فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را میتوان 2 تا 4سال و در برخی منابع 2 تا 7 سال یا 4 تا 7 سال در نظر گرفت. البته این به آن معنا نیست که اگر یکی دو سال به این سنین افزوده یا از آن کاسته شود، نباید ازدواجی انجامگیرد. شاید بتوان گفت که اگر تمام زمینهها بررسی شده باشد و مشکل خاصی دیده نشود، میتوان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست ولی در عین حال بهترین و مناسبترین فاصله سنی 2 تا 4 سال است. طبیعی است که اگر سایر شرایط، مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمیتواند موفق باشد. فلسفه وجود چنین تفاوت سنی در این است که: اولا خانمها زودتر به بلوغ عقلی و جسمی میرسند و در نتیجه پختگی روانی لازم را زودتر پیدا میکنند. خانمها زودتر به بلوغ جن سی میرسند و بهتر است به نیازهای آنها زودتر پاسخ داده شود. از طرف دیگر نیازهای جن سی خانمها نیز زودتر فروکش میکند، بنابراین به علت آمادگی زودتر زنان برای ازدواج و بلوغ اجتماعی است که این تفاوت سنی طرح میشود. از دیدگاه دینی و در روایات اسلامی تناسبهای مختلف در ازدواج تحت عنوان کلی، هم کفو بودن مطرح شده است که یک جنبه آن تناسب سنی است.کفو هم بودن دو همسر یعنی تناسب، همشانی و همطرازی و در زمینه تناسب سنی یعنی لحاظ منطقی تفاوت سنی در ازدواج. از نظر اسلام ازدواج کردن با تفاوت سنی زیاد، امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر دیده میشود، حکایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد. کمالات پیامبر(ص) به عنوان انسانی کامل به حدی بود که به خوبی با حضرت خدیجه(س) زندگانی کرد و در آن زندگانی معضلی به خاطر تفاوت سن و سال دیده نمیشد و از سوی دیگر خدیجه(س) نیز زنی با کمال و بینظیر بود. تمامی ثروت فراوان خود را در راه تبلیغ اسلام صرف کرد و اولین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد و فاطمه(س) را برای پیامبر به یادگار گذاشت. پیامبر نیز به عنوان همسری باوفا هرگاه که نام خدیجه(س) را میشنید، اشک در چشمان مبارکش حلقه میزد، به نحوی که اطرافیان آن حضرت، تاثر او را به خوبی حس میکردند. البته در این ازدواجها با این تفاوت سنی فقط کسانی میتوانند موفق باشند که از رفتار پیامبر(ص) و خدیجه(س) به خوبی پیرونی کنند.
عدم تفاهم ودرک متقابل
با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش مییابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل آفرین میشود. در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و تحمل ناپذیر میشود. به عنوان نمونه، زنی که از همسر خود بزرگتر است با توجه به تجربه بیشتری که دارد ممکن است این احساس در او ایجاد شود که او محقتر است و بنابراین دایم امر و نهی کند و کمتر به دیدگاههای همسر خود توجه کند. پیامد چنین رفتاری عدم درک مسایل و مواضع یکدیگر، کنارهگیری مرد از مدیریت خانواده، مطیع صرف همسر شدن و از همه مهمتر الگودهی نامناسب برای فرزندان است. یا مردی با داشتن 20 سال سن بیشتر، طبیعی است که میتواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد بنابراین این مساله زمینهای فراهم میکند که شخص ارزش لازم را به نظرهای فرد کوچکتر ندهد یا طرف مقابلبیش از اندازه احساس کوچکی کند و همیشه در حال اضطراب و تشویش باشد و بالاخره از اداره زندگی درمانده شود.
عدم ارضای مناسب غرایز جنسی
یکی از اهداف ازدواج، ارضای غرایز است و این خود میتواند عامل موثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، فرد از لحاظ غریزه جنسی افول میکند؛ به نحوی که زوجین نمیتوانند موجبات رضایت یکدیگر را در روابط زناشویی به نحو مطلوب تامین کنند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورده، محیط خانواده را متشنج کند. این مساله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان میانجامد و در برخی از زنانی که خویشتندار و باتقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده میشود و در مردانی که با زنان بزرگتر از خود ازدواج کردهاند مرد به علت عدم تمکین مناسب وکافی زن ممکن است به همسر دوم یا ازدواج موقت بیندیشد. وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هریک در دورهای از زندگانی به سر میبرند که از لحاظ میل جن سی با هم متفاوت هستند. بهعنوان مثال، زنی که در دوران جوانی (18 سالگی) به سر میبرد و همسرش در 35 سالگی است و به مرز میانسالی نزدیک شده است. در این حالت زوج نمیتواند نیاز جن سی همسر خود را به شکل مطلوب ارضا کند. این عدم ارضای جن سی، ممکن است به شکلهای مختلف همچون نق زدنهای فراوان، عدم احساس رضایت از زندگی و… در زن جلوهگر شود. زمانی که مرد 35 ساله با دختری کم سن و سال ازدواج میکند پس از گذشت مدت 5 سال، به مرد 40 سالهای تبدیل میشود که بهطور قطع دیگر احساسات و تواناییهای جنسی قبل را ندارد و این مساله عواقب خوبی در پینخواهد داشت.
پیدا شدن سوءظن
گاهی وجود فاصلههای سنی زیاد باعث میشود که زوجین سوءظنهایی نسبت به یکدیگر پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار ارایه کنند.
امر و نهی به همسر
در چنین خانوادههایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم میداند که مدام به همسر خود امر و نهی کند؛ امر و نهی بیش از حدی که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله میکند تا موجبات ناراحتی همسر را فراهم آورد. فرد بزرگتر احساس میکند که باید فرد کوچکتر را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر وی نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهی و تربیت وی مبادرت کند. البته زن و شوهر باید برای تکامل و تعالی یکدیگر تلاش کنند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منکر یکدیگر بپردازند.
امتیازدهی بیش از حد
مشکل دیگر این است که فرد بزرگتر برای اینکه فرد کوچکتر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند اما دادن دایم امتیازات همیشه امکانپذیرنیست، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیرقابلتحمل یا غیرممکن میشود و به این ترتیب از انگیزه طرف مقابلبرای ادامه زندگی میکاهد. از سویی طرف کوچکتر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری برمیآید که این امر اختلافات خانواده را تشدید کرده و جو ناامنی را بر خانه حکمفرما میکند و به این ترتیب خانوادهای نابسامان شکل میگیرد که کشمکشهای ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان میکاهد و در نتیجه تاثیرات تربیتی آنها را نیز کاهش میدهد.
افزایش طلاق
معضل دیگری که گاه در خانوادههایی که تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده میشود، مساله عدم تحمل یکدیگر و وقوع طلاق است. تحقیقاتی که روی 2 هزار و 167 پرونده طلاق انجام شده، حاکی از آن است که یکی از مهمترین دلایل طلاق در میان زوجین، همین تفاوتهای سنی، به ویژه بزرگتر بودن زن از مرد است؛ زیرا این پدیده، چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی، در جامعه ما پذیرفتهشده نیست. در برخی موارد، این ازدواجها ممکن است به طلاق منجر نشود ولی همواره با پشیمانی همراه است؛ زیرا مشکلات ناشی از این نوع ازدواجها به قدری زیاد و غیرقابلتحمل است که در اکثر موارد موجبات پشیمانی را فراهم میکند و زندگیای سراسر مشاجره و دعوا به وجود میآورد که گاهی تاثیرات آن روی زوجین و به ویژه روی فرزندان آنها کمتر از طلاق نیست. این حالت ممکن است امکان بزهکاری و جرمزایی در فرزندان را نیز افزایش دهد.
چهار نکته کلیدی در مورد فاصله سنی مناسب
- اختلاف سنی دختر و پسر نباید آنقدر زیاد باشد که دوره رشدی آنها متفاوت شود و در علاقهها، سرگرمیها، طرز نگرش و بینش و انرژیهای روانی با هم تفاوت اساسی داشته باشد. به عنوان نمونه ازدواج دختر 20 سالهای را با پسر 35 ساله در نظر بگیرید. در حالی که دختر در آغاز راه هیجانات، علاقهمند به شطینتهای نوجوانی و جست و خیز و وقت گذرانی با دوستان، میهمانی و …. است، مرد، کار و تفکر و مطالعه، فیلم و موسیقی و گوشه ساکت خانه جهت استراحت را بیشتر میپسندد. همچنین دیدگاه مرد توام با تجربه و احتیاط است و دیدگاه دختر نوجوان ریسک و فعالیتهای نو و بدیع.
2. بهترین و معمولیترین وضعیت ازدواج این است که سن پسر کمی از سن دختر بیشتر باشد یا حداقل مساوی باشند. این به خاطر آن است که مدت باروری در خانمها محدود بوده و در آقایان نامحدود است و ضمنا قدرت باروری خانمها زودتر از آقایان شروع میشود. همچنین نیاز است که آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند که این به زمان بیشتری نیاز دارد.
3. فرد مورد نظر شما در کل، باید معدل قابلقبولی در معیارهای مورد نظر شما کسب کند. به عنوان نمونه، دختری که همسن با پسری است اما در سایر معیارهای اساسی قوی است، معدل خوبی برای ازدواج دارد. در ضمن وی در معیار سن هم حداقل نمره قبولی را دارد. ولی اگر این دختر با همه معیارهای اساسی و خوبی که دارد، ?? سال از پسر بزرگتر باشد، با وجود اینکه معدل بالایی دارد ولی در یک معیار اساسی رد میشود و چنین ازدواجی با ریسک بالایی از طلاق یا نارضایتی در زندگی زناشویی همراه میشود.
4. باید از طریق رسانههای گروهی، کلینیکهای مشاوره ازدواج یا خانواده به دختران و پسرانی که قصد ازدواج دارند، آموزش داد که فاصله سنی بین آنها حداقل 2 سال و حداکثر 7 سال باشد و این مسالهای است که باید موقع راهنمایی قبل از ازدواج برای آنها تشریح کرد تا دریابند که با فاصله سنی کمتر، مشکلات کمتری خواهند داشت، مشروط بر اینکه به سایر جنبههای لازم برای ازدواج موفق نیز توجه کافی مبذول دارند.