در تعلیم و تربیت دختران ، مادران و دختران میتوانند به هم نزدیک باشند که بسیار زیباست. یا میتوانند ترکیبی انفجاری باشند! مادران و دختران معمولاً به طور عمیقی یکدیگر را درک میکنند تا حدی که گاهی به نظر میرسد با یکدیگر ارتباط ذهنی دارند.
مادران نیز بهاندازهای که پدران به پسرانشان حساسیت دارند به دخترانشان حساساند، زیرا به عبارتی کودکان ما تصویر جدیدی از خود ما هستند.
آنان تمام امیدها و آرزوها، ترسها و احساسات درباره زندگی خودمان را به ما منعکس میکنند. اطلاع داشتن از این موضوع به شما کمک میکند و آگاهی نداشتن میتواند منجر به رفتار بسیار عجیبوغریب گردد.
زمانی که نوجوانان نسبت به انتظارات ما حساس شوند و تحتفشار قرار بگیرند، اوضاع بسیار آتشین میشود. چنین وضعیتهایی باعث شده است مادران زیادی به من بگویند که پسران را ترجیح میدهند. آنان خیلی آسان هستند؟
ولی دختران ارزش این زحمتها را دارند. بخشی از چیزهایی که تعلیم و تربیت دختران را برای یک مادر چنین مخاطرهآمیز میکند توانایی او برای یک دوستی بسیار نزدیک است. ولی به هر حال در حال حاضر، دخترتان بچه کوچکی است که به مراقبت شما نیاز دارد.
برای مراقبت خوب از او، ممکن است لازم باشد روی بعضی از مشکلات درونی خودتان که میتوانند سد راه مادری کردن شما قرار گیرند کار کرده و آنها را حل کنید.
مادران خودشان را در دخترانشان میبینند. چه خوب و یا چه بد، این امر باعث به وجود آمدن تمام انگیزشهای خودآگاه و ناخودآگاه آنان میشود.
- آنان میخواهند موقعیت دخترانشان بسیار بهتر از موقعیتهایی باشد که خودشان داشتهاند.
- آنان میخواهند دخترانشان نزدیک خودشان اقامت کنند، ولی در ضمن از خانه بروند و زندگی مستقلشان را شروع کنند.
- آنان میخواهند دخترانشان با پدرشان کنار بیایند.
- آنان میخواهند دخترانشان برای خود همسری پیدا کنند. البته باید مردی کامل باشد.
- آنان میخواهند دخترانشان در زندگی هیچ درد و مشکلی نداشته باشند.
منظور ما از انگیزشهای ناخودآگاه چیست؟
مثالی بزنیم: یکی از دوستان مادری داشت که دوران کودکی را در فقر شدید سپری کرده بود. نظر او از مادر خوبی بودن، کار کردن برای ساعتهای طولانی بود تا دخترش از نظر مالی مشکلی نداشته باشد. نتیجه این شد که دخترش بسیار کم با مادر بود و اغلب در حالی که مادرش سرکار بود در موقعیتهای آسیبپذیر قرار میگرفت. بهتر بود که آنان پول کمتر و حمایت و حفاظت بیشتری میداشتند.
گاهیاوقات، زمانی که انگیزههای ما مثل این موقعیت ناخودآگاه هستند، به همه عواقب عمل فکر نمیکنیم. این کار کلید رسیدن به خودآگاهی است.
شما به حرفهایی که از دهان خودتان بیرون میآید گوش میکنید و باز از خود میپرسید: «تو از کجا میآیی؟» شما درمییابید که دختران شما خود شما نیستند و به آنان مجال میدهید اشتباهات خود را تجربه کنند، جوابهای خود را پیدا کرده و خواستههای خود را مشخص کنند.
پنج روش بچهداری برای پدر و مادران
جین ایلسلی کلارک، در کتاب دوباره بزرگ شدن، پنج روش متفاوت برای عکسالعمل نشان دادن در برابر کودکان و همچنین گفتههای زیادی درباره خودمان را تشریح کرده است.
ما میتوانیم از این پنج روش در تعلیم و تربیت دختران ، بهعنوان ابزار تشخیصی برای پی بردن به اینکه بین ما و دخترمان چه اتفاقی میافتد استفاده کنیم.
بهاحتمال خیلی زیاد، شما متوجه میشوید کار صحیح و درستی را انجام میدهید که کلارک آن را «روش مراقبت جسورانه» نامیده است. روشهای دیگر بهآسانی مشخص میشوند و کمک میکنند تا به آنان آسیب نرسانید.
بیایید این پنج روش را در وضعیتهای ساده روزانه پیاده کنیم:
مریم، دختربچه ششساله، هنگام دویدن در پارک زمین میخورد. او گریان پیش مادر میآید و بازویش بهشدت خراشیده شده است.
روشهای گوناگونی برای عکسالعملهای مادر وجود دارد:
روش آزاردهنده
مادر در حال صحبت کردن با دوست خود است. او برمیگردد و فریاد میزند: «اینطوری داد نکش» یا «کاری میکنم که دیگه بیخودی گریه نکنی.» او در حالی که داد میزند، بازوی کودکش را کشیده و او را کشانکشان به خانه میبرد.
پیامی که کودک میگیرد این است. «تو اهمیتی نداری. احساسات تو ارزشی ندارند. تو یک موجود سربار هستی.»
کودک احساس درد و پریشانی عمیق، خشم، تنهایی و انزوا میکند. ولی این عکسالعمل از کجا آمده است؟ اگر صادق باشیم، باید گفت بسیاری از ما زمانی احساس درماندگی کردهایم و از طریق آزار کلامی عکسالعمل نشان دادهایم. این واکنش مادری است که نیازهای خودش چنان سرکوب شدهاند که دخترش را مثل یک رقیب میبیند.
این مادر نیاز به آموزشهای درازمدت دارد تا بتواند منبع احساسات خود را بازسازی و کمبودهای دوران کودکی خود را درمان کند و بتواند با مهربانی بیشتری از دخترش مراقبت نماید و در تعلیم و تربیت دختران موفق باشد.
روش شرطی
این مادر میگوید «گریه نکن وگرنه من بازویت را پانسمان نمیکنم. اصلاً برای چه آن کار را کردی!» این نوع مادر با کودک خود بهوسیله تهدید و شرط و شروط ارتباط برقرار میکند.
کودک باید انتظارات پدر و مادر را برآورده کند تا آنان نیازهای او را برآورده کنند. پیام این است: «باور نکن که تو دوستداشتنی هستی، فقط زمانی مورد محبت قرار میگیری که خودت آن را به دست بیاوری.»
مادر چون از خودش چنین تصویری دارد، این پیام را به دختر خود میرساند. این نوع مادر معمولاً عصبی است و استانداردهای بسیار بالایی برای خود و اطرافیانش در نظر میگیرد. طبیعی است که او همان پیامها را به کودک خود – بهخصوص اگر کودک همجنس خودش باشد. ارسال کند.
کودک احساس بیلیاقتی کرده، حس میکند که هرگز نمیتواند بهاندازه کافی رشد کند. چون هیچکس هرگز کامل نیست. ممکن است کودک دچار وسواس و جاهطلبی و یا بیاشتهایی شده و در برقراری ارتباط با دیگران مشکلات زیادی داشته باشد. در بزرگسالی، او ممکن است چندین ازدواج نمایشی، ولی کوتاهمدت بکند.
مادر شرطی نیاز به آرامش دارد. او باید عشق و تأیید را فقط به خاطر خودش پیدا کرده و به خودش هدیه کند. او میتواند یاد بگیرد نگرانیهای زیاد درباره لباس، قیافه، پول و موفقیت را متوقف کند.
او میتواند دوستانی پیدا کند که شاد و بیخیال باشند و یاد بگیرد چگونه خودش هم آنطور باشد. او میتواند از این طریق بپذیرد که عشق رایگان است و لازم نیست برای کسب آن زحمت کشید. سپس میتواند این را به کودکانش و در تعلیم و تربیت دختران هم یاد بدهد.
روش مهربانی مفرط
مادر قبل از اینکه کودک حتی فرصت کند از زمین بلند شود به طرفش میدود. «اوه بازویت را ببین. خیلی درد میکند، نه؟ الآن آن را پانسمان میکنم. الآن به داروخانه میرویم و پماد میخریم. من روی کاناپه جلوی تلویزیون برایت جا میاندازم و کارهایت را برایت انجام میدهم!»
ابتدا این مادر بسیار مهربان به نظر میرسد، ولی به پیام عمیقتر گوش کنید: «تو یک قربانی حقیر هستی. تو خودت لیاقت نداری و برای مراقبت از خودت به من نیاز داری» پیامی که ارسال میشود این است: «ما هر دو همزمان نمیتوانیم نیازهای یکدیگر را برآورده کنیم. من به تو بیش از حد محبت خواهم کرد، ولی تو مدیون من خواهی بود.» آیا این به گوشتان آشنا نمیآید؟
کودک در این رابطه مجموعهای از احساسات را حس خواهد کرد. او بهطور موقت تسکین مییابد، ولی همچنین حس مدیون بودن و بیزاری نیز پیدا میکند.
او بهواسطه حضور مادر، بهجای احساس قدرت و تشویق شدن، حس ضعف و کلافگی میکند. جین ایلسلی کلارک این را نوع «اسیر عشق احساسی» مینامد که بیانگر وابستگی و احساس مبهم از خود است.
مادر در این وضعیت نیاز دارد که خویشتن خود را قویتر کند. شاید او در دوران کودکی والدى الکلی یا معتاد داشته است که او را مجبور کردهاند خیلی زود نقش بزرگترها را بازی کند و به جای اینکه مورد عشق و علاقه قرار گیرد یک مراقبتکننده بوده است.
شاید پدر یا مادرش هم با مهربانی مفرط نیازهای درونی خودشان را ارضا میکردهاند. او با خواندن کتابهایی درباره مستقل بودن و نیز گرفتن کمک از گروههای اجتماعی میتواند اوضاع و در تعلیم و تربیت دختران را سروسامان بخشد.
روش نادیده گرفتن
مادر دختر را نادیده میگیرد و به او توجه ندارد. در واقع، احتمالاً او حتی در زمینبازی نیست. دختر دور از خانه، بدون نظارت است و کسی اهمیت نمیدهد.
ممکن است به این کودک غذا و لباس داده شود، ولی پدر و مادرش خود را درگیر نمیکنند. او در اعماق وجودش میداند که باید تنها بمیرد و یا بهتنهایی به تلاش برای بقا ادامه دهد.
اگر او تا اینجا رسیده باشد احتمالاً زنده خواهد ماند، ولی بهاحتمال زیاد به جوانی تنها و بسیار سخت، خشن و ناامید تبدیل میگردد. او احتمالاً به خاطر کمبود توجه در مشکلات بسیار جدی گرفتار خواهد شد.
به عنوان یک بزرگسال قابلیت کمی برای نزدیک شدن به افراد دیگر خواهد داشت، مگر اینکه یک آموزگار فهمیده یا مددکار اجتماعی جوانان به او کمک کند.
ندیده گرفتن نیز نوعی آزار رساندن است؛ و در بعضی موارد بدترین شکل آن است. قبل از اینکه کاملاً ناامید شوید، بهتر است درباره پنجمین روش پدر و مادری کردن در تعلیم و تربیت دختران صحبت کنیم.
روش مراقبت جسورانه
مادر، دختر کوچولویی که بازویش زخم شده را در آغوش میکشد و به او محبت میکند؛ مثلاً میگوید: «بازویت زخمی شده. متأسفم که درد کشیدی. بگذار آن را برایت تمیز کنم.» و سپس میپرسد: «حالا چطوری؟» کودک میداند که خودش و احساساتش ارزش دارند.
مادر برای کمک کردن حاضر و در دسترس است. کمک پیشنهاد میشود، ولی اجباری در آن نیست. کودک احساس تسکین، آرامش، امنیت، استواری و عشق میکند.
در حالت کلیتر، مزایای بیشتری هم دارد. این نوع مادر اجازه میدهد کودکش مستقل بار بیاید. اگر فقط بهطور سطحی آسیبدیده باشد یا سنش کمی بالاتر باشد، مادر میگذارد او خودش به خودش رسیدگی کند.
مثلاً میگوید: «خیلی درد داری؟ میتوانی بروی و آن را بشوری؟ کمک میخواهی؟» این مادر برای بغل کردن در دسترس است، اما زیاد اصرار نمیکند.
پیامی که ارسال میشود این است: من به تو برای تصمیمگیری درباره چیزی که به آن احتیاج داری اعتماد دارم (من نیز نمیخواهم تو مجبور شوی نیازهایم را برآورده کنی.) روش مراقبت جسورانه در تعلیم و تربیت دختران ، بهطور حتم، روشی است که باید مدنظر قرار بگیرد.
پدران و دختران
یکی از چیزهایی که در کارم به آن برخورد کردهام، اهمیت زیاد پدران در شکل دادن اعتمادبهنفس دخترانشان است. من، بهخصوص، اعتقاد دارم که در تعلیم و تربیت دختران پدران هرگز نباید ظاهر دخترانشان را حتی در حالت شوخی مسخره کنند.
بعضی از مردان این کار را میکنند، شاید به این دلیل که به آنان انگیزه دهند بهظاهر خود برسند و تمیز و مرتب باشند. تأثیر این کار معمولاً برعکس است.
پدران کارهای خوب بسیار زیادی میتوانند بکنند. آنان میتوانند تعریف کنند، از خنده و شوخی با دخترانشان لذت ببرند و مهارتهای کلامی خود را گسترش دهند.
از اینکه دختران تغییر میکنند و به فازهای بسیار متفاوتی فرو میروند آگاه باشید، چون چیزی که زمانی مبحث خوبی برای خنده و شوخی بود حالا میتواند تبدیل به یک موضوع بسیار حساس بشود که بهتر است با آن کاری نداشته باشید.
پدران برای دختران سرچشمهای از تجربه اجتماعی با جنس مخالف هستند. دختران با حرف زدن درباره مسائل جدی با پدرانشان و مورد تحسین قرار گرفتن به خاطر آگاهیشان و یا ظاهرشان، یاد میگیرند که با مهارتهای لازم به جنس مخالف نزدیک شده و دادهها و گرفتههای برابر داشته باشند.
آنان هرگز در اجتماع مردانه مورد تهدید یا بلوف زدن قرار نخواهند گرفت. همچنین برای انتخاب همسر اعتمادبهنفس خواهند داشت و در این مورد بیاراده و بیتفاوت نخواهند بود.
ساختن قدرت خودکفایی در دختران
در تعلیم و تربیت دختران پدر میتواند با آموزش دادن مهارتهایی مثل تعمیر ماشین، تعمیر وسایل، نجاری، استفاده کردن از پول و اردو رفتن در دخترش استقلال به وجود بیاورد. او از این طریق اطمینان مییابد که دخترش در دنیای خارج امنتر است و وابستگی کمتری خواهد داشت.
نزدیک و مطمئن:
پدرانی که نسبت به دخترانشان تعصب دارند، باز میتوانند گرم باشند و مهر و محبت خود را نشان دهند. لازم نیست عصبی شوند. آنان باید بدانند دخترانشان به نوازشهای پرمهر و محبت پدرانه نیاز دارند.
داشتن ارتباط زناشویی موفق به پیشرفت و ترقی دخترتان کمک میکند. چرا که او مرد و زنی را میبیند که ارتباطی احترامآمیز برقرار کردهاند.
اگر دختری بداند پدر و مادرش به یکدیگر نزدیک هستند در کنار پدرش احساس امنیت بیشتری میکند، چون پدر توانسته است نیازهای عاطفی شریک خود را برآورده سازد. به این دلیل، هرگز جانب دخترتان را برعلیه همسرتان نگیرید.
اگر با همسرتان مشکلی دارید خودتان با یکدیگر آن را حل و رفع کنید. احترام، عامل اصلی روابط بین جنسهای مخالف است، شما بهعنوان پدر میتوانید آن را نشان دهید.
اگر شما به دخترتان احترام بگذارید (همچنین به مادرش) او نیز با اصرار از مردان دیگر میخواهد که اینگونه رفتار کنند. اگر شما او را تحقیر کنید، ممکن است او به مردان دیگر هم اجازه این کار را بدهد و فکر کند که کاری طبیعی است.
احترام گذاشتن کاری بسیار ساده مثل اجرای آداب معاشرت مرسوم است. برای مثال، در تعلیم و تربیت دختران شما میتوانید بهنیاز رو به افزایش دخترتان برای خلوت گزیدن احترام بگذارید و قبل از ورود به اتاقش در بزنید و اجازه ورود بگیرید.
مطالعهی مقاله تعلیم و تربیت پسران را هم به شما پیشنهاد میکنیم.
منبع
کتاب رازهایی درباره کودکان شاد (The complete secrets of happy children: a guide for parents)، نوشته استیو بیدالف، ترجمه گلی نژادی، انتشارات البرز