مقاله ترس در کودکان (چرا کودکان میترسند؟) مطلبی است که توسط خانم آرامش دانشجوی کارشناسی ارشد رشته روانشناسی کودکان استثنایی نوشته شده است و برای درج در سایت فکر بنیان برای ما ارسال شده است. نویسنده کلیه اصول نگارش مقاله علمی را رعایت نموده است ولی به دلیل نشر آن در سایت زیرنویسها و منبع نویسی درون متنی را حذف کردهایم.
noteچکیده مقاله ترس در کودکان
ترس در کودکان از نوزادی تا نوجوانی ادامه دارد و به نوعی واکنشی است به حادثهای در محیط کودک، همانطور که کودک بزرگتر میشود و به سن مدرسه میرسد طیف ترس گستردهتر میشود و با افزایش سن ترس بیشتر متوجه نمادهای ماوراء طبیعی، اشخاص، اشیاء و رویدادهای ویژه را دربر میگیرد. ترسهای مرتبط با سن نوعاً طبیعتی گذرا دارند و دارای دوره کوتاهی هستند آنها از لحاظ شدت در هر کودک و از کودکی به کودک دیگر متفاوتند.
کودکان در طول رشد ترسهای نابهنجار مختلفی را تجربه میکنند تحلیل ترسهای کودکان نشان میدهد که برخی از وضعیتها در یک مرحله رشدی، نگرانی بیشتری ایجاد میکنند تا در مرحلهٔ رشدی دیگر. به طور کلی کودکان از هر چیزی که تحت کنترل آنان نباشد میترسند.
برخی از این ترسها طبیعی بوده و لازم نیست والدین حساسیت زیادی در مورد آنها نشان دهند و برخی بنا به دلایلی رخ میدهند که لازم است در رفع این ترسها مورد توجه قرار گیرند. کودکان در مقاطع مختلف رشد خود ترسهای متعددی دارند، ترسها در جریان رشد به دلیل رسیدگی شناختی تغییر میکنند، در پایان سال اول زندگی ترس از غریبهها، اشیای عجیب و بلندی افزایش مییابد.
کودکان دوساله از اینکه از والدین خود جدا شوند و حتی از غریبهها میترسند در سال سوم و چهارم ترس از تاریکی و تنهایی، حیوانات ریز و حشرات پایدار میشود و در 6 سالگی ترس از حیوانات وحشی، روح، هیولا به میان میآید. افزایش این ترسها نشانگر رسش شناختی کودک از لحاظ به یادآوردن و تمییز دادن افراد آشنا از ناآشنا است. دخترها در بیشتر انواع ترسها از پسرها جلوترند اما ترسهایی که بیش از همه وجه تمایز پسرها از دخترها هستند، ترس از حیوانات مثل: موش و عنکبوت و مار، حشرات، تنهایی و خوابها است.
ترس به عنوان پاسخهای هیجانی، اجزایی رفتاری، خودکار و هورمونی دارد. این اجزا بوسیله نظامهای عصبی جداگانهای کنترل شده و به نظر میرسد وظیفه یکپارچه سازی عناصر بر عهده آمیگدال است و آمیگدال ساختاری است که بین دولب گیجگاهی قرار داشته و شامل بخشهایی است که هر یک ورودیها و خروجیها و کارکردهای متفاوتی دارند.
جوهر ترس را میتوان ارزیابی آسیب بالقوه دانست، ترس ناشی از ارزیابی خطر و اضطراب حالت احساس ناخوشایند و واکنش جسمانی است که در صورت بروز ترس به انسان دست میدهد. بعضی از ترسها برای بعضی از سنین طبیعیتر است اما کلاً هیچ ترسی – حتی اگر طبیعی باشد – نباید بیش از دو سال طول بکشد یعنی طول کشیدن بیش از این حد، نشانه مشکل و نیازمند توجه و یا حتی درمان بالینی است.
ترسهای شدید که در بسیاری از کودکان دیده میشود، سلامت جسمی و فکری آنها را تهدید میکند و اگر اینگونه ترسها درمان نشوند باعث بروز اختلالهای جسمی، فکری، تربیتی در کودک میشوند و او نمیتواند از فرصتها و تواناییهایش به طرز مناسب استفاده کند.
اینکه چرا کودکان میترسند مورد توجه بسیاری از روانشناسان و صاحب نظران رشد کودک بوده است. برخی از محققان عوامل زیستی را به عنوان علت برخی از ترسها عنوان کردهاند و برخی دیگر عوامل روان شناختی، عوامل خانوادگی و سایر عوامل را مطرح کردهاند.
سر منشأ ترس کودک اعم از معقول یا نامعقول باید در تجارب او جستجو کرد، از تجارب جرسیلد و هولمز چنین بر میآید که ترسهای کودک از مراحل رشدش متأثر میشوند.
خلاصه اینکه ترسها در تمام ردههای سنی شایعاند، نحوه بروز آنها به سن، تعداد آنها نسبت به سن و جنسیت و محتوای آنها به سن، جنسیت، قومیت و فرهنگ کودک بستگی دارد.
یکی از عواملی که موجب شده تا ترس را غریزی و تکاملی بدانند بیان چهره ترس است. ایزارد و همکارانش اظهار کردند که 9 عاطفه غریزی وجود دارد که عبارتند از تنفر، تعجب خوشحالی، خشم، ترس، غمگینی، علاقه، شرم و رضایت.
مقدمه
ترس یک واکنش عاطفی، هیجانی و فیزیکی است، هر انسانی هنگام روبه رو شدن با خطر واقعی، احساس امنیت خود را از دست میدهد و دچار ترس میشود و این واکنش عاطفی کاملاً عاطفی است و از بدو تولد دیده میشود، ترس زمانی که خیلی شدید نباشد و باعث پرهیز از خطر برای کودک شود، سودمند است. به طور کلی بچهها وقتی شروع به راه رفتن میکنند و از مادر مستقل میشوند، ترسهایشان بیشتر میشود و والدینی که به شدت نگران ترسیدن کودکانشان هستند احتمالاً خود آدمهای مضطرب یا وسواسی هستند که به کمک روانشناختی نیاز دارند.
ترس هیجانی بنیادی است که از ما محافظت میکند، وقتی فکر میکنیم در خطر هستیم احساس ناخوشایندی برانگیخته شده و ترس غیر قابل انکار است. خطر ممکن است واقعی یا خیالی باشد، خطری که برای آن آماده نیستیم اگر آماده باشیم ممکن است احساس ترس نداشته نباشیم.
ترس خود یک انتزاع است، احساس ترس از فرآیندی در بدن ناشی میشود و بوسیله چیزی که میبینم، میشنویم، لمس میکنیم، میچشیم، یا بو میکنیم، برانگیخته میشود، این مناظر، صداها و احساسها میتوانند ناشی از جهان بیرون یا ناشی از تخیلات ما باشند.
کودکان در ردههای مختلف سنی از چیزهای مختلفی امکان دارد بترسند و هنگامی که دچار ترس یا اضطراب میشوند مهم است که به آنها بیاموزید که چگونه با این عواطف کنار بیایند تا بعدها در زندگیشان بهتر بتوانند با چنین احساساتی مواجه شوند.
ترس را شکلی از تصور و ناشی از ارزیابی خطری بالقوه یا واقعی است به این مفهوم ترس فرآیندی شناختی است و واکنشی احساسی به شمار نمیآید، فرآیند ویژه روانی، آگاهی شناخت و پیش بینی این است که حادثه نامطلوبی ممکن است اتفاق بیافتد.
علت ترس در کودکان:
برخی کودکان هیچ گاه به طور جدی معنای ترس را درک نمیکنند اما بسیاری از آنها با مجموعهای از تجربههای ترسناک در طول زندگیشان روبه رو میشوند. هوش در اکتساب ترس مؤثر است ظاهراً اطفال و کودکان باهوش، احتمال خطر را سریعتر درک میکنند تخیلات بیشتری در ذهن خود میپرورانند و از این جهت دچار ترس شدیدتری میشوند، همچنین این کودکان زودتر از سایر کودکان میتوانند بر ترسهای واقعی یا موهومشان فائق آیند و راههای اجتناب، سازگاری یا مقابله با آنها را فرا گیرند.
گاهی اوقات یک تغییر در شیوه زندگی مثل تغییر محل سکونت، جدا شدن از والدین و … به صورت ترس از تاریکی، ترس از حیوانات وغیره خود را نشان میدهد. بنابراین میتوان گفت برخی از ترسهای مشخص و معین کودک میتواند ریشههای روانشناختی داشته باشد و مستقیماً با موضوع آن ترس مرتبط نباشد. در برخی اوقات این خانواده است که مشکل ترس را در کودک به وجود میآورد. ممکن است کودک ترس از یک مسأله خاصی را در محیط خانواده یاد گرفته باشد. مثلاً مادری که از عنکبوت میترسد این ترس خود را به کودک منتقل میکند. این اتفاق بر اساس فرآیند یادگیری صورت میپذیرد به طوری که والدین در آموزش اکثر رفتارها به عنوان الگو و سرمشق کودک هستند.
کودکی که نیاز به احساس امنیت دارد با مشاهده رفتار و حالات والدین و خانواده خود شروع به شناسایی محیطها و موقعیتهای امن از ناامن مینماید و در این راستا کاملاً متکی بر آنها است. بنابراین آنچه رفتار مادر نشان میدهد برای او الگو و اساس رفتارش است کودک با مشاهده رفتارهای مختلف میآموزد که چه چیزی ترسناک است و چه چیزی ترسناک نیست.
گاهی اوقات ترس کودک ناشی از شیوههای زیستی غلط والدین است. والدینی که برای وادار کردن کودک به انجام کاری او را تهدید میکنند و یا از چیزی میترسانند. مثلاً: مادر به کودک میگوید اگر شلوغ کنی میروم و دیگر برنمی گردم یا برای وادار کردن به او خوردن دارو او را از آمپول میترساند. فشار روانی که به این طریق والدین به کودکان خود وارد میکنند، میتواند به صورت ترسهای مختلف خود را بروز دهد در کودکان ناراحتیها و اضطرابهای روانی اغلب با مواردی از قبیل ترس و … مشخص میشوند (شاید مناسب باشد این کتابها را بخوانید).
از جمله عوامل دیگر شرایطی است که کودک در محیط پیرامون ممکن است با آنها مواجه شود مثل: دیدن تصادف دو اتومبیل و دزد و … همین طور است تماشای فیلمهای ترسناک و وحشت انگیز که با تأثیری که روی قدرت تخیل کودک میگذارد موجب وسعت یافتن این صحنهها و شاخ و برگ داده شدن آنها در ذهن کودک میشود و ترس و وحشت زیادی را در کودک ایجاد میکند.
برخی از مهمترین علل اساسی ایجاد ترس در کودکان از این قرارند:
- گاهی والدین میتوانند الگوهای ویژهای از ترس را به کودکان خود آموزش و انتقال دهند (والدین ترسو، کودک ترسو)
- تهدید کردن کودک برای برقراری نظم و انظباط در خانه نیز ممکن است باعث ترس کودک از مراکز بهداشتی و فرآیند درمان شود. مثلاً به کودک گفته میشود: باید قرصت را بخوری و گرنه میمیری یا اگر غذا نخوری میگم دکتر آمپولت بزنه
- انتظارات و توقعات افراطی و نامتناسب والدین از کودک
- گاهی تجربهها و خاطرات ناگوار و وحشتناک کودک باعث ایجاد ترس در او میشود.
- ویژگیهای شخصیتی خود کودک، عوامل زیستی، سرشتی و آمادگیهای فطری اولیه و داشتن بدنی آسیب پذیر و نحیف
- رشد ناکافی عاطفی و مغزی کودک
- داشتن والدین بیش از حمایت کننده، محافظه کار و محتاط
- سخت گیر بودن والدین و اعمال تنبیههای شدید
- مواجهه با افراد بیگانه، اشیای جدید، صداهای غیر عادی، ناگهانی و بلند و موقعیتها و مکانهای نا آشنا
- نداشتن برنامه ریزی قبلی و آماده کردن کودک بیمار برای انجام فرآیند درمان
- جدایی از مادر، خانه، سایر اعضای خانواده و دوستان
- ترس از نقص عضو و صدمات فیزیکی ناشی از بیماری و ترس از مردن
- پرورش نیافتن کافی قدرت درک کودک در مورد ارتباط زمان و مکان، علت و معلول
- وقتی کودک احساس کند والدین نمیتوانند تمام پیشامدهای زندگی را کنترل کنند.
- تأثیر نامطلوب بعضی فیلمها و کتابها
- دادن پاسخهای اشتباه به کودک و نگفتن حقایق به کودک در خصوص مکانهایی که میخواهیم او را ببریم (مدرسه، بیمارستان) ….
ترس دائمی کودک به هر علتی که باشد، اثر نامطلوب و مضری بر جسم و روان او میگذارد و کودک را از زندگی طبیعی و شاد محروم میکند. کودکان ترسو غالباً گوشه گیر، خجول، فاقد قدرت تصمیم گیری و وابسته به سایرین هستند طوری که نه تنها قادر به حل مشکلات زمان حال نیستند، بلکه در آینده نیز از احراز پستهای حساس شغلی، ترس دارند.
برخی از مهمترین علائم ترس کودکان عبارتند از: فرار از موقعیتهای ترس آور، کمک خواستن، جیغ کشیدن، چنگ زدن بدن، خشک شدن دهان، لرزش اندام، پریدن رنگ صورت، تنگی نفس و گرفتگی صدا، افزایش ضربان قلب، عرق کردن، احساس خستگی شدید، از دست دادن کنترل ادرار، تضعیف قدرت اندیشه و تصمیم گیری، لکنت زبان، نگاههای غیر طبیعی، گوشه گیری و انزوا طلبی و کمرویی، اختلال خواب، اختلال گوارشی، ناخن جویدن، شب ادراری، خشم و عصبانیت و حسادت.
چه نوع ترسهایی به توجه و درمان نیاز دارند؟
در وهله اول باید به سن کودک توجه داشت برخی از ترسها در سنین خاصی طبیعیتر هستند، بنابراین اگر چنین ترسهایی بیش از دو سال دوام داشته باشند حتماً به توجه و درمان نیاز دارند. اصولاً یک ترس عادی نباید چنین مدت زمانی طول بکشد و گاه بدون نیاز به مداخلات درمانی به تدریج کاهش پیدا کرده و بالأخره از بین میرود همین طور برای تشخیص ترسهای غیر عادی باید به نوع ترس نیز توجه داشت.
هر چند گاهی اوقات کودکان از چیزی میترسند ولی این ترس چندان وحشت زا نیست و مشکل خاصی در عملکرد روزانه کودک ایجاد نمیکند و واکنش ترس در او چندان شدید و ناهنجار نیست اما زمانی که نوع ترس کودک غیر عادی است و نیاز به مداخلات درمانی دارد واکنش کودک به عامل ترس بسیار شدید است. کودک بسیار وحشت زده میشود و رفتارهایی از خود نشان میدهد که اغلب خارج از کنترل دیگران است.
ترس در کودکان در سنین مختلف
نوزادان: از صدای بلند و از دست دادن تعادل یا سطح اتکاء میترسند و ترس خود را با جیغ و گریه و جمع کردن دست و پا نشان میدهند به این ترسها ترسهای اولیه می گویند که به مرور زمان برطرف میشود.
در اغلب کودکان در سنین 6 تا 8 ماهگی ترس از افراد بیگانه دیده میشود و ممکن است تا 18 ماهگی ادامه یابد ولی با بالا رفتن سن کودک نوع ترسها نیز تغییر میکند، ترس از تاریکی و تنهایی و ترس از حیوانات بین 2 تا 5 سالگی در کودکان ظاهر میشود و ترس از مدرسه به ویژه با آغاز دوره دبستان در برخی از دانش آموزان دیده میشود.
انواع ترس:
- ترسهای عمدی: ترس ممکن است عمدی باشد یعنی کودک را از چیزی ترسانده باشیم مثل ترساندن کودک از چیزهای خطرناک نظیر آب جوش، برق، وسایل تیز و …
- گاهی اوقات برخی از والدین از ترساندن کودک که سبب پیدایش ترس از تاریکی و تنهایی میشود این گونه برخوردها از نادرستترین روشهای تربیتی به شمار میآید.
- ترسهای تصادفی: علت ترس ممکن است تصادفی باشد یعنی بدون آن که شما بخواهید کودکتان تصادفاً در شرایط ترسناکی قرار بگیرد و بترسد مثل تجربه تلخ حمله سگ که سبب پیدایش ترس از حیوانات میشود.
- ترسهای اکتسابی: ترس ممکن است مادر به کودک سرایت کند و کودک ترس را از مادر خود کسب کند، مادری که به محض مواجه شدن با موقعیتی نا مطلوب جیغ می زند و میلرزد و به لکنت می افتد. ترس خود را به آسانی به کودکش منتقل میکند، مثل ترس از رعد و برق و حشرات. متأسفانه اثر این نوع ترس ممکن است تا مدتها در ذهن کودک باقی بماند.
- ترسهای عاطفی: ترس ممکن است به علت هیجانات عاطفی و فشارهای روحی کودک باشد. تنشهای عصبی و عاطفی ابتدا به صورت اضطراب و سرانجام به صورت ترسهای دائمی در کودک ظاهر میشود. مانند: اضطراب ناشی از دوری والدین که این حالت عاطفی به صورت ترس از تاریکی و تنهایی ظهور میکند.
ترس چه تأثیری بر کودک دارد؟
به طور کلی ترس دائم و ثابت به هر علت که باشد اثر بسیار نامطلوبی بر جسم و روان کودک به جا میگذارد و کودک را از زندگی طبیعی و شاد محروم میسازد و در نوع حادش سبب اختلال در جسم و روان کودک میشود. اطفال در مقابل ترسهای شدید واکنشهای متفاوتی نظیر لکنت، شب ادراری، کم رویی، افسردگی از خود نشان میدهد.
گاهی اوقات کودک بر اثر ترس پرخاشگر میشود و نامطلوبترین اثر ترس این است که شخصیت کودک را نابود میسازد، کودک ترسو اعتماد به نفس ندارد در هیچ کاری داوطلب نمیشود و کاری را با رغبت انجام نمیدهد زیرا بیشترین میزان انرژی و نیروی کودک صرف مقابله با ترس میشود و گاهی اوقات بی تفاوت و تنبل و ضعیف و بی اراده میگردد، دروغگویی نیز از جمله رفتارهای ناپسندی است که بر اثر ترس در کودک پدید میآید و ترس بیشترین صدمه را به اعصاب، مغز نیز نمیتواند به خوبی فرمان بدهد و به همین دلیل کودک گاهی بر اثر ترسهای شدید دچار لکنت زبان یا شب ادراری میشود.
ترس مفید:
ترس همواره مضر و مخرب نیست بلکه برخی از ترسها مفید و لازم است که این گونه ترسها را باید کودکان برای اجتناب کردن آنها از خطر به وجود آورد زیرا نباید کودکان را در مقابل خطرها بی دفاع گذاشت. همهٔ کودکان در شرایط ترسناک دچار ترس نمیشوند برخی از کودکان آمادگی بیشتری برای ترسیدن دارند و زودتر از کودکان دیگر دچار ترس دچار هراس میشوند، در برابر این کودکان ترسو کودکان محتاطی هستند که از روبه رو شدن با هیچ خطری تردید به خود راه نمیدهند و بی باک هستند.
علت اینکه برخی از کودکان دست به کارهای خطرناکی میزنند شجاعت نیست بلکه این گونه کودکان از درک خطر عاجز هستند و نمیدانند چرا دست به چنین کارهایی میزنند بنابراین لازم است به آنها احتیاط آموخته شود زیرا کودکان همیشه در سنی باقی نمیمانند که شما بتوانید از آنها حمایت کنید بلکه دیر یا زود وارد جامعه بزرگتری میشوند و احتمال بروز حوادث خطرناک نیز همواره وجود دارد به این ترتیب باید به کودک آموخت که چیزهایی نظیر برق، اتومبیل، اشیاء تیز و برنده و افراد ناباب و غیره خطرناک هستند و باید از آنها دوری کرد. ایجاد حس عدم اعتماد به افراد غریبه در کودک به خصوص در سنین نوجوانی اهمیت بسیار دارد زیرا کودکان به خصوص در سنین نوجوانی خیلی زود به افراد غریبه اعتماد میکنند و براحتی ممکن است در اتومبیل آنها سوار شوند.
ترس مفید نه تنها کودک را از خطرات احتمالی محفوظ میدارد بلکه برای سلامت جامعه نیز مفید است چون در بیشتر افراد ترس از قانون است که موجب میشود آنها به اعمال غیر قانونی دست نزنند نه شعور اجتماعی. باید سعی کنید با بیانی ساده و مستدل به کودک بفهمانید که لازم است از برخی چیزها دوری کند. بنابر این همان طور که نباید در پرورش حس شجاعت در کودک افراط کرد در ترساندن او هم از خطرات باید بسیار محتاط بود.
روشهای مقابله با ترس در کودکان
برای مقابله با ترس کودک دو شیوه وجود دارد:
- پیشگیری،
- شیوه کاهش ترس
شیوه پیشگیری پیش از آنکه کودک در موقعیت ترسناک قرار بگیرد آمادگیهای لازم را به او بدهید. مثلاً: اگر احتمال میدهید کودکتان از صدای رعد و برق بترسد در یک روز طوفانی اورا لباس بپوشانید و به حیاط با روی بالکن ببرید و به او بگویید که حالا در آسمان برقی را خواهد دید و صدای بلندی را خواهد شنید و به این صورت با او بازی کنید.
اگر خودتان از چیزی ترسیدید سعی کنید تا جایی که برایتان امکان دارد خود را کنترل کنید چون دلهره و اضطراب شما به کودک منتقل خواهد شد. هرگز ترساندن کودک را مبنای تربیت او قرار ندهید زیرا این گونه روشهای تربیتی نادرست شیوهها به شمار میآید. به کارگیری ترس و وحشت کودک نه تنها شما را به هدف تربیتی خود نمیرساند بلکه کار را خرابتر میکند و شما را از هدفتان دور میسازد و مشکلات دیگری را برایتان فراهم میآورد تا جایی که امکان دارد از ایجاد موقعیتهای ناخوشایند برای برانگیختن ترس در کودکان خودداری کنید.
غلبه بر ترس:
برای خاموش کردن ترسها از تأثیر مسری آرامش و عدم ترس استفاده شده است، مؤثرترین روشهایی که والدین برای برطرف کردن ترس فرزندانشان میتوانند از آنها استفاده کنند عبارتند از: 1 – آموزش مهارتهایی که کودک بتواند به کمک آن مهارتها با ترس خود غلبه کند و یا مقابله کند، 2 – برقراری رابطه تدریجی بین کودک و عامل ترس، 3 – فراهم آوردن شرایطی که کودک بتواند تحت آن شرایط به تدریج با عامل ترس انس و الفت بگیرد ضمن اینکه به عامل مورد نظر فکر کند یا آن را نادیده بگیرد.
روشهای دیگری هم وجود دارد که کودکان میتوانند با ترسشان مقابله کنند و بر آن غلبه کنند: 1 – توضیح و اطمینان خاطر دادن به کودک، 2 – توضیح همراه با نشان دادن اینکه عامل ترس آنها چندان خطرناک نیست، 3 – ارائه الگوهایی که از عامل ترس آنها نمیترسند، 4 – شرطی کردن کودک نسبت به این که عامل ترس مورد نظر نه تنها خطرناک نیست بلکه لذت بخش هست، 5 – تمرین غلبه بر ترس از طریق مطالبه کمک از شخصیتهای خیالی مثل سوپرمن یا اسباب بازیهای مورد علاقهاش، 6 – در میان گذاشتن ترسها با دیگران، 7 – گفتگو با خود در مورد واقعی بودن یا نبودن موجودات ترسناک خیالی یا اتفاقات تخیلی مثل مرگ
روشهای رفتار درمانی کاهش ترس از منظر روانشناسی بالینی:
در حال حاضر چهار روش عمده رفتار درمانی کاهش ترس درکودکان وجود دارد که عبارت است از: 1 – حساسیت زدایی منظم (از جمله شیوههای مختلف)، 2 – شیوههای کنترل وابستگی، 3 – شیوههای سرمشق دهی، 4 – مداخلات شناختی رفتاری
- حساسیت زدایی منظم: یکی از رایجترین شیوههای مورد استفاده درمانی برای کاهش ترسها و هراسها در کودکان است که در اوایل سال 1950 توسط ژوزف و لپه به وجود آمد. فرض اساسی این تکنیک این است که پاسخ ترس را میتوان با جانشین سازی فعالیت مخالف آن بازداری کرد، پاسخی که اغلب توسط این فرآیند درمان بازداری میشود اضطراب است و پاسخی که اغلب جانشین آن میشود آرمیدگی و آرامش است. این فرآیند مشتمل بر مواجه کردن کودک با موقعیت و رویدادهای ترس آور به صورت تدریجی در حالیکه او مشغول انجام فعالیت مخالف اضطراب است.
این مواجهه تدریجی با محرکهای ترس آور (یا اجتنابی) میتواند در شناخت (ذهن) کودک اتفاق بیافتد یعنی زمانی که از او خواسته میشود تصور کند در موقعیتهای مختلف هدف مرتبط با ترس است. ولپه اصلی را که زیر بنای حساسیت زدایی منظم است «بازداری تقابلی» نامید.
ضرورتاً سه مرحله برای حساسیت زدایی منظم وجود دارد: 1 – آموزش آرمیدگی، 2 – تهیه سلسله مراتب اضطراب، 3 – اجرای حساسیت زدایی منظم
2. کنترل وابستگی: از شایعترین شیوههای کنترل وابستگی برای درمان ترسها یا هراسهای کودکان میتواند به چند مورد اشاره داشت: 1 – تقویت مثبت، 2 – شکل دهی، 3 – حذف تدریجی محرک، 4 – خاموش سازی
- تقویت مثبت: نوعاً به عنوان یک رویداد یا فعالیتی که بلافاصله به دنبال یک رفتار میآید و منجر به افزایش فراوانی عملکرد آن رفتار میشود تعریف گردیده است بنابراین یک تقویت کننده مثبت چیزی است که به دنبال رفتاری خاص ارائه شده و موجب تقویت تعداد دفعات بروز آن رفتار میشود، در اینجا تقویت کننده بر حسب اثرش در رفتار نزدیک شدن کودک به محرکهای ترس آور تعریف میشود. این فعالیت به تنهایی و در ترکیب با شیوههای دیگر رفتار درمانی برای کاهش انواع ترسها و رفتار مرتبط با ترس کودکان در موقعیتهای مختلف استفاده شده است.
- شکل دهی: برخی از کودکان اگرچه به علت رفتار نزدیک شدن به محرکها تقویت مثبت دریافت کردهاند به چند دلیل در نزدیک شدن به محرکهای ترس آور با مشکل مواجه هستند. در برخی از موارد آنها پاسخی به تقویت مثبت نمیدهند زیرا رفتار نزدیک شدن به محرک ترس آور شامل مراحل زیادی است که کودکان در برابر وابستگی تقویت پاسخ نمیدهند در چنین مواردی درمانگر میتواند از روش شکل دهی استفاده کند که در آن رفتار مطلوب در مراحل متوالی به کودک آموخته میشود و در هر مرحله به تدریج به رفتار هدف نزدیک میشود.
- حذف تدریجی محرک: این روش عبارتست از آموزش کودک به ارائه پاسخهای بدون ترس در موقعیتهای غیر موفق به طریقی مشابه و با همان فراوانی که در موقعیتهای موفق عمل میکند، فرآیند حذف محرکها با انتقال تدریجی ویژگیهای موقعیت موفق به موقعیت غیر موفق انجام میپذیرد.
- خاموش سازی: بروز برخی از ترسها و یا پاسخهای مرتبط با ترس در بعضی از کودکان به علت تقویت شدن آنها برای انجام این گونه رفتارها بوده است بنابراین با مطمئن ساختن کودک به اینکه دیگر برای انجام این نوع رفتار تقویت نمیشود میتوان این رفتارها را کاهش داد. خاموشی اشارهای به حذف آن دسته از پیامدهای تقویت کننده که به دنبال پاسخهای اجتنابی کودک ارائه میشوند. برای مؤثر افتادن این روش درمانگر باید قادر به شناسایی پیامدهای تقویت کننده پاسخهای ترس کودک باشد و اینکه در موقعیتی باشد که تعیین کند چه موقع پیامدها رخ میدهند؟ سهم نسبی پیامدها در فراوانی رفتارهای مرتبط با ترس کودک چقدر است؟ آیا درمانگر قادر به تغییر وقوع پیامدها هست؟
3 – شیوههای سرمشق دهی: تغییر رفتاری که از مشاهده شخص دیگری حاصل میشود نوعاً سرمشق دهی است. دو نوع سرمشق دهی وجود دارد: 1 – سرمشق دهی زنده، 2 – سرمشق دهی نمادی
همچنان که بندورا میگوید: با مشاهده واکنشهای عاطفی دیگران تحت شرایط تجربیات دردناک یا غیر مطلوب میتوان پاسخهای هیجانی را شرط کرد. رفتار ترسناک و اجتنابی را میتوان به طور جانشینی از طریق مشاهده رفتار نزدیک شدن سرمشق گرفته شده به سوی اشیای ترسناک بدون آنکه پیامدهای نامطلوبی را برای اجرا کننده دربرداشته باشد خاموش سازی کرد و سرانجام ابراز پاسخهای به خوبی آموخته شده را میتوان از طریق اعمال سرمشقهای مؤثر افزایش داد و به طور اجتماعی به آنها نظم بخشید.
بنابراین سرمشق دهی عبارتست از یادگیری از طریق مشاهده دیگران و تغییرات تقلیدی در رفتارهای شخصی که ممکن است در نتیجه مشاهده فعالیتها رخ دهد. این شیوه وضعیتی را برای شخص فراهم میآورد تا بتواند تغییراتی را در پاسخهای هیجانی و نگرشی خود و وابستههای این رفتارها بوجود آورد.
در روش سرمشق دهی، فردی به نام سرمشق (مثل درمانگر، ولی، معلم، همسالان یا خواهر و برادر) و فردی به نام مشاهده گر (مثل کودک ترسو) شرکت دارند. مشاهده گر به مشاهده سرمشق میپردازد که مشغول انجام رفتاری است که او سابقه طولانی اجتناب از آن را دارد.
4 – مداخلات شناختی – رفتاری: نقش شناخت و فرایندهای شناختی مختلف در رشد ترسها و اضطرابهای مربوط به آنها در کودکان به خوبی ثابت شده است. در سالهای اخیر بر این نقش در روشهای تحقیقی و درمانی مربوط به کاهش ترس به نام درمان شناختی – رفتاری تأکید شده است. مداخلات شناختی – رفتاری را میتوان به زیر مجموعههای مختلفی تقسیم کرد: خویشتن داری، آموزش خودآموزی و درمان عقلانی – عاطفی
غرقه سازی: یکی از روشهای رفتار درمانی جهت کاهش ترس میباشد که به سه نوع: واقعی، خیالی و اغراق آمیز تقسیم میگردد. این روش عبارتست از تعدادی روش که هدف آنها ایجاد خاموشی به طور اجباری است.
این روش اینگونه است که شخص را برای مدتی نسبتاً طولانی در معرض محرک ترس آور با شدت تمام قرار میدهند اما این محرک در غیاب محرک غیر شرطی ظاهر میشود.
اصولاً یادگیری پاسخهای اجتنابی آمیزهای از شرطی شدن کلاسیک و شرطی شدن وسیلهای یا شرطی شدن کنشگر است. مهمترین نظریهای که با آن شرطی شدن اجتنابی تبیین شده نظریه دو عاملی ماورر است، وی معتقد است که علامت به صورت محرک شرطی و خطر به صورت محرک غیر شرطی عمل میکنند و سبب ایجاد ترس میشوند.
بنابراین اولین عامل در نظریه دو عاملی ماورر شرطی شدن پاسخگر است. وی این شرطی شدن را علامت آموزی نام نهاد و عامل دوم در نظریه وی راه حل آموزی نام گرفته است و این همان شرطی شدن کنشگر است. راه حل آموزی شامل یادگیری انجام دادن فعالیتهایی است که یا به محرک آزار دهنده و یا هنجارهای منفی چون ترس که بوسیله محرکهایی که از طریق شرطی شدن پاسخگر به صورت علامت خطر درآمدهاند پایان میدهد.