5 علت طلاق بعد از یک عمر زندگی – طلاق وقتی اتفاق میافتد که استحکام رابطه زناشویی از بین میرود و بین زن و شوهر ناسازگاری و تنش به وجود میآید. در این میان طلاقهایی دیده میشوند که زودهنگام نیستند و بعد از سالها زندگی زناشویی مشترک اتفاق میافتند. ازدواجهای ناآگاهانه با نارساییهایی همراهند و گاهی طرفین مجبورند مدت طولانی در این رابطه بمانند…
پیوندهایی که بعد از یک عمر زندگی از هم میپاشند یکباره و غیرمنتظره نیستند و ریشه در گذشته دارند. در ارزیابیهای انجام شده که مشکلات این همسران را میتوان به 5 گروه زیر تقسیم کرد (رابطه تحقیر آمیز علل طلاق را نیز مطالعه کنید).
در زیر 5 علت طلاق بعد از یک عمر زندگی از نظر دکتر رزاقی آورده شده است.
یک: ازدواج بدون شناخت
بعضی ازدواجها فقط با فشار دوستان، خانواده و حتی عقایدی که فرد به خودش تحمیل میکند شکل میگیرند. برخی ازدواجها صرفاً براساس معیارهایی از قبیل چهره، ثروت، پرکردن خلاء عاطفی، عدم اعتماد به نفس و عطش جنسی انجام می شوند و در حقیقت زوجهای جوان در مرحله آشنایی پیش از ازدواج به دور از تفکر منطقی و با احساسات زودگذر تصمیم میگیرند و وارد زندگی مشترک میشوند و بعد از فروکش کردن هیجانها متوجه اشتباه خود میشوند. طبیعی است که این پیوندها پایدار نیستند و به تدریج رنگ میبازند.
دو: مشکلات شخصیتی
گاهی یکی از طرفین دچار ناهنجاریهای شخصیتی است و با آغاز زندگی زناشویی عیبها و نقصها پشتسر هم آشکار میشوند. معایبی مثل خسیس بودن، شلختگی و انجامندادن وظایف زندگی به مرور ناسازگاری بین مرد و زن را پدید میآورد. نیازها برآورده نمیشود و نوعی عدمتحمل بهوجود میآید. البته دیده میشود که زنان در بیشتر موارد انعطافپذیری بیشتری دارند و با صبر و بردباری تلاش میکنند تا وضعیت? شان را بهبود بخشند.
سه: نداشتن مهارت همسرداری
ازدواج یک مهارت است و جوانان از مهارت کافی برخوردار نیستند. انتظار چندانی هم نمیتوان داشت ولی این یک واقعیت است. آغاز زندگی بدون آموزش و مهارت مشکلات زیادی سرراه آنها میگذارد و برای کسب مهارت در زندگی مشترک نیز فرصت زیادی ندارند. داشتن مهارت و آموزشهای صحیح قبل از ازدواج ضروری است و کمک میکند که زوجین در زندگی زناشویی هزینه عاطفی و اجتماعی کمتری بپردازند.
چهار: انعطافناپذیری
زنان و مردان خصوصیات رفتاری و شخصیتی خود را که سالها با آن زندگی کردهاند، وارد زندگی مشترک میکنند. یادگیری مهارتهای ارتباطی با همسر اجتنابناپذیر است. اینکه «من از اول همین بودم و همینگونه بزرگ شدم» مانند حکم صادرکردن و یک قانون است. اگر زنوشوهر حاضر به تغییر و تحول و گذشت و ایثار در مقابل هم نباشند ادامه زندگی با تعارض همراه میشود.
پنج: ناآشنایی با نقشهای اجتماعی
گاهی آموختهها و آموزشهای دوران کودکی تصوراتی غلط در افراد ایجاد میکند. یکی از بینشهای غلط نسبت به وظایف مرد و زن این است که بعضیها زن را موجودی میدانند که باید فرزند به دنیا بیاورد و غذا بپزد و مرد نیز مانند قبایل اولیه بیرون از خانه شکار و آذوقه تهیه کند اما حضور اجتماعی زنان در جامعه این باور غلط را از مردان میگیرد. امروزه زنان تحصیل میکنند، شغلهای کلیدی دارند و پابهپای مردان برای زندگی تلاش میکنند. در صورتی که نسبت به این افکار غلط از جانب مرد اصرار ورزیده شود تنش ایجاد میشود و ادامه زندگی در معرض خطر قرار میگیرد.