اریک اریکسون، در بین روان کاوان یکی از بانفوذترین آنها به حساب میآمد. والتر شتاین درباره اریکسون مینویسد:
پس از زیگموند فروید، هیچ روانکاوی به تنهایی فرهنگ دنیا و جامعه را بیشتر از اریک اریکسون عمیقاً تحت تأثیر قرار نداده است.
صدها هزار نسخه از کتابهای اریکسون به فروش رفتهاند و تصویر او روی جلد نیوزویک و مجله نیویورک تایمز چاپ شده است، نشانه ی غیر معلوم شهرت برای یک نظریه پرداز شخصیت.
کتاب اریک اریکسون درباره سرچشمههای مبارزه منفی با عنوان حقیقت گاندی به دریافت جایزه پولیتزر (Pulitzer prize) مفتخر شد. شگفت اینکه، اریک اریکسون بدون دریافت مدرک دانشگاهی به این شهرت و نفوذ دست یافت.
اریک اریکسون معتقد است:
شخصیت به طور مداوم درگیر خطرات زندگی است، حتی زمانی که سوخت و ساز بدن بر فروپاشی و زوان چیره میشود.
اریک اریکسون
تولد: 15 جون، 1902 ( 24 خرداد 1281)
وفات: 12 می 1994 (22 اردیبهشت 1373) در سن 92
دلیل شهرت: نظریه رشد روانی-اجتماعی
والدین دانمارکی اریک اریکسون قبل از به دنیا آمدن وی از هم جدا شدند و اریک زندگی را در کارلسروهه در بادن المان زمانی که خیلی کوچیک بود به همراه مادرش که با یک پزشک المانی ازدواج کرده بود اغاز کرد. او اسم پدر خواندهاش را ما بین اسم و فامیلش قرار داد.
به عنوان یک دانش آموز مدرسه علاقهاش در زمینه هنر و زبان و تاریخ بود. در نوجوانی در معرض بیماریهای سخت قرار گرفت. بعد از ترک مدرسه به صورت رایگان هنر را در مونیخ مطالعه کرد و پیش از آنکه به وین برود در فلورانس اقامت داشت.
در وین به دعوت دوستش به راه اندازی مدرسه کوچک کمک کرد و شیوههای مبتکرانه برای توسعه و بکارگیری در مدرسه ارائه نمود. آنا فروید کارورزی حرفهایاش را در اینجا گذرانده بود و تعدادی کودک را در این مدرسه تخت تحلیل روانی قرار داده بود و اریکسون در این مدرسه نیز درس میداد. او آموزش تحلیل روانی همراه با آنا فروید برای خود فراهم آورد و به طور مستمر در سمینارهای فشردهای توسط جامعه روانکاوی وین برگذار میشد شرکت میکرد.
او همچنین درارتباط با گروهی که پیرامون فروید بودند قرار داشت و بارها با او ملاقات کرد. معمولاً این ملاقاتها در منزل فروید جایی که اریکسون برای جلسات تحلیل خود و حوادث اجتماعی شرکت میکرد صورت میگرفت.
به مدت 6 سال دروین اقامت کرد و شیوههای ماریامونته سوری در آموزش را مورد مطالعه قرار داد و به خوبی او در مدرسه هنر نقاشی تدریس میکرد.
اریک اریکسون در سال 1929 با جوان سرسون کانادایی که در سالهای قبلتر نیز با اریکسون ملاقات داشته است ازدواج کرد. جوان مکاتب رقص اروپایی را مطالعه کرده بود.
ابتدا دهه 1930 رمان تهاجم ناریها شروع شد. انها شروع به سوزاندن کتابهای فروید در برلین و اتریش کردند. او به همراه دو پسر کوچکش کایو و جان (البته فرزند سوم فروید در امریکا به دنیا آمد) تصمیم گرفتند که همراه گروهی از دوستان دانشگاهی از ان سزرمین خارج بشوند در سال 1933 به طرف کپنهاگ دانمارک حرکت کردند جایی که اریکسون در انجا زیاد تلاش کرد ولی موفقیتی به دست نیاورد تا بتواند تابعیت انجا را بگیرد بعدها در نوشتههای شخصیاش معلوم شد که او خیلی از جنبههای علمی نظریهاش را تحت تأثیر احساسات اولیه از گم گشتگی و بیگانگی از خود که در مقالهای تحت عنوان بحران هویت ارائه کرد پدیدار شده است.
بعد از اقامت کوتاهی در کپنهاگ او و خانوادهاش به شهر بوستون در ایالات متحده امریکا حرکت کردند. او برنامه خودش را به عنوان یکی از اولین تحلیل گران کودک اغاز کرد. سه سال بعد یک برنامه تمنشام وقت دانشگاهی در انستیتو دانشگاهی یل تحت عنوان ارتباطات انسانی را به عهده گرفت.
در 1939 اریکسون هابه دانشگاه کالیفرنیا حرکت کردند جایی که او درگیر یک مطاله طولانی مدت رشد و تحول گردید انها در ساحل غربی مدت 10 سال اقامت کردند و در این مدت او به تدریس دائمی تخصصی در دانشگاه کالیفرنیا پرداخت جایی را که برای اثبات عقیدهاش در نظر گرفته بود.
اریکسون از امضای سوگند وفاداری و کناره گیری از گروه و افراد کمونیست امتناع کرد. این نشانه ظوابط اخلاقی اریکسون بود. او هیچ ارتباط و گرایشی به سیاستهای کمونیستی نداشت. کتاب اول وی” کودکی و جامعه “در پایان اقامتش در ساحل غربی امریکا چاپ شد. او به ماساچوست برگشت و سمتی در مرکز آستن ریگز کلینیک تخصصی ویژه آموزش و پژوهش روان تحلیل گری برعهده گرفت. هرچند وی مدرک بالاتر از دبیرستان نداشت استاد”رشد انسان” و استاد”روان پزشکی”در هاروارد شد.
در انجا او با بسیاری از اساتید دانشگاه مثل گریگوری باتسون که روی علم ارتباط و کنترل حیوانات و ماشینها کار میکرد. نظریه پرداز شخصیت هنری موریو روان شناس جامعه گشتالت و کورت لوین که روان تحلیل گری را با روان شناسی و انسان شناسی را در ارتباط با رشد گسترده زندگی تلفیق کرد اشنا کرد.
نام اریک اریکسون با سنت روان تحلیل گری (روان شناسی خود) تداعی میشود. یکی از نواوری های اصیل روانشناسی خود گنجاندن تاثیرات محیط بیرونی درون نظریه روان تحلیل گری است. خود در ارتباط با فرایندهای درونی و رویدادهای بیرونی رشد و عمل میکند. بنابراین کار اریکسون بر کار فروید و انا فروید متکی است و بسیاری از کارهایش مستقیماً به نظریه فرویدی بر میگردد. او نمیخواست تغییر بنیادینی در عقاید روان تحلیل گری به عمل بیاورد بلکه تلاش کرد برخی از انها را بسط و گسترش دهد و اشکار سازد.
اریک اریکسون نظریه رشد خود را با استفاده از مفاهیم جنین شناسی به ویژه اصول اپیژنیک گسترش داد. این اصل بیان میکند که یک ارگانیسم زنده تازه از یک ذات نا متمایز پدید می اید که طراحی شده تا در نتیجه کل بخشهای ارگانیسم را توسعه میدهد.
اریک اریکسون هشت مرحله رشدی را معرفی کرده است.
مرحله اول: اعتماد در برابر عدم اعتماد است و در سال اول زندگی تجربه میشود. احساس اعتماد مستلزم احساس راحتی جسمی و کمترین ترس و نگرانی در مورد آینده است. اعتماد در نوزادان مرحله است که کودک باید جهان را مکانی خوب و خوش ایند برای زندگی ببیند. خودمختاری در برابر شک و شرم دومین مرحله رشد است و در 1 تا 3 سالگی رخ میدهد. نوزادن بعد از رشد حس اعتماد به مراقبانشان شروع به کشف تأثیر رفتارشان روی دیگران میکنند. انها به حس استفلال و خود مختاری خود پا قشاری میکنند.
طبق نظریه اریک اریکسون اگر نوزادان شدیداً کنترل و یا تنبیه شوند دچار شک و شرم میشوند. ابتکار در برابر احساس گناه سومین مرحله رشد است و در طی سالهای پیش از مدرسه رخ میدهد. در این مرحله کودکان فعالیتهای جدیدتری را اغاز میکنند و برای ارضای کنجکاوی خود در محیط دست به اکتشاف میزنند. رفتار فعال و هدفمند برای مقابله با چالشها مورد نیاز است. کودکان به تدریج که بزرگ میشوند در برابر بدنشان رفتارشان عروسکها و حیوانات خانگی خود مسئولیتهایی بر عهده میگیرند. گسترش حس مسئولیت پذیری ابتکار را افزایش میدهد. کودکان بی مسئولیت احساس گناه و اظطراب بیشتری را تجربه میکنند.
اریک اریکسون معتقد است احساس گناه به سرعت به وسیله حس پیشرفت جبران میشود. کارایی در برابر احساس حقارت چهارمین مرحله رشدی است و در سالهای 6 تا 12 سالگی (سالهای دبستان) رخ میدهد. در این مرحله کودکان در اکثر نقاط جهان آموزش رسمی را اغاز میکنند و اندکاند که مهارتها و تکالیف اموزشی و اجتماعی ویژهای را که نهایتاً لازمه عضویت انها در جامعه بزرگ سالان است فرا میگیرند اگر عملکرد اموشی و فعالیتهای تولیدی کودکان سود مند و با ارزش تلقی شوند در انان احساس کارایی و لیاقت ظاهر میشود. در حالی که عدم موفقیت انها در این راستا به ایجاد احساس حقارت منجر خواهد شد. کودک در این مرحله مشتاق یادگیری است.
هویت در برابر سردرگمی نقش پنجمین مرحله رشدی است و در طی نوجوانی رخ میدهد. در این زمان افراد به دنبال این هستند که بفهمند کی هستند و چه جایی در زندگی دارند. نوجوانان با بسیاری از نقشهای جوانان روبرو میشوند نوجوان برای دست یابی به هویتی تازه باید هویتهای حاصل از مراحل پیشین را یکپارچه کند انها را در هم بیامیزد و مجدداً سازمان دهی کند خطری که نوجوان را تهدید میکند بحران هویت یا سردرگمی نقش است در واقع خطر هویت فسخی زنئگی نوجوان را تهدید میکند. صمیمیت در برابر کناره گیری ششمین مرحله رشد است و در دوران بزرگ سالی رخ میدهد. فرد جوان هویت کسب شده خود را با دیگری یا دیگران سهیم میشود.
در برخی موارد ممکن است یک رابطه نزدیک با دیگری مستلزم فداکاری و گذشت دوجانبه باشد. با این حال یک فرد سالم توانایی برقراری رابطه صمیمی و تشریک مساعی با دیگری را پیدا میکند. ایجاد پیوند عاطفی با یک فرد دیگر (همسر) مستلزمان است که فرد تا حدی استقلال کسب شده و هویت تازهی خود را با دیگری سهیم شود. بدیهی است که چنین تکلیفی برای جوانانی که هنوز در ایهام هویت به سر میبرند به مراتب دشوارتر است. عدم موفقیت در ایجاذ چنین رابطهای به کناره گیری و اجتناب در روابط صمیمی میانجامد.
زایندگی در برابر در خود فرورفتگی هفتمین مرحله رشد است و به مرحله میانسالی اختصاص دارد. در این مرحله افراد به نوعی احساس زایندگی دارند زایندگی به معنای نوعی تولید است که اثران همواره باقی میماند. بسیاری از افراد میانسال از یک سو با مشاهده رشد فرزندان خود و از سوی دیگر با احساس مولد بودن در شغل خود به رضایت مندی میرسند و بدین ترتیب در انها حس زایندگی شکل میگیرد. نا موفق ماندن در حل بحران این مرحله ممکن است به احساس در خود فرورفتگی زیاد منجر شود. تمامیت (انسجام خود) در برابر ناامیدی هشتمین مرحله رشد است و در دوران پیری رخ میدهد. در این مرحله فرد با واقعیت مرگ مواجه میشود سالمندان در این مرحله خاطرهها یا صحنههای گذشته زندگی خود را همانند البومی ورق میزنند.
اگر انان به این نتیجه برسند که در مجموع زندگی رضایت بخش داشتهاند یعنی انطور که باید زیستهاند به احساس تمامیت میرسند در این حالت انان حتی اگر مردند نیزهراس به خود راه نمیدهد ولی عدهای که در گذشته از فرصتهای زندگی به درستی استفاده نکرده و عملکردهای پیشین خود را به صورت منفی ارزیابی کنند دچار احساس نا امیدی و سر خوردگی میشوند.
آثار عمده اریک اریکسون
- Childhood and Society (1950)
- Young Man Luther: A Study in Psychoanalysis and History (1958)
- Insight and Responsibility (1966)
- Identity: Youth and Crisis (1968)
- Gandhi’s Truth: On the Origins of Militant Nonviolence (1969)
- Life History and the Historical Moment (1975)
- Adulthood (edited book, 1978)
- Vital Involvement in Old Age (with J. M. Erikson and H. Kivnick, 1986)
- The Life Cycle Completed (with J. M. Erikson, 1987)