با گذشته کنار بیایید و به جلو حرکت کنید

با گذشته کنار بیایید و به جلو حرکت کنید ما محصول همه‌ی چیزهایی هستیم که در طول زندگی‌مان اتفاق افتاده است. همه‌ی موفقیت‌ها، شکست‌ها، ناامیدی‌ها و پیروزی‌ها. دوران کودکی هرروز با ماست. پس ما حاصل جمع مادر، پدر و همه‌کسانی هستیم که در بزرگ کردن ما نقش داشته‌اند و یا کم‌وبیش هرکسی که ما او را می‌شناسیم یا شناخته‌ایم.

آنچه اکنون هستیم ترکیبی است از همه‌ی تجاربی که داشته‌ایم و همه‌ی واکنش‌هایی که به آن نشان داده‌ایم. بااین‌حال، آیا گذشته‌ی ما آینده‌ی ما را تعیین می‌کند؟ البته تا حدی، ولی نه به‌طور کامل. آینده‌ای در پیش روی ماست، حتی مهم‌تر از گذشته‌ای که داشته‌ایم. آینده عبارت است از واکنش و پاسخ ما به آن تجربه‌ها. به‌عبارت‌دیگر، آنچه مهم است این است که ما در مواجهه با گذشته چقدر مؤثریم.

بسیاری از انسان‌ها با این خطر واقعی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و از این می‌ترسند که گذشته، آن‌ها را فلج کند و آن‌ها نتوانند از آن فراتر بروند و اگر این اتفاق بیفتد ما زندانی گذشته می‌شویم. تعجب می‌کنم وقتی با انسان‌های هفتاد، هشتاد و حتی نودساله‌ای روبرو می‌شوم که در ضربه‌هایی که در دوره‌ی کودکی به آن‌ها واردشده گیرکرده‌اند و نمی‌توانند از آن عبور کنند.

لازم نیست این اتفاق برای ما هم بیفتد. وقتی رشد می‌کنیم و بالغ می‌شویم قدرت انتخاب پیدا می‌کنیم. می‌توانیم انتخاب کنیم که قربانی گذشته بمانیم یا یاد بگیریم طوری بازندگی گذشته‌ی خود مواجه شویم که به ما خدمت کند نه این‌که ما را فلج نماید. می‌توانیم راه‌هایی پیدا کنیم تا یاد بگیریم و از هر اتفاقی که تابه‌حال برای ما افتاده است بهره‌برداری کنیم.

مغز انسان را بشناسید
بخوانید

گذشته‌ی ما چه شاد، چه غمناک، چه آشفته و چه آرام بوده باشد امروز روزی تازه است. فرصتی است برای حرکت به جلو.

مشکلات را پشت سر بگذارید

ما همه، آدم‌هایی را می‌شناسیم که با گذشته‌ی خودسر سازش ندارند. آن‌ها قادر نیستند نواقص و ناکامی‌های زندگی خود را رها کنند. آن‌ها غالباً خود را به خاطر مشکلات سرزنش و به کارهایی اشاره می‌کنند که با انجام آن‌ها زندگی خود را خراب کرده‌اند. آن‌ها والدین، دوست، خویشاوند، اساتید یا حتی غریبه‌هایی را که به آن‌ها آسیب رسانده‌اند مقصر می‌دانند.

به نظر می‌رسد این افراد به تغییر مسیر و اصلاح عمیق نیاز دارند. لازم است فرد با یک درمانگر کارآمد کار کند، به یاد داشته باشید هیچ مشکلی خودبه‌خود از بین نمی‌رود. برای غلبه بر هر مانعی باید از درون کارکرد.

ما می‌توانیم انتخاب بکنیم، تصمیم بگیریم مشکلاتی را حل و به جلو حرکت کنیم و یا با مشکلات، زندگی کنیم و اجازه بدهیم که آن‌ها ما را تا آخر عمر شکست دهند. دوباره تکرار می‌کنم: حل کردن یک مشکل فقط یک‌راه حل دارد: کار کردن برای حل آن. مشکلات به‌خودی‌خود حل نمی‌شوند.

جالب اینجاست که وقتی شروع به کارکرد بر روی مشکل خود می‌کنیم بسیاری از مشکلاتی که هرروز با آن درگیر هستیم قدرت خود را در مقابل این تصمیم ما از دست می‌دهند. مشکلات همان چیزی می‌شوند که باید بشوند- فرصت‌هایی برای استفاده از توانایی‌ها و رشد کردن عاقل‌تر و قوی‌تر شدن. آن‌ها به‌تدریج بخشی از زندگی‌ای می‌شوند که شناخت و ادراک ما را غنی می‌کند و آگاهی ما را در این مورد تعمیق می‌بخشد که پیش رفتن و رشد کردن در طی این سفر زمینی چقدر عالی است.

آرام‌سازی عضلانی - Relaxation
بخوانید
امروز به گُل بنشینید

خیلی وقت‌ها آرزو کرده‌ایم کاش می‌توانستم یک‌شبه ره صدساله را طی کنم. این رؤیای خیلی از جوانانی است که استعدادشان را می‌یابند و قبل از این‌که به سن سی یا چهل برسند به موفقیت بزرگی دست می‌یابند. ما انسان‌هایی را می‌شناسیم که به چنین موفقیت‌هایی رسیده‌اند؛ نوابغ هوشمندی که در سن نوجوانی، موسیقی‌دان‌های مشهوری شده‌اند نویسندگان زیر 25 سالی که آثارشان پرفروش شده یا هنرمندان جوانی که ناگهان عکسشان صفحات مجلات و روزنامه‌ها را پرکرده است.

موفقیت زودرس می‌تواند خطرناک باشد. چون شاید توخالی و فاقد کارهای سختی که برای رسیدن به رشد شخصی لازم است باشد. هر یک از این کارها یک تجربه‌ی ضروری است.

دیده‌ام که خیلی‌ها به این‌جور موفقیت‌ها مبتلا می‌شوند و این موفقیت بلای جانشان می‌گردد. چنین موفقیت‌های زود هنگامی غالباً مدتی تحت سلطه‌ی ایده آشفته هستند که زندگی و کار چگونه رشد می‌کنند.

من خودم را فردی می‌دانم که دیر به گُل نشستم. فکر می‌کنم کسانی که دیر گل می‌دهند در بهترین وضعیت هستند. خوشبختانه هنوز هم گل می‌دهم. باید بگویم که من دانش‌آموز خیلی موفقی نبودم. منظم نبودم؛ اما خوشبختانه آن‌قدر هوش خدادادی داشتم که درس‌ها را پاس کنم.

امروز احساس می‌کنم که بهتر بود خوب درس می‌خواندم. در آغاز ساده‌ترین راه‌ها را برمی‌گزیدم و نمی‌دانستم دارم سر خودم شیره می‌مالم. البته همه فرصت‌ها را هم از دست نمی‌دادم. دست‌آخر مجبور شدم زیاد کارکنم تا عقب‌ماندگی‌ها را جبران نمایم.

پیشرفت من زمانی آغاز شد که راه خودم را در زندگی پیدا کردم. از آن زمان تابه‌حال، به گذشته نگاه نکردم. بااین‌حال، بازهم اندکی احساس عدم امنیت می‌کنم. می‌دانم که این احساس عدم امنیت در باورهای محدود و قدیمی ما نسبت به خودمان ریشه دارد و از سال‌های آغازین زندگی برمی‌آید؛ سال‌هایی که من موفقیت تحصیلی خوبی نداشتم. بااین‌حال، این را نیز می‌دانم که گاهی اجازه داده‌ام این تردید نسبت به خویشتن، من را تعریف کند. این نگرشی است که نتیجه معکوس می‌دهد و شاید علت اصلی، عدم تحرک من باشد.

روان‌شناسی هدیه دادن
بخوانید

آیا کسانی را نمی‌شناسیم که خیلی هوشمند و بااستعداد هستند و کارهای بزرگی می‌توانند انجام دهند ولی شکی که به خوددارند باعث شده زمین‌گیر شوند.

خوب است بدانیم که رشد باید همیشگی باشد و در هر سنی می‌توانید رشد کنید و کسی بشوید که با تمام وجود می‌دانید می‌توانید بشوید. از شما می‌خواهم به باورهایی که ما را محدود می‌کنند نیز نگاهی بیندازید. در هر سن و سالی باشید می‌توانید انتخاب کنید و از همین امروز شکوفا شوید.

local_library

نویسنده: دکتر حسام سیف زرگر

warning

استفاده از مطالب فکر بنیان صرفاً با ذکر منبع (WWW.FEKRBONYAN.COM) بلامانع است.

Telegram
Instagram
YouTube

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.