افکار سمی که جزیی از باورهای غلط ما شده‌اند

هدف ما ارائه اطلاعات دقیق و صادقانه در مورد افکار سمی است و همچنین قصد ارائه خدمات روان‌شناختی، پزشکی و خدمات حرفه‌ای مشابه را نداریم.

اگر خواننده به کمک تخصصی یا مشاوره احتیاج دارد باید به متخصص مربوطه مراجعه کند.

آدم‌های محتاج روان‌درمانی غالباً به صورت همه یا هیچ فکر می‌کنند و اهل تعمیم افراطی، برچسب‌زنی و برچسب‌زنی غلط، اغراق و بزرگ کردن مشکلات و به اصطلاح، «تحریف‌های شناختی» هستند.

اگر با باورهای غلط آن‌ها دربیفتیم، از نظرات خود دفاع می‌کنند. بسیاری از آن نیز متوجه تفکر غلط خود نمی‌شوند و نمی‌توانند افکار سمی خود را درک کنند و بپذیرند حتی اگر دیگران هم بگویند آن‌ها غلط فکر می‌کنند.

با این حال، اگر از این آدم‌ها بپرسیم «آیا واقعاً معتقدی چیزها یا خوب هستند یا بد، یا سیاه هستند یا سفید، یا درست هستند یا غلط و حد وسط و خاکستری وجود ندارد؟» اکثرشان می‌گویند نه خیر، حد وسط هم وجود دارد و مطلق اندیشی، اشتباه است.

اما کسانی که باورهای سمی غلط را قبول دارند، از باورهای سمی غلط خود دفاع می‌کنند.

مثلاً این فکر سمی را در نظر بگیرید که می‌گوید تفریح، اتلاف وقت است. استدلال‌های ما، طرفداران این تلقی را که هدف اصلی زندگی تأثیرگذاری ماندگار است، مجاب نمی‌کند.

آدم‌های ترسویی که می‌خواهند دل دیگران را به دست آورند نیز احتمالاً بعد از خواندن فکر سمی حرفی نزن که دیگران را برنجانی، دوست ندارند این گرایش‌های مخرب خود را کنار بگذارند.

شما می‌توانید افکار سمی غلط خود را که نتیجه‌ای جز غم و نارضایتی بیهوده ندارند، بشناسید اما نکته مهم‌تر این است که با پادزهرهای پیشنهادی آن می‌توانید از تفکرتان سم‌زدایی کنید و راه خود را برای یک زندگی متعادل‌تر، سالم‌تر و ارضاکننده‌تر هموار کنید.

پادزهرها، نجواهایی درونی هستند که نقطه مقابل افکار سمی می‌باشند. در انتها نیز بخش باور متضاد مثبت را می‌خوانید.

آدم‌های مشکل‌دار، یعنی آدم‌هایی که در سمی فکر کردن متبحرند، نباید توقع داشته باشند با یک‌بار تکرار فکرهای مثبت، عدم تعادل ذهنی خود را رفع کنند. بلکه برای کنار گذاشتن «نجواهای درونی منفی» خود، ابتدا باید درست اندیشی را تمرین کنند؛ یعنی علاوه بر خواندن و زمزمه کردن نجواهای درونی مثبت و باورهای متضاد اصلاحی، روزی چند بار آن‌ها را تکرار کنند.

یک راه این است که هر بار که یک فکر منفی یا سمی به ذهن شما خطور می‌کند، خودتان را مجبور کنید حداقل دو یا چند نجوای درونی مثبت یا باور مخالف سالم را با خودتان تکرار کنید.

با این کار، تعادل روان‌شناختی شما بیشتر می‌شود. این تمرین‌های ذهنی، ابتدا کمی غیرطبیعی به نظر می‌رسند ولی بعد از کمی تمرین، رفته‌رفته به آن‌ها عادت می‌کنید و راه رسیدن به تعادل ذهنی و یک سبک زندگی خوب و محبت‌آمیز را هموار می‌کنند.

تنظیم وقت
بخوانید
افکار سمی که جزیی از باورهای غلط ما شده‌اند

افکار سمی: بهتر است عقده دلت را خالی کنی

بسیاری از آدم‌ها معتقدند اگر عصبانیتشان را بیرون نریزند، رگ‌هایشان از فرط فشار پاره می‌شوند؛ بنابراین معتقدند «از کوره دررفتن» راه درستی برای ابراز عصبانیت است.

انکار یا فروخوردن احساسات، یا لبخند زدن در حالی که عصبانی و ناراحت هستیم، عمل ناسالمی است. اکثر متخصصان هم توصیه می‌کنند عصبانیت خود را بیرون بریزیم.

  • اما بهترین راه بروز دادن عصبانیت چیست؟
  • آیا باید صدایتان را بلند کنید، روی میز بکوبید، مشتتان را گره کنید و پایتان را روی زمین بکوبید؟
  • آیا باید توپ‌وتشر بزنید؟
  • آیا باید با دادوفریاد راه انداختن، دست بالا را بگیرید؟

جواب، «خیر» است! مردم آدم‌هایی را پرخاشگر می‌دانند که آن‌ها نمی‌دانند چطور احساساتشان را آرام بروز بدهند. خشمگین شدن یا از کوره دررفتن ممکن است موقتاً شما را راضی و آرام کند ولی دیری نمی‌گذرد که مثل سابق، غرق ناراحتی خواهید شد. در ضمن دیگران را نیز می‌ترسانید.

در مقابل این گروه، عده‌ای هستند که به جای از کوره دررفتن، ابراز وجود می‌کنند. آن‌ها دلگیری‌های خود را از همان لحظه اول رفع می‌کنند و نمی‌گذارند دلگیری‌هایشان روی هم جمع شود.

این گروه، خواسته‌هایشان را بیان می‌کنند و بدون آنکه خشمگین شوند و دیگران را تحقیر کنند، روی حرف خود می‌ایستند؛ به عبارت دیگر، هیجانات تندوتیزشان را محکم، صریح و عاقلانه بروز می‌دهند.

صراحت مؤدبانه از لحن تند بهتر است. در اینجا مثالی می‌زنیم. فرض کنید در گفتگوی زیر بین دنیس (Dennis) و جک (Jack)، شما دنیس هستید. به لحن تند جک چگونه واکنش نشان می‌دهید؟ به اظهارات مؤدبانه ولی صریح او چطور؟

جک از دست دنیس عصبانی می‌شود و می‌گوید: «حرامزاده! فکر می‌کنی کی هستی؟ چطور جرئت کردی مرا دور بزنی و به رئیسم بگویی زیاد به تو کار می‌دهم؟»

حالا اظهارات مؤدبانه ولی صریح جک را بخوانید: «از اینکه مرا دور زدی و به رئیسم گفتی خیلی به تو کار می‌دهم، عصبانی هستم. اگر می‌خواهی با هم کار کنیم، بهتر است این کار را تکرار نکنی.»

جک در اظهارات مؤدبانه ولی صریح خودش عصبانیتش را فرونمی‌خورد و بروز می‌دهد. در این حالت، دنیس بیشتر احتمال دارد با او موافقت کند. شما با ابراز وجود مؤدبانه، نه تنها نتایج بهتری می‌گیرید بلکه سلامت خود را نیز حفظ می‌کنید.

پادزهرها

نجواهای درونی اصلاحی

  • عصبانیت خوب است ولی بهتر است آن را با ابراز وجود نشان بدهیم نه با پرخاشگری.
  • از کوره دررفتن به ضرر تو است.
  • اگر به جای او بودم، عصبانیتم را چطور بروز می‌دادم؟
  • وقتی خشمگین می‌شوم معنایش این است که دیگران خیلی روی من نفوذ دارند.
  • این فکر من است که دیوانه‌ام می‌کند نه دیگران.
خودآگاهی
بخوانید

باور مخالف مثبت

به جای آنکه «عقده دلت را خالی کنی»، ابراز وجود کن.

افکار سمی که جزیی از باورهای غلط ما شده‌اند

افکار سمی: چیزی نگو که دیگران را برنجانی

«رنجاندن دیگران» غیرممکن می‌نماید. ما فقط می‌توانیم به دیگران حرف‌های ناپسند بزنیم ولی نمی‌توانیم دیگران را ناراحت کنیم.

آدم‌ها معمولاً صریح و رک نیستند. مردم عمدتاً به این دلیل در مشکلاتشان غرق می‌شوند که کسی برای آن‌ها دل نمی‌سوزاند یا جرئت ندارند روراست باشند. حتی پیام‌های بازرگانی تلویزیون هم منظورشان را غیرمستقیم بیان می‌کنند.

مثلاً شامپوها و دهان‌شویه‌ها را به صورت خاصی نمایش می‌دهند تا شاید مخاطبانشان پیام را بگیرند؛ اما آیا بهتر نیست مسائل را مدبرانه و مستقیم با مردم در میان بگذاریم.

مردم با شنیدن حرف‌های ناخوشایند فرصتی پیدا می‌کنند تا بر ناراحتی خویش غلبه کنند یا تغییرات سازنده‌ای در خود ایجاد کنند. یادتان باشد با سنگ و چوب می‌توانید مردم را عذاب بدهید ولی با کلمات نمی‌توانید مگر آنکه خودشان بخواهند.

از قدیم گفته‌اند «با ظلم هم می‌توان خوبی کرد.» خراب کردن و تحقیر عمدی دیگران با متوجه کردن مدبرانه آنان یک دنیا فرق دارد.

برت (Bert) خودش را به زور داخل لباس شب مردانه‌اش جا داد و از زنش پرسید چطور به نظر می‌رسم. زنش هم با لحن خشکی گفت «یا وزنت را کم کن یا لباست را عوض کن».

برت که ۱۰ کیلوگرم اضافه‌وزن داشت، از حرف زنش رنجید. شاید دوست داشت زنش به او دروغ بگوید ولی دروغ چه فایده‌ای داشت؟

ما توهین بی‌حساب‌وکتاب را توصیه نمی‌کنیم. طرز حرف زدن شما خیلی مهم است. شما می‌توانید با تدبیر، حساب‌شده و محتاطانه و در عین حال، صادقانه حرف بزنید.

برای مثال، زن برت می‌توانست بگوید «عزیزم یکم به بدنت چسبیده است.»

یکی از همکاران ما نمی‌دانست چرا دو نفر از همکارانش هرگز از او دعوت نمی‌کنند با آن‌ها ناهار بخورد. ما خیلی رک به او گفتیم «آن‌ها رفتارت را سر میز ناهار دوست ندارند خصوصاً اینکه موقع غذا خوردن، دهانت را نمی‌بندی.» او فوراً رفتارش را اصلاح کرد و از آن به بعد، دوستانش با او ناهار خوردند.

یکی از فنون انتقاد مدبرانه، «فن ساندویچ» است. در این فن، قبل از هر بازخورد منفی، یک بازخورد مثبت می‌دهیم. اظهارات خود را نیز با یک بازخورد مثبت تمام می‌کنیم.

درک چهار رویکرد در سخن گفتن
بخوانید

سعی کنید انتقادتان را به حمله مستقیم تبدیل نکنید؛ مثلاً نگویید «این مرغ خام و بی‌نمک است؛ تو واقع آشپزی بلد نیستی!» بلکه بگویید «می‌دانم برای این غذا خیلی زحمت‌ کشیده‌ای ولی ای کاش یک کم نمکش بیشتر بود؛ اما سیب زمینی و ادویه آن خیلی خوب است.»

پادزهرها

نجواهای درونی اصلاحی

  • طرز حرف زدنت از حرفی که می‌زنی، مهم‌تر است.
  • اگر فکر می‌کنی باید نظرت را بگویی، نظرت را بگو حتی اگر دیگران از آن انتقاد کنند.
  • اظهارنظر صادقانه تا وقتی سازنده باشد، خوب است.
  • گاهی برای کمک کردن به دیگران مجبور می‌شوی کمی آن‌ها را برنجانی.
  • صراحت از کنایه بهتر است.

باور مخالف مثبت

«حرف‌های مهم را مدبرانه بزن»

افکار سمی که جزیی از باورهای غلط ما شده‌اند

افکار سمی: هدفت باید کمال باشد

آدم‌هایی که می‌خواهند همیشه ۱۰۰ درصد باشند، آدم‌های واقع‌بینی نیستند. آن‌ها از خودشان توقع کمال دارند، در حالی که آدم‌ها و چیزها بندرت کامل هستند.

انتظار کامل بودن – یعنی سنجیدن خود با معیارهای ناممکن – انسان را اسیر منفی اندیشی می‌کند و در نهایت برای او نارضایتی، انتقاد از خود، نفرت و نگرش «چرا اذیتم می‌کنند» به ارمغان می‌آورد.

اگر شما هم بخواهید کامل باشید، راه به جایی نخواهید برد. اگر از خودتان انتظارات غیرواقع‌بینانه دارید، اضطراب، فشار روانی، غیبت از محل کار و فرسودگی شغلی نصیبتان می‌شود.

کمال‌گرایی معمولاً باعث رقابت ناسالم می‌شود و شما را به انجام رفتارهای غیراخلاقی (برای مثال، تقلب، زیرآب زدن و دروغ‌گویی) وامی‌دارد.

پس اگر قبول دارید کمال‌گرایی، غیرواقع‌بینانه است سعی نکنید عالی و سریع‌ترین باشید. بلکه سعی کنید آدم قابلی باشید، حداکثر تلاشتان را بکنید و بپذیرید که گاهی اوقات حال و حوصله ندارید یا مشکل دارید و یا کاری که به شما محول کرده‌اند، خیلی هم مهم نیست.

اگر خودتان را از زیر فشار کمال‌گرایی خارج کنید، از کارهایتان بیشتر لذت خواهید برد و خوب یا عالی کار خواهید کرد. در حقیقت چنان رضایتی از کارهایتان پیدا خواهید کرد که کمال‌گرایی نمی‌تواند چنین رضایتی در شما ایجاد کند.

پادزهرها

نجواهای درونی اصلاحی

  • کمال‌گرایی، یأس و ناکامی می‌آورد.
  • گاهی اوقات باید کافی بود نه کامل.
  • اگر هدفت خیلی بلندپروازانه باشد، به آن نمی‌رسی.
  • لذت بردن از کار، مهم‌تر از نتیجه کار است.
  • مجبور نیستم همیشه با تمام ظرفیتم کار کنم.

باور مخالف مثبت

«دنبال مزیت باش نه کمال»

منبع

کتاب یک دقیقه این ۴۰ فکر سمی را کنار بگذار؛ نوشته دکتر آرنولد لازاروس و دکتر کلیفورد لازاروس و دکتر آلن فی؛ ترجمه مهرداد فیروزبخت

گردآوری شده توسط خانم نیلوفر سعیدی؛ گروه آموزشی فکر بنیان

[vc_raw_html]JTNDZGl2JTIwaWQlM0QlMjdtZWRpYWFkLWxQSmclMjclM0UlM0MlMkZkaXYlM0U=[/vc_raw_html]
Telegram
Instagram
YouTube

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.