اختلال روان پریشی کوتاه مدت به صورت ناگهانی شروع شده و حداقل یکی از نشانه های مثبت روان پریشی را دارد. تغییر از حالت غیرروان پریشی به حالت روان پریشی در مدت دو هفته و اغلب بدون علائم اولیه می باشد. دوره این اختلال از یک روز تا یک ماه طول می کشد. این افراد دچار سردرگمی و یا آشوب هیجانی می شوند. احتمال جابه جایی سریع از یک عاطفه شدید به عاطفه شدید دیگر وجود دارد. خطر رفتار خودکشی گرا در طول دوره حاد وجود دارد.
اختلالات شخصیتی که از قبل وجود داشته است، مانند اختلال شخصیت اسکیزوتایپی و اختلال شخصیت مرزی، صفات روان پریشی مانند بی نظمی ادراکی و حالت عاطفه منفی مانند بدگمانی می تواند احتمال ابتلا به این اختلال را بالا ببرد. دیدگاه روانپویشی بر بی کفایتی مکانسیم های مقابله، وجود نفع ثانویه برای این بیماران، دفاع در برابر یک خیال ممنوع، تحقق یک آرزوی برآورده نشده یا فرار از یک موقعیت روانی-اجتماعی در سبب شناسی این اختلال تاکید دارد.
گزارش دقیقی در مورد میزان شیوع و بروز این اختلال در دسترس نیست. در کل اختلال نادری می باشد. این اختلال در جوانان شایع تر از افراد مسن می باشد. همچنین در جنس مونث این اختلال بیشتر دیده می شود. برخی از بالینگران شیوع این اختلال را در افرادی که در طبقه اجتماعی-اقتصادی پایین و یا در فجایع اجتماعی حضور داشتند بیشتر می دانند.
سن شروع آن در کشورهای صنعتی بالاتر از کشورهای در حال توسعه می باشد. افرادی که استرس های روانی عمده ای را تجربه کرده اند به احتمال زیادی در معرض ابتلا به این اختلال قرار دارند.
سیر این اختلال کمتر از یک متاه گزارش شده است. پیدایش چنین اختلالی احتمال وجود یک آسیب پذیری روانی را در بیمار نشان می دهد. اغلب نیمی از این بیماران سندروم های مزمنی از اسکیزوفرنی و اختلالت خلقی دارند. علائم حاد و باقیه ای فقط چند روز است. گاهی علائم افسردگی بعد از رفع علائم این اختلال بروز می کند.احتمال خودکشی در این اختلال بالا می باشد. در کل 50-80 درصد این بیماران بعدها هیچ مشکل دیگری پیدا نمی کنند.
- اختلال شخصیت نمایشی
- اختلال شخصیت خودشیفته
اختلال شخصیت مرزی - اختلال شخصیت پارانوئید
- اختلال شخصیت اسکیزوتایپی
بستری کردن کوتاه مدت به منظور حفاظت در دوره حاد روان پریشی و مواردی که خطر خودکشی به شدت احساس میشود یکی از اقدامات درمانی است که میبایست با نظر درمانگر و بنا به شرایط موجود انتخاب شود.
در درمان دارویی دو دسته عمده (ضدروان پریشی و بنزودیازپین ها) هستند، از بنزودیازپین ها در کوتاه مدت میتوان به جای داروهای ضد روانپریشی استفاد کرد، به انضمام این که از عوارض جانبی کمتری در مصرف کوتاه مدت برخوردارند. استفاده از داروهای ضد اضطراب در دو سه هفته نخست پس از رفع دوره روان پریشی اغلب مفید هستند. نکته مهم در درمان دارویی برای این اختلال این است که از مصرف دراز مدت هر دارویی که تجویز شده میبایست خوداری کرد.
با بستری کردن و دارو درمانی احتمالاً مشکلات کوتاه مدت روان پریشی حل خواهد شود. البته که بخش دشوار درمان، ادغام روانی این تجربه در زندگی فرد و خانواده او است. روان درمانی مناسب علاوه بر کمکی که در بهبود شرایط فعلی فرد میکند میتواند از آسیبهای روانی احتمالی که سلامت روان فرد را در آینده تهدید میکند پیش گیری نماید.
افزایش حل مساله متناسب با هر بیمار، تقویت ساختار ایگو، مقابله با فقدان عزت نفس و کمک به دستیابی مجدد آن از جمله روش های موثر در درمان این بیماران می باشد.
به زودی
به زودی
به زودی
امیر جوان بیست سالهای که شاگرد یک مغازه چوب بری بود که تحیصلاتش را تا مقطع راهنمایی ادامه داده بود. با تأخیر دو ساله به سربازی رفت. در همان ابتدای دوره آموزشی بود که به علت نشانههای روان پریشی (او تصور میکرد که سربازان دیگر به گونه عجیبی به او نگاه میکنند و همیشه مواظب اطرافیانش بود به علت اینکه فکر میکرد که می خواهنداو را بگیرند به این طریق بدگمانیاش شدت یافت و همیشه احساس میکرد بارها نامش را صدا میکنند) اقدام به خود زنی کرد و به بخش روانپزشکی بیمارستان ارتش ارجاع داده شد که منجر به بستریش در این بخش شد.
در آنجا نیز او بسیار محتاط، اخمو و بد بین بود. در آنجا تحت درمان با داروهای ضد روان پریشی قرار گرفت که منجرب از بین رفتن سریع علائم روان پریشی شد. با این حال به علت ناسازگاری باقیمانده تصمیم بر این شد که او برای خدمت سربازی نامناسب شناخته شود و به شهر خود بازگردانده شود.
امیر فرزند اول از یک خانواده پنج نفره بود که پدرش کارگر فصلی کشاورزی و بد اخلاقی بود. در فصلهای که کار کشاورزی کمتر بود به کارهای متفرقه برای امرار معاش و عیاشی میپرداخت، در همان زمانها بود که وقتی که از عیاشی شبانه باز میگشت بسیار بی رحم میشد و به علت فقر و پرخاشگری بسیار دائماً کشمکش شدید بین والدین وجود داشت.
در این بین امیر نیز از گزند پدر در امان نمیماند، در این شرایط وقتی که اوضاع امیر را کلافه میکرد به باغی که در نزدیکی خانهشان بود پناه میبرد تا شاید آبها از آسیاب بخوابد. در نتیجه امیر از همان کودکی ترسو و در خود فرورفته بود و به زحمت تحصیلاتش را تا مقطع راهنمایی با مشکلات فراوان ادامه داد و بیشتر ترجیح میداد در باغات اطراف به پرسه زنی بپردازد و معدود معاشرتش با دیگران به ضد وخورد منتهی شده بود.
در هفده سالگی با دختری آشنا شد. صاحب کارش در چوب بری پیر مرد مهربانی بود که اهل شعر و معرفت بود. او به گونهای به تنها یار و دوست امیر تبدیل شده بود که پای خاطرات او می نشست و به او گوش فرا میداد. نکته بسیار مهم در داستان امیر این است که او سالها بعد که به علت استخدام تحت ارزیابی قرار گرفت و بعد از آن در خلال ازیابی های بعدی هیچ نشانی از روان پریشی در او مشاهده نشد.