انیمیشن شازده کوچولو یک انیمیشن روانشناسی و اجتماعی است که در سال 2015 م به کارگردانی مارک اوسبورن بر اساس داستان رمان آنتوان دو سنت اگزوپری نوشته شده است.
انیمیشن شازده کوچولو راجع به نقد زندگی ماشینی و بیروح امروزی است که در ظاهر زندگی مدرن جای گرفته است. از محورهای اصلی داستان میتوان به نشاط درونی و زنده بودن کودک درون و اعتمادبهنفس دختر کوچولو اشاره داشت.
مشکل اصلی بزرگ شدن نیست بلکه مشکل فراموش کردن کودکی است، در واقع ما انسانها هم از لحاظ جسمانی و هم از لحاظ عاطفی رشد پیدا میکنیم کودک درونمان هم رشد پیدا میکند اما ما وقتی بزرگ میشویم و رشد پیدا میکنیم کودکی را فراموش میکنیم و دیگر کودکی نمیکنیم.
در انیمیشن شازده کوچولو نقد بیش از حد والدین و تأکید بر تحقق بخشیدن به آرزو و امیال کودکان در سالهای گذشته پیش از پیش به چشم میخورد اما صداقت در کلام و تصویر از مهمترین ویژگی این انیمیشن میباشد.
در درون همهی ما انسانها کودکی زندگی میکند و این کودک دارای احساساتی است کودک درون مبحثی مهم در روانشناسی است که در درمان رفتارهای ناهنجار، عادات و اضطرابهای بهجامانده از دوران کودکی به روانشناسان کمک میکند.
کودک درون، بخشی از وجود ماست که گاهی ناسازگار است و گاهی دوست دارد بچگی کند و مانند یک بچه پرنشاط و سرزنده دست به هیجاناتی بزند که ظاهراً با منطق و استدلال سازگاری ندارد.
کودک درون عاشق بازی، شادی و شوخی است ولی بیشتر اوقات افراد ناآگاه، جدی و دارای رفتار تکلیف گرا بر او مسلط میشوند و اجازه نمیدهند خود را نمایان کند که در این صورت بلوغ عاطفی آنها رشد نمیکند.
کودک درون ما احتیاج به پدر و مادری دارد که به آن کودک احساس امنیت و آرامش بدهد و به او عشق بورزد و او را بپذیرد. ما میتوانیم کودک درون خود را بشناسیم و برایش والدینی دوستداشتنی شویم کودک درون ما احتیاج به حمایت دارد تا بتوانیم زخمها و جراحتهایی که به آن وارد میشود را التیام بخشیم.
شخصیت اصلی انیمیشن شازده کوچولو را دختر بچهای حدوداً 9-10 ساله تشکیل میدهد که با مادرش زندگی میکند و پدر در کنارشان نیست و او به تصمیم مادرش تمام تابستان را بدون هیچ تفریحی در یک برنامه بیرحمانه مطالعات قرار گرفته است تا بتواند در آکادمی مشهور ورث قبول شود.
آنها بعد از نقلمکان به خانه جدیدشان دخترک با پیرمرد تنهایی آشنا میشود و او داستان پرواز و سقوط به یک بیابان در آفریقا را برایش به تصویر میکشد که اغلب اوقات دخترک تنهاست و مادرش مجبور است برای تأمین مایحتاج زندگی از صبح تا شب کار کند.
در برابر دخترک مادرش قرار دارد که علاقهای به ارتباط برقرار کردن با پیرمرد و شنیدن داستانهایش ندارد و خیلی منظم و مقرراتی است و اجازه نمیدهد تا دختر کوچولو کودکی کند. او فکر میکند که اگر دختر کوچولو با پیرمرد ارتباط داشته باشد از درسش میشود و دیگر نمیتواند در آکادمی حضور داشته باشد.
کودکان همانطوری که باید به تحصیل علم بپردازند و تعلیم و تربیت را فرا بگیرند احتیاج به تفریح هم دارند. برنامهای که مادر دخترک تدارک دیده بود از هیچ تفریحی در زمان فراگیری تحصیل خبری نبود و اوقات فراغت نداشت و زندگی بهطور یکنواخت بود.
در انیمیشن شازده کوچولو میتوان به این موضوع اشاره داشت که از دنیای واقعی به دنیای خیالی میرود و زندگی ماشینی امروز و این ماشینها هستند که همهچیز را احاطه کردهاند و برای انسانها تصمیم میگیرند.
ماشینها عواطف و احساسات ندارند و قابلتغییر و رشد نیستند اما انسانها رشد میکنند و دچار تغییر و تحول میشوند و زندگی ماشینی بیروح و خشک است.
پیرمرد همسایه با بیان داستان شازده کوچولو خواست به دختر کوچولو نشان دهد که همهچیز در دنیا در حال تغییر و تحول و رشد است و انسانها همواره رشد میکنند اما کودک درونشان را فراموش کردهاند در برابر پیرمرد مادر دختر کوچولو بود که کودک درونش را فراموش کرده بود و فقط به کار کردن در بیرون میپرداخت و هیچ روحی در زندگیاش نداشت.
در این فیلم به ترس دخترک که از ارتفاع میترسید و هنگامیکه در محیط ترس قرار گرفت و مواجه شد ترسش فروکش شد و ترس از دست دادن پیرمرد همسایه که بهنوعی همدم تنهاییاش شده بود.
در انیمیشن شازده کوچولو میتوان به اعتمادبهنفس بالای دخترک اشاره داشت که اگر این اعتمادبهنفس نبود نمیتوانست با سعی و تلاشش به ادامه تحصیل و آکادمی فکر کند و خودش را برای امتحان آماده سازد.
این مادر دختر کوچولو بود که سعی میکرد با برنامهریزی درست دخترش اعتمادبهنفسش را از دست ندهد و به فکر تحصیلش باشد. برای او تحصیلات از اهمیت زیادی برخوردار بود.
دختر کوچولو هدفهای بزرگی داشت که برای رسیدن به هدفش سعی و تلاشش را میکرد تا به هدفش برسد. دخترک رفتن به آکادمی را دوست داشت و احساس میکرد که میتواند و از توانایی برخوردار است به خاطر همین هم در انیمیشن شازده کوچولو میتوان به اعتمادبهنفس در دوران کودکی اشاره داشت.
اعتمادبهنفس داشتن یعنی کشف تواناییها و خواستن توانستن است و من میتوانم. کودکان قدرت تصمیمگیری در خانه را میآموزند یعنی جایی که بیشترین وقت خود را آنجا سپری میکنند و والدین میتوانند با پر کردن فعالیتهای روزمرهی کودکان در خانه و آموزش آنان در سنین مختلف موجب رشد شخصیت و تواناییهای فرزندانشان شوند.
در ضمن باید به کودک کمک کرد تا سختی و مشکلات را به فرصت تبدیل کند. کودکان باید مشاهده کنند این فرصت وجود دارد تا هنگام مواجهه با مشکلات بر آنها غلبه کنند و به سمت جلو حرکت کنند.
در اینجا میتوانیم به موقعیتی که دختر کوچولو قرار داشت اشاره کنیم که او دوست داشت تا هر چیزی را خودش تجربه کند و روبهجلو برود درواقع اعتمادبهنفس بالای دختر کوچولو رو نشان میداد.
دختر کوچولوی انیمیشن شازده کوچولو از اینکه در آزمون آکادمی برای بار اول قبول نشد شکست نخورد و مادرش به او میگفت که او میتواند و به او اعتمادبهنفس می داد و برای همین آماده شدن دختر کوچولو برنامهریزی کرد تا او در آکادمی شرکت کند.
مطالعهی مقالههای تحلیل انیمیشن دایناسور خوب، چرخدندهها، درون و برون و ترولها و همچنین این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.