ولادیمیر ام. بختریف

ولادیمیر ام. بختریف پسر یکی از مقامات دولتی پایین مرتبه بود. وی در سورالی دهکده‌ای کوچک در جنگل های ویاتکا متولد شد. ولادیمیر ام. بختریف در 16 سالگی وارد آکادمی پزشکی نظام سنت پترزبورگ شد و مدرک معادل کارشناسی پزشکی خود را در سال 1881 دریافت کرد.

در سن 26 سالگی بورس مسافرتی به مدت 18 ماه دریافت کرد. در لایپزیک زیر نظر وونت تحصیل کرد و برای کسب دانش بیشتر در برلین و پاریس تحصیل کرد. او برای گرفتن کرسی‌های بیماری روانی در دانشگاه کازان به روسیه بازگشت.

ولادیمیر در سال 1893 کرسی بیماری‌های اعصاب و روان را در آکادمی پزشکی نظامی پذیرفت و در آن جا یک بیمارستان روانی تاسیس کرد. ولادیمیر ام. بختریف در سال 1907 موسسه روان_عصب شناختی را بنا نهاد که کنون به نام اوست. او در همان جا برنامه‌ی پژوهشی عصب شناختی را شروع کرد.

نام بختریف یادآور پیشرفت‌های بسیاری است مثل بیماری بختریف (بیماری مزمن و پیشرونده ای که با آرتریت، التهاب و بی‌تحرکی برخی مفاصل شناخته می‌شود)، هسته سلولی بختریف (هسته اصلی عصب دهلیزی) و نیستاگموس بختریف (نیستاگموسی که بعد از عفونت لابیرنت گوش میانی گسترش می‌یابد.) و در بسیاری از زمینه‌های دیگر کارآمد بود.

پاولف بعد از مرور یکی از کتاب‌های او برداشتی منفی از ولادیمیر ام. بختریف کرد و آن ها با یکدیگر دشمن شدند. دشمنی آن ها به اندازه‌ای بود که وقتی یکدیگر را در خیابان می‌دیدند به هم اهانت می‌کردند.

اگر در یک کنگره تصادفا به هم برخوردند برآشفته می‌شدند و با یکدیگر به نزاع و ستیزه می‌پرداختند. با جبهه گیری و کنایه زدن به یکدیگر به طور مداوم برای نشان دادن خطاها و نقاط  ضعف هم تلاش می‌کردند.

 پایان زندگی ولادیمیر ام. بختریف

ولادیمیر در سال 1927 یعنی ده سال پس از انقلاب بلشویکی که به سرنگونی حکومت سزار منتهی شد، او به مسکو احضار شد. از او درخواست گردید که ژوزف استالین دیکتاتور شوروی را که گفته می شد به افسردگی دچار شده بود درمان کند.

بختریف به استالین گفت که از پارانویای شدید رنج می‌برد. بعدازظهر همان روز او به طور مشکوکی در گذشت. برای تعیین علت مرگ اجازه کالبد شکافی داده نشد و جسد او را سوزاندند.

چنین تصور شده است که استالین دستور داده بود ولادیمیر ام. بختریف را مسموم کنند تا بدین وسیله از او بخاطر این تشخیص انتقام بگیرد. بعدها استالین نشر آثار ولادیمیر ام. بختریف را ممنوع اعلام کرد و دستور داد پسرش را تیرباران کنند.