افراد معلول معلولیت خود را با سمپتومهای جسمی و هیجانی و رفتاری و ذهنی نشان میدهند. این سمپتومها در تعدادی از بیماریها و نقصها نیز مشاهده میشود مثل الکلیسم و آرتروز و بیماریهای قلبی و …
معلولیت عبارت است از یک حالت فیزیکی یا ذهنی که عملکرد افراد را محدود میسازد. کلمهی دیگری که با معلولیت ارتباط دارد ولی با آن فرق میکند هندیکپ است که یعنی محدودیت قابل مشاهده یا قابل ادراک که به علت حضور انواع موانع به وجود میآید.
یک مثال از کسی که معلول است و هندیکپ دارد، فردی نیمهفلج است که در طبقه سوم ساختمان بدون آسانسور زندگی میکند. مثال دیگر فردی نیمهشنواست که او را در کلاسهای معمولی ثبتنام کردهاند و به صورت شفاهی آموزش میبیند. مشاوران به افراد معلول کمک میکنند تا به همهی هندیکپهای خود غلبه کنند و با معلولیتهای خود به شیوهای مؤثر کنار بیایند.
معلولیتها نشاندهندهی اختلال در خود فرد هستند که بر اساس صفات و مشخصات افراد طبقهبندی میشوند ولی هندیکپ به ضعفهایی اشاره دارد که فرد درنتیجهی آن معلولیتهایش در خود احساس میکند.
بنابراین هندیکپها منعکسکنندهی تعامل فرد با محیط اطراف و سازگار شدن وی با آنها هستند.
مشاوران همیشه با مراجعانی سروکار خواهند داشت که معلولیتهایی دارند. رشتهای به نام مشاورهی بازپروری یک تخصص در حرفهی مشاوره است که روی ارائهی خدمات به افراد معلول با محدودیتهای مختلف تمرکز میکند.
در این مشاوره از دو اصطلاح بازپروری و توانبخشی استفاده میشود. بازپروری یعنی آموزش دوباره به افراد معلول که قبلاً سالم بودهاند و زندگی مستقلی داشتهاند. توانبخشی یعنی آموزش افرادی که از کودکی معلول بودهاند و هرگز زندگی مستقلی نداشتهاند.
هدف نهایی این مشاورهها این است که به افراد معلول کمک شود تا شغل مناسب به دست آورند و بتوانند مستقل زندگی کنند و در جامعه شرکت فعال داشته باشند.
کار با افراد معلول
در مورد کمک به افراد معلول مدلهای زیادی ظهور کردند که چهار مورد از آنها از بقیه مهمتر هستند. پرطرفدارترین آنها مدل بایومدیکال زیستی-پزشکی است.
از دیدگاه این مدل باید عارضههای بیماران را از لحاظ آسیبشناسی فیزیکی یا فیزیولوژیک تفسیر کرد. طبق این مدل ناتوانی نوعی کمبود یا نقص به حساب میآید و علتش خود افراد هستند و افراد معلول مسئولیت مشکل خود را بر عهده دارند.
این مدل افراد را گاتولوژیزه میکند یعنی مشکل را نوعی ناهنجار جسمی یا روانی میداند. این مدل در پزشکی کاربرد زیادی دارد و معلولیتهای جسمی را به خوبی توضیح میدهد اما برای توضیح معلولیتهای ذهنی یا روانی زیاد کارایی ندارد. مدل بایومدیکال معلولیت را از لحاظ محدودیتهای موجود در افراد تعریف میکند.
دومین مفهوم از معلولیت مدل محیطی و عملکردی است. کانون تمرکز این مدل برای معلولیتهای مزمن مناسبتر است (اکثر معلولیتها مزمن هستند و این مدل بهتر آنها را توضیح میدهد.)
در این مدل به افراد برچسب زده میشود (مثلاً معلول) که این برچسب ممکن است در دیگران نوعی پیش ذهنیت و سوگیری به وجود آورد. این مدل مسئولیت معلولیتها را در خود بیماران نمیداند.
مدل اجتماعی-سیاسی سومین مدل است که گاهی آن را مدل اقلیت نیز مینامند. این مدل اعتقاد دارد که افراد معلول صرفاً یک گروه اقلیت هستند و نه مردمی مبتلا به بیماریهای مختلف. این مدل اهداف زیر را دارد:
- کمک به افراد معلول برای شناسایی و درک تواناییهای خود
- از بین بردن یا کاهش پیش ذهنیت یا سوگیری (که گاهی هندیکپیسم نامیده میشود)
- پذیرفتن طبقهبندیهای پزشکی
- تلاش برای رسیدن به برابری کامل و حقوق مدنی تحت قوانین آمریکا
چهارمین مدل، مدل مشاور همتراز است. در این مدل عقیده بر این است که افراد معلول که مدتزمانی از معلولیت آنها میگذرد بهترین کسانی هستند که میتوانند به افراد تازهمعلول کمک کنند.
به هنگام کار با مراجع و برای توان بخشیدن به او مشاور باید سطح کارایی فعلی و شرایط محیطی را بسنجد زیرا شرایط محیط زندگی افراد معلول میتواند در کارایی آنها تأثیر مثبت یا منفی داشته باشد.
بعد از سنجش مشاوران از انواع مختلف نظریهها و فنون مشاوره بهره میبرند. تقریباً همهی انواع نظریههای هیجانی و رفتاری و شناختی و سیستماتیک به کار میروند. در سالهای اخیر نظریهی سیستمها در بین مشاورانی که با افراد معلول کار میکنند بسیار رواج یافته است.
انتخاب یک یا چند فن و نظریه به مهارتهای مشاور و نیازهای افراد معلول وابسته است؛ مثلاً مراجعی که به چند نوع معلولیت دچار است و در ضمن تمایلات جنسی نیز دارد ممکن است به رویکرد روانتربیتی نیاز داشته باشد تا یاد بگیرد که چگونه این هیجان را به کنترل درآورد و آن را ارضا کند.
از طرف دیگر مراجعی که معلولیت دارد و افسرده نیز هست ممکن است به مداخله شناختی یا رفتاری نیاز داشته باشد. رویکردی که در آن عمل اهمیت زیادی دارد.
مثلاً سایکودرمای کشتالتی برای کمک به افراد معلول برای درگیر شدن بیشتر در فرایند مشاوره و قبول مسئولیت بیشتر در زندگی میتواند مفید واقع شود. علاوه بر آن مراجعان میتوانند تکنیکهایی مثل ایفای نقش و خیالپردازی و سایکودرما را یاد بگیرند تا از آنها برای سازگاری استفاده کنند.
عملکرد مشاوران بازپروری
مشاوران بازپروری باید متخصصانی با اهداف مشخص باشند. در سال 1970 وزارت کار آمریکا 12 عملکرد عمده مشاوران بازپروری را فهرست بندی کرد که تا به امروز اعتبار خود را حفظ کرده است:
- مشاورهی شخصی: کار با افراد معلول به صورت فردی و بر اساس یک یا چند رویکرد مختلف. مشاوره شخصی به منظور کمک به مراجعان برای سازگار شدن با شرایط اجتماعی و هیجانی بسیار مفید واقع میشود.
- تبلیغات، موردیابی: تلاش برای شناساندن خدمات خود به سازمانها و مراجعان بالقوه. مشاوران این کار را با تبلیغات و سخنرانیها و رسانههای گروهی انجام میدهند.
- تعیین واجدالشرایط بودن: مشاوران بازپروری با استفاده از یک مجموعه دستورالعملهای استاندارد تعیین میکنند که آیا افراد معلول شرایط لازم برای دریافت حمایت مالی را دارد یا خیر.
- تعلیم: شناسایی تواناییهای مراجعان و تهیه منابع آموزشی یا تربیتی برای اینکه مراجعان با استفاده از آنها تواناییهای خود را تقویت کنند. در بعضی موارد لازم میشود که مشاوران به افراد معلول تعلیمات خاصی بدهند تا آنها برای اشتغال در بعضی زمینههای خاص آماده شوند.
- کمک به بازسازی: یافتن لوازم و دستگاههای مورد نیاز (مثلاً اعضای مصنوعی) خدمات پزشکی برای اینکه مراجعان با استفاده از آنها بتوانند برای اشتغال واجد شرایط شوند و استقلال کلی خود را افزایش دهند.
- خدمات پشتیبانی یا حمایتی: خدماتی که از ارائهی دارو شروع میشوند و تا ارائهی مشاورهی فردی یا گروهی ادامه میابند. مشاوران با دادن خدمات پشتیبانی به افراد معلول کمک میکنند تا همزمان با دریافت تعلیم و دیگر خدمات در زمینههای شخصی میانفردی نیز رشد کنند.
- شغل یابی: کمک مستقیم به افراد معلول برای یافتن شغل مناسب. مشاوران به مراجعانی که در جستجوی شغل هستند حمایت معنوی میدهند و به مراجعانی که انگیزهی کافی برای یافتن شغل ندارند کمک میکند تا انگیزهی لازم برای این کار را به دست آورند و فعالانه به آن مبادرت ورزند.
- برنامهریزی: در فرآیند برنامهریزی مشاور باید افراد معلول را فردی همسطح خود بداند و او را در این فرایند شرکت دهد. برنامه موردنظر مشاوران باید مراجع را از دریافتکننده خدمات به مبادرتکننده در جهت دریافت خدمات تبدیل کند. (به جای اینکه مراجع را فردی منفعل بداند که به وی خدمات داده شود او را فردی بداند که خودش فعالانه به جستجوی کمک آمده و در کل فرایند نقش فعال دارد)
- ارزیابی: فرایندی مستمر و خود تصحیح کننده. مشاور اطلاعات مربوط به همهی ابعاد زندگی مراجع را فراهم میآورد تا نیازها و اولویتهای مشاوره را تعیین کند.
- روابط عمومی: مشاوران بازپروری مثل وکلای مراجعان عمل میکنند. به این صورت که با قانونگذاران و افراد مسئول در نهادهای مختلف جامعه وارد گفتوگو میشوند و آنها را از ماهیت و حوزۀ خدمات بازپروری آگاه میسازند.
- مشورت با سازمانها: کار با سازمانها و نهادهای اجتماعی و افراد مختلف بهمنظور شروع خدمات برای افراد معلول یا هماهنگ کردن آنها با مراجعان. بخش زیادی از کار مشاور در اشتراک با دیگر افراد حرفهای انجام میشود.
- فالو الانگ یا فالوآپ: مشاوران بازپروری باید با نهادها و افرادی که به ارائه خدمات به مراجعان میپردازند دائم در تماس باشند. همچنین، بعد از پایان مشاوره مشاوران برای اطمینان حاصل کردن از اینکه افراد معلول به پیشرفت خود بهسوی بازپروری ادامه میدهند تماس خود را با آنها حفظ کنند.
مطالعهی این کتاب را هم به شما پیشنهاد میکنیم.