رابطهای که در آن مأموریت نجات نامزد / همسرتان را به عهده دارید میتواند جز عواملی باشد که منجر به شکست رابطه میشود و به درد و یأس میانجامد.
ده نوع رابطه که سرانجامی نخواهد داشت:
- رابطهای که در آن بیش از آنچه نامزد / همسرتان به شما عشق میورزد، شما به او عشق میورزید.
- رابطهای که در آن کمتر از آنچه نامزد / همسرتان به شما عشق میورزد، شما به او عشق میورزید.
- رابطهای که در آن عاشق تواناییهای بالقوهی نامزد / همسر خود هستید.
- رابطهای که در آن مأموریت نجات نامزد / همسرتان را به عهده دارید.
- رابطهای که در آن به نامزد / همسر خود بهعنوان یک فرد نمونه چشم دوختهاید.
- رابطهای که در آن به دلایل بیرونی شیفتهی نامزد / همسر خود شدهاید.
- رابطهای که در آن شما و نامزد / همسرتان «تفاهم جزئی» دارید.
- رابطهای که در آن نامزد / همسرتان را از روی سرکشی و عصیان انتخاب کردهاید.
- رابطهای که در آن نامزد / همسرتان را بهعنوان «عکسالعملی» در برابر همسر قبلیتان انتخاب کردهاید.
- رابطهای که در آن نامزد / همسر شما در دسترس شما نیست.
نکتهی مهم:
اگر پس از آنکه مقاله ده رابطه را خواندید، گمان میکنید که در یکی از این ده نوع رابطه هستید، سعی کنید کمک بگیرید: با خانواده یا دوستان نزدیک صحبت کنید، نزد مشاور یا روانشناس بروید تا به شما کمک کند، بفهمید که آرا عاقلانه است به رابطهتان ادامه دهید یا باید به رابطهتان خاتمه دهید.
رابطه نوع (4): رابطهای که در آن مأموریت نجات نامزد / همسرتان را به عهده دارید
- آیا فکر میکنید بیش از آنچه باید، دلتان برای همسرتان میسوزد؟
- آیا احساس مسئولیت میکنید تا به همسرتان کمک کنید که زندگیاش را روبهراه کنید؟
- آیا میترسید که اگر همسرتان را ترک گویید، از لحاظ روحی لطمه ببیند؟
اگر به هر یک از سؤالات بالا پاسخ مثبت دادید، این امکان وجود دارد که «معتاد نجات دیگران» باشید و خود نیز ندانید. «معتادان به نجات دیگران» نه از آن رو که با همسرشان «تفاهم» دارند، بلکه به این دلیل که احساس میکنند مجبورند به او کمک کنند و به روابط وارد شوند.
شما کسی را پیدا میکنید که آسیبدیده و شکننده است یا او را دوست نداشتهاند و سپس شدیداً احساس میکنید که باید به او محبت کنید و این کار را نیز میکنید. او از شما تشکر میکند و شما احساس بزرگی میکنید. نهایتاً چشمان خود را باز میکنید و خود را در رابطهای میبینید که بیشتر به یک مأموریت نجات شباهت دارد تا رابطهای سالم و متعادل.
نکتهای که در رابطه با این نوع روابط وجود دارد، این است که معمولاً پس از آنکه به آنها وارد شدید، ترک گفتنشان به راستی مشکل است.
آیا در روابط خود، «مأموریت نجات» نامزد / همسرتان را به عهده دارید؟
این موضوع میتواند حقیقت داشته باشد اگر:
- به کسی علاقهمندید که مشکلات روحی، جسمانی یا اقتصادی جدی دارد.
- نامزد / همسرتان بارها احساس سردرگمی، ناتوانی، عجز و «قربانی بودن» میکند و شما او را دلداری میدهید، آرام میکنید و تشویق میکنید.
- غالباً در قبال نامزد / همسرتان نقش «والدی» ایفا میکنید؛ نصیحت میکنید، هشدار میدهید، او را از مشکلات احتمالی بر حذر میدارید و هنگامی که نصیحتتان پذیرفته نمیشود و … احساس سرخوردگی میکنید.
- در گذشته با نامزد / همسرتان بدرفتاری شده یا به طرز بدی لطمه دیده باشد، شما احساس میکنید که مجبورید برای او جبران کنید.
- نامزد / همسرتان بهندرت نقش یک سیستم حمایتی یا منبع قدرتی را در حق شما ایفا میکند و بیشتر این شمایید که در این نقشها ظاهر میشوید.
- احساس میکنید که مجبورید با احتیاط و پاورچینپاورچین از دور و بر او حرکت کنید تا بدین وسیله از ناراحت کردن و رنجاندن او جلوگیری کرده باشید و در نتیجه از اینکه خواستههایتان را مطالبه کنید یا با چیزهایی که شما را ناراحت میکند مقابله کنید، صرف نظر میکنید.
- رفتارهایی از نامزد / همسر خود را تحمل یا توجیه میکنید که هرگز بهطور معمول، نظیر این رفتارها را از یک دوست یا کسی که برایتان کار میکند نمیپذیرید.
- وقتی که دوستان یا خانوادهتان از شما میپرسند، چرا با چنین کسی ارتباط دارید، احساس میکنید که از او بهانهجویی میکنند و فوراً درصدد حمایت از او برمیآیید. گویی از کودکی بیدفاع حمایت میکنید.
- احساس میکنید هیچکس آنگونه که شما او را درک کردهاید و دوست دی وی را درک نکرده است و دوست نمیدارد؛ بنابراین نمیتوانید او را ترک کنید.
- به طرزی پنهانی نگرانید که اگر او را ترک کنید، آیا او شخص دیگری را پیدا میکرد، با اینکه در تنهایی و محرومیت از عشق خواهد ماند، همانطور که شما حدس میزنید.
اگر حتی با تعداد کمی از جملات فوق ارتباط برقرار کردید، پس مستعد و مأموریت نجات روحی هستید. این نوع از رابطه بیشباهت به رابطهی نوع (3) نیست که در آن عاشق پتانسیلهای نامزد / همسر خود هستید.
از آنجا که در اینجا نیز امیدوارید که همسرتان با گذشت زمان اصلاح شود و تغییر کند، همانند رابطه نوع (۳) بسیار ساده خواهد بود تا به دام رابطهای از نوع «مأموریت نجات» گرفتار شوید؛ زیرا نتیجه و پاداش نهایی، همواره به بعد موکول میشود. به این معنا که واقعاً نمیدانید این تغییر «چه وقت» اتفاق خواهد افتاد؛ بنابراین تا آنجا ادامه میدهید تا سرانجام نتیجه و پاداش آنهمه زحمات و کار سخت خود را ببینید!
همچنین بسیار مشکل میتوانید به این نوع رابطه خاتمه دهید. از آنجا که به احتمال قوی احساس خواهید کرد با این کار نامزد / همسرتان را طرد کرده و از لحاظ روحی به طرز وحشتناکی به او آسیب زدهاید، همان احساس گناهی که در ابتدا شما را به رابطه کشاند، میتواند شما را حتی مدتها پس از آنکه میدانید باید او را ترک کنید، در رابطه نگه دارد.
چرا ممکن است به مأموریت نجات روحی بروید؟
- کار ناتمام باقیمانده از دوران کودکیتان را کامل میکنید. کار ناتمام روحی را که در کودکی انباشتهایم، بعداً در بزرگسالی مجدداً از سر گرفته و تکمیل کنیم؛ اما شما یک «رابینهود روحی» هستید و عادت دارید کسانی را پیدا کنید که به کمکتان احتیاج داشته ممکن است در واقع با این کار خود سعی در نجات «مادر»، «پدر» یا دیگری از خانوادهتان داشته باشید. اگر در کودکی شاهد آن بودید که مادرتان یا برادر و خواهرتان نادیده گرفته میشدند یا کسی دوستشان نداشت یا با آنها بدرفتاری میشد، در بزرگسالی همان فرد را همچون کسی مییابید که سخت به کمک احتیاج دارد و نهایت تلاش خود را میکنید تا عشق، حمایت و نیرویی را به او بدهید که هیچگاه نتوانستهاید در کودکی به آن عضو خانوادهتان بدهید.
- نیاز دارید که احساس اهمیت و برتری کنید. وقتی کسی را برمیگزینید که از هم پاشیده است، این موضوع خودبهخود شما را در موضع فرد «برتر» «عاقل» و «منسجمتر» قرار خواهد داد. شما با بازی کردن نقش «قهرمان» در رابطه، از رویارویی با کاستیها، بیکفایتیها و احساس ضعف خود سرباز میزنید.
- نیاز دارید که بر دیگران کنترل داشته باشید. وقتی در رابطهای هستید که دستور جلسهی اصلی آن «نجات» همسرتان است، طبیعتاً نسبت به او در موضع قدرت قرار خواهید داشت. برخی اوقات از یاد میبریم که «کمک کردن» میتواند روشی بسیار کنترلگرایانه از ارتباط باشد. کسانی که مأموریت نجات دیگران را به عهده دارند، غالباً «ترحم» را با عشق اشتباه میگیرند.
منبع
کتاب آیا تو آن گمشدهام هستی؟؛ نوشته باربارا دی آنجلیس؛ ترجمه هادی ابراهیمی