سؤالات بسیار گیج کنید، نخواهید خرید، مگر اینکه مطمئن شوید در انتخاب خود، دچار هیچ اشتباهی نشدهاید.
با وجود این بسیاری از ما پیش از شروع یک رابطه حتی بهاندازهی زمانی که میخواهیم یک جفت کفش بخریم، سؤال نمیپرسیم. با این اشتباه، ما فرصت کشف چیزهایی که میتواند درباره شریک زندگیمان از اهمیت حیاتی برخوردار باشد و در موفقیت یا شکست ازدواجمان سهم بسزایی داشته باشند، از دست میدهیم.
چرا در شروع یک رابطه سؤالات کافی نمیپرسیم؟
در زیر برخی از دلایلی را که چرا در شروع یک رابطه سؤالات کافی نمیپرسیم، آوردهایم:
-
رمانتیک نیست.
«عاشق شدن» یک تجربهی رمانتیک است، اما «مصاحبه» یک شخص، نه؛ بنابراین به خود اجازه میدهیم که اغوا شده و به بیرون رفتن برای شام، میهمانی، تحسین و تعریف از یکدیگر و انواع و اقسام رفتارهای دیگری که در شروع یک رابطه خود را آشکار میسازند، تن دهیم و بهاصطلاح از خود بیخود شویم.
این همان چیزی است که در فیلمها دیدهایم و در کتابها خواندهایم که عشق «این چنین» است. شما نباید از او سؤالات کافی بپرسید. در عوض باید به او نگاه کنید و فوراً دریابید که او همان گمشدهی شماست.
سؤال کردن از همسر آیندهتان بهمنظور شناخت او شاید رمانتیک نباشد اما تنها راه هوشمندانه شناخت یک فرد است.
«براندی، سیویک ساله، تعریف کرد که چطور نامزدیاش با وارت، سیوشش ساله را برهم زده بود. او در پی آنکه فهمیده بود وارن سابقهی آزار و اذیت زنها را داشته است، از ازدواج با او منصرف شده بود. او یک سال بود که وارن را میشناخت و در طول این مدت، او بارها از کوره دررفته بود؛ اما هرگز او را کتک نزده بود، مگر تا سه هفته بعد از نامزدیشان. تنها پس از پایان رابطهشان بود که وارن اعتراف کرد مسئلهاش در رابطه با «خشونت» جدی است. از براندی پرسیدم که دربارهی روابط قبلى وارن چه میدانسته است؟ براندی اعتراف کرد: از اینکه اذعان کنم که هیچچیز دربارهی گذشتهاش نمیدانم، شرم دارم. به گذشتهی او فکر میکردم، اما هروقت که میخواستم موضوع را با او مطرح کنم، ناگهان چیزی پیش میآمد، برای تفریح بیرون میرفتیم و صحبت دربارهی این چیزها، اوقات خوشمان را خراب میکرد. حال که به گذشته فکر میکنم، میتوانم ببینم که هیچوقت دربارهی چیزهایی که او از صحبت دربارهی آنها اجتناب میکرد، از او چیزی نپرسیدم».
من همین عذر و بهانهها را از بسیاری از مردم نیز شنیدهام. این مردم در پاسخ به اینکه چرا با همسر خود دربارهی روشهای جلوگیری از حاملگی و پیشگیری از بیماریهای مقاربتی صحبت نکردهاید نیز معمولاً بهانهای مشابه میآورند.
جواب من دربارهی این مسئله این است که: اگر واقعاً دوست ندارید دربارهی چیزهایی که «رمانتیک» نیستند صحبت کنید، بدانید که «حاملگی ناخواسته» و بیماری مقاربتی «هرپیز» نیز «رمانتیک» نیستند. بیماری «ایدز» هم که مطمئناً رمانتیک نیست.
گذشته از اینکه آیا با شخص «مناسبی» هستید یا نه، پرسیدن سؤالات کافی از همسر آیندهتان در قرن بیستم، متأسفانه موضوع مرگ و زندگی است.
-
شما نمیخواهید جوابها را بدانید.
دلیل دومی که سؤالات کافی نمیپرسیم این است که نمیخواهیم جوابهایشان را بدانیم، زیرا ممکن است جوابهایی که میشنویم را دوست نداشته باشیم. نمیخواهیم چیز بدی بشنویم. ممکن است مستأصل باشیم یا اینکه بخواهیم رابطه تمام نشود و موفق باشد. شما از بحث دربارهی چیزی که ممکن است رؤیایتان را خراب کند، اجتناب میکنید.
ما چنان به دنبال این هستیم که چرا باید کسی را دوست داشته باشیم که وقت کافی برای پرداختن به اینکه چرا نباید او را دوست داشته باشیم، پیدا نمیکنیم.
سرانجام پس از مدتها تنهایی، کسی را یافتهاید که به شما قول ازدواج داده است. از اینکه مرتباً به این و آن فکر کردهاید، خستهاید و میخواهید سرانجامی بگیرید؛ بنابراین از پرسیدن سؤالات کافی که ممکن است این «رابطهی خوب» را خراب کنند، بیزارید.
همانطوری که یک ضربالمثلی میگوید: «رؤیای مرا با مجبور کردنم به رویارویی با واقعیت خراب نکن».
ممکن است از اینکه نامزد / همسرتان از شما نیز سؤالاتی بکند، هراس داشته باشید. میخواهید تا بدین وسیله آنها را از سؤال کردن راجع به خودتان باز دارید، بنابراین شما نیز چیزی از آنها نمیپرسید. این موضوع حقیقت دارد، اگر:
- از خود یا زندگیتان راضی نیستید.
- از گذشتهی خود شرمسارید یا با آن کنار نیامدهاید.
- از کارهایی که در حال حاضر انجام میدهید، احساس گناه میکنید.
- تصویر ذهنی خوبی از خودتان ندارید.
وقتی از کسی که هستید یا کسی که بودهاید احساس خوبی ندارید، به طرزی ناخودآگاه از دقیق شدن یا ریزبین شدن به زندگی همسر آیندهتان خودداری میکنید، گویی میگویید: «من کاری به کار تو ندارم، تو هم کاری به کار من نداشته باش» پرواضح است که دو نفر که این بازی را میکنند، رابطهای ناسالم و مختل خواهند داشت.
«اریکا بیستوهفت ساله، طی سالها، یک استاد «قایمباشکبازی» روحی شده بود. او با مردانی که دربارهی آنها چیزی نمیدانست، روابط احساسی عمیقی برقرار میکرد. او به من گفت: من میدانم که چرا وارد صحبتهای جدی با این مردها نمیشوم، زیرا نمیخواهم آنها سؤالات کافی دربارهی من و گذشتهام بپرسند. اریکا، یک قربانی «زنای با محارم» بود. او از دوازده تا شانزده سالگی که سرانجام از خانه فرار کرد، از سوی پدرش مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته بود؛ اما هرگز گذشتهاش را پشت سر نگذاشت؛ مانند بسیاری از قربانیانی که از طرف نزدیکان خود مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند، سعی میکرد تا خاطراتش را به دست فراموشی بسپارد، زیرا رویارویی با آنها خیلی وحشتناک بود. او مردهایی را انتخاب میکرد که نمیخواستند زیاد با او صمیمی شوند تا او هم مجبور نباشد زیاد با آنها صمیمی شود. کابوس او این بود که مبادا مردی را پیدا کند که حقایقی راجع به خودش را با او در میان بگذارد تا او نیز مجبور شود که راز وحشتناک خود را فاش کند و در پی آن دربارهی او قضاوت بدی کنند و به دلیل آنچه او گذشتهای کثیف و شرمآور میدانست، ترکش کنند.»
«ندانستن» خوشبختی نمیآورد.
جدا از دلایل ذکرشده، حقیقتی که دربارهی عشق و تمامی زندگی وجود دارد، این است که:
چیزی که از آن آگاهی ندارید به شما صدمه خواهد زد.
هرچه اطلاعات شما دربارهی کسی بیشتر باشد، بهتر میتوانید تصمیم بگیرید آیا برای شما همسر خوبی خواهد بود یا نه. هرچه اطلاعات شما دربارهی کسی کمتر باشد، احتمال اینکه عصبانی یا مأیوس شوید و دلتان بشکند نیز بیشتر خواهد بود.
در زیر موضوعاتی که حتماً باید دربارهی آنها از همسر آیندهی خود سؤالات کافی بپرسید، آورده شده است:
- وضعیت خانوادگی و کیفیت روابط خانوادگی او
- روابط قبلی او و دلایل به هم خوردن آنها
- درسهای آموختهشده از تجارب زندگی او
- اخلاقیات اصول و نظام اخلاقی و ارزشهای او
- نگرش و طرز برخورد او در مواجهه با عشق، تعهد و برقراری ارتباط
- فلسفهی روحی و مذهبی او
- اهداف زندگی شخصی و شغلی (حرفهای) او
منبع
کتاب آیا تو آن گمشدهام هستی؟؛ نوشته باربارا دی آنجلیس، ترجمه هادی ابراهیمی