خودآگاهی از دیدگاه گلمن به معنای تعمق در خود، متمرکز ساختن توجه بر تجربهی شخصی خود و به بیانی دیگر مراقبه میباشد.
خودآگاهی اولین جزء تشکیلدهندهی هوش هیجانی است. افرادی که خودآگاهی قوی دارند نه بیش از حد انتقادناپذیرند و نه غیرواقعبینانه امیدوارند، بلکه با خود و دیگران صادق هستند.
افرادی که از درجه بالایی از خودآگاهی برخوردارند چگونگی تأثیر احساسات خویش را بر خود، دیگران و شغل خود تشخیص میدهند.
افراد خودآگاه محدودیتها و نقاط ضعف خود را میشناسند و به راحتی در مورد آنها صحبت میکنند و غالباً اشتیاق زیادی نسبت به انتقاد سازنده نشان میدهند.
افراد خودآگاه را میتوان از اعتمادبهنفس آنها نیز شناسایی کرد. آنها شناخت روشنی از تواناییهای خود دارند.
آنها به دنبال چالشی نمیروند که میدانند به تنهایی از عهدهی آن برنمیآیند. آنها در محدودهی تواناییهای خودشان عمل میکنند.
خودآگاهی به فرد کمک میکند تا بتواند شناخت بیشتری از خصوصیات، نیازها، خواستهها، اهداف، نقاط ضعف و قوت، احساسات، ارزش و هویت خود داشته باشد.
مهارت خودآگاهی به افراد کمک میکند تا:
الف) احساسات خود را شناسایی کنند، از آنها آگاه شده و این احساسات را کنترل کنند.
ب) بتوانند بر نقاط ضعف و قوت خود اشراف داشته و با تکیه بر نقاط قوت، نقاط ضعف خود را کاهش دهند. همچنین آگاهی از نقاط ضعف باعث میشود که فرد تسلط بیشتری بر خود داشته باشد.
ج) از نیازهای خود آگاه شده و از مسیرهای سالم به رفع نیازهای خود بپردازند.
خودآگاهی را درک عمیق و روشن از احساسها، هیجانها، نیازها و سائقهای خود میداند افرادی که از سطح خودآگاهی بالایی برخوردارند در کارهای خود دقیق بوده و واقعبینانه عمل میکنند. همچنین این افراد با خودشان صادق هستند و با دیگران نیز با صداقت برخورد میکنند.
آنها خوب میدانند که هر نوع احساس تا چه اندازه بر آنها و اطرافیان تأثیر میگذارد. آنها خیلی رک هستند، به صراحت صحبت میکنند، از یکپارچگی خوبی در انتخاب هدف و راهبرد برای رسیدن به هدف برخوردارند.
این افراد در برخورد با مراجع به راحتی تشخیص میدهند که نوع احساس مراجع چه تأثیری بر آنها میگذارد و پاسخ مناسب را برای برخورد درست انتخاب میکنند.
این افراد زمانی که در یک چالش قرار میگیرند بهراحتی میتوانند از تفکر خود برای رهایی از این چالش استفاده کنند و احساسات خود را کنترل نمایند.
مورین خودآگاهی را ظرفیت فرد برای توجه به خود تعریف کرده است. وی بر آن است که خودآگاهی زمانی حاصل میشود که فرد نه تنها بر محیط خارجی، بلکه بر درون خود معطوف شود.
باتمور خودآگاهی را توانایی تفکر هشیارانه در مورد «خود» توصیف کرده است… این مفهوم به عنوان یک هدف مطلوب در حوزه دین، فلسفه و رواندرمانی مورد توجه قرار گرفته است.
ازنظر سبنگ خودآگاهی ادراک درست واقعبینانه از علایق، ارزشهای، مهارتها، محدودیتها و رجحانهای زندگی شخص است. روشات بیان میکند که انسان طی فرایند رشد و تحول شخصیت، درباره ویژگیها و حالتهای خود به آگاهی دست مییابد.
افزون بر این، بهتدریج درمییابد که دیگران نیز به او آگاه هستند. همراه با این آگاهی دوسویه، احساسها و عواطفی شکل میگیرند که ممکن است خوشایند یا ناخوشایند باشند. طی دهههای اخیر، نظریهپردازان شناختی بر این عقیده بودهاند که خودآگاهی سازهای چندبعدی است.

ابعاد خودآگاهی
یافتههای پژوهشی نیز حاکی از آن بودهاند که خودآگاهی متشکل از سه بعد خودآگاهی خصوصی، خودآگاهی عمومی و اضطراب اجتماعی است.
خودآگاهی یعنی آگاهی یافتن از اجزای وجود خود و شناخت آنها، شناخت اجزایی همچون خصوصیات جسمانی، احساسات، افکار و باورها، ارزشها، اهداف، گفتوگوهای درونی و نقاط قوت و ضعف خود.
بهعبارتدیگر، اینکه شما ازنظر جسمانی چه ویژگیهایی دارید؟ ازنظر عاطفی در چه شرایطی هستید؟ آیا عموماً گوشهگیر و منزوی هستید یا شلوغ و پر سروصدا؟ چگونه به دنیا نگاه میکنید؟ چه افکار و باورهایی بر ذهن شما حاکم است؟ چه اهدافی را در زندگی دنبال میکنید؟ چه نقاط قوت و ضعف و یا چه ویژگیهایی دارید؟ و بسیاری دیگر از این موارد همگی جزو «خود» شماست.
آگاهی یافتن از خود و ویژگیهای آنیک مهارت است و واداشتن خویشتن و نگریستن به خود، اولین قدم جهت آشنایی نزدیک با جنبههای مثبت و منفی «خود» محسوب میشود.
واضح است که هرچه تداوم و تعمق این توجه بیشتر باشد، امکان خود ا زریابی صحیح و انتخاب مسیرهای واقعبینانه در زندگی نیز بیشتر بوده و تحقق این دو هدف در زندگی منجر به احساس رضایت میشود و اساس زندگی هر فرد بر آن بنیاد شده است.
به همین دلیل این نکته در کتابهای مختلف به اشکال متفاوت بیانشده که نوع خودآگاهی فرد پیشبینی کن نده احساس رضایت او از خود وزندگی است و راضی نبودن از خود نشانهای است که به فرد هشدار میدهد که نیازمند تغییر است و پایههای این تغییر باید بر روی چگونگی شناخت از خود پیریزی شود.
یافتههای پژوهشی نیز تأکید نمودهاند که سازهی خودآگاهی مشتمل بر سه جزء است:
الف) خودآگاهی خصوصی: عبارت است از تمایل به تفکر و توجه به اندیشهها، احساسها و انگیزه هادرونی و فردی.
ب) خودآگاهی عمومی: که معطوف است بر آگاهی کلی در مورد خود، بهعنوان فردی اجتماعی و آنگونه که دیگران او را درمییابند.
ج) اضطراب اجتماعی: که توصیفکننده نگرانی و پریشانی فرد از قرار داشتن در حضور دیگران و میل بهتنهایی است.

خودآگاهی چه کمکی به انسان میکند؟
نشانهایی با خودآگاهی بالا، عواطف خود را میشناسند، به دیگران و به خویشتن احترام میگذارند، از عزتنفس بالا برخوردارند و خود و دیگران را میپذیرند.
خودآگاهی برای تسهیل انتخاب رفتارهای سازگار با نیازها و علائق شخصی، اهمیت بسزایی دارد از خودآگاهی، قدرت درونی و اعتماد به خویشتن به وجود میآید و کسانی که از خودآگاهی بیشتری برخوردارند، تمایل قویتری نیز به پذیرش خود و مسئولیت انتخابها و اعمالشان دارند.
آگاهی از خود و خصوصیات مختلف خود، به انسان کمک میکند تا با تواناییها و ضعفها و سایر خصوصیات خود آشنا شود. همچنین در صورت برخورد با طرف مقابل و تشکیل زندگی مشترک بهتر و عمیقتر با مسائل روبرو شود.
این خودآگاهی به شخص نشان میدهد که چگونه میتواند احساسات خود را بشناسد، از وجود آنها آگاه شده و بهوقت لزوم کنترلشان نماید تا منجر به هیچگونه ناراحتی نگردد.
کالات معتقد است، خودآگاهی، موجب شناخت نیاز افراد و یافتن راه مناسب برای مواجهه با آنها میشود. همچنین اهداف زندگی را مشخصتر و واقعبینانهتر نشان میدهد و ارزش واقعی افراد و مسائل تضمین خودآگاهی پیرامونشان را نمایان میسازد کننده استحکام وجود فرد در هنگام بزرگسالی است و باعث پرورش روابط زن و شوهر در رویارویی با مشکلات و حل مناسب آنها میشود.
با آگاهی دادن به نوجوان و شناساندن آنان نسبت به خود میتوان فرد را با اتمام نقاط مثبت و منفی که دارد آگاه کند چراکه توانایی شناخت خود و آگاهی از خودآگاهی خصوصیات، نقاط ضعف و قوّت، خواستهها، ترسها و انزجارهاست.
برای اکثر ما توصیف ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود برای دیگران، کار سخت و دشواری است خودآگاهی به این معناست که رد چه برداشتی از خود دارد و بر اساس این برداشت چه احساسی پیدا میکند. نوع خودآگاهی ما، پیشبینی کنندهی احساس رضایت ما از خودمان وزندگی است.
مطالعهی کتاب از خودآگاهی تا خودشناسی را هم به شما پیشنهاد میکینم.