عواملی وجود دارد که منجر به شکست رابطه میشود و به درد و یأس در عشق میانجامد.
ده نوع رابطه که سرانجامی نخواهد داشت:
- رابطهای که در آن بیش از آنچه نامزد / همسرتان به شما عشق میورزد، شما به او عشق میورزید.
- رابطهای که در آن کمتر از آنچه نامزد / همسرتان به شما عشق میورزد، شما به او عشق میورزید.
- رابطهای که در آن عاشق تواناییهای بالقوهی نامزد / همسر خود هستید.
- رابطهای که در آن مأموریت نجات نامزد / همسرتان را به عهده دارید.
- رابطهای که در آن به نامزد /همسر خود بهعنوان یک فرد نمونه چشم دوختهاید.
- رابطهای که در آن به دلایل بیرونی شیفتهی نامزد / همسر خود شدهاید.
- رابطهای که در آن شما و نامزد / همسرتان «تفاهم جزئی» دارید.
- رابطهای که در آن نامزد / همسرتان را از روی سرکشی و عصیان انتخاب کردهاید.
- رابطهای که در آن نامزد / همسرتان را بهعنوان «عکسالعملی» در برابر همسر قبلیتان انتخاب کردهاید.
- رابطهای که در آن نامزد / همسر شما در دسترس شما نیست.
نکتهی مهم:
اگر پس از آنکه مقاله ده رابطه را خواندید، گمان میکنید که در یکی از این ده نوع رابطه هستید، سعی کنید کمک بگیرید: با خانواده یا دوستان نزدیک صحبت کنید، نزد مشاور یا روانشناس بروید تا به شما کمک کند، بفهمید که آرا عاقلانه است به رابطهتان ادامه دهید یا باید به رابطهتان خاتمه دهید.
رابطه نوع (2): رابطهای که در آن کمتر از آنچه به شما عشق میورزند، شما به او عشق میورزید
این نوع از رابطه، دقیقاً مقابل رابطه نوع (1) است:
این نامزد / همسرتان است که بیش از آنچه شما به او عشق میورزید، به شما عشق میورزد. اگر در چنین رابطهای هستید، احتمالاً با خواندن جملات زیر احساس گناه خواهید کرد.
ممکن است وقتی نامزد / همسرتان از احساستان جویا میشود، آن را انکار کنید. ممکن است سعی کنید تا خود را متقاعد کنید که بیش از آنچه واقعیت دارد، او را دوست دارید؛ اما از درون خود میدانید آنگونه که او به شما عشق میورزد، نسبت به او احساس عشق نمیکنید.
مانند رابطهی نوع (۱) در اینجا نیز در رابطهای هستید که متعادل و سالم نیست و سرانجام نخواهد داشت.
اگر در چنین رابطهای هستید، احتمالاً احساسات زیر را نیز تجربه کردهاید:
- هنگامی که شما را متهم میکنند که عشق کافی نمیورزید، حالت تدافعی میگیرید.
- در برابر خواستههای نامزد / همسر خود مبنی بر اینکه او را بیشتر دوست داشته باشید، احساس فشار میکنید یا فکر میکنید که شما را کنترل میکنند.
- احساس میکنید که به تنگ آمدهاید و به آزادی و فضای بیشتری نیاز دارید.
- احساس میکنید که او بسیار «متکی» و «محتاج» است و از او عصبانی میشوید.
- وقتی بیش از آنچه میتوانید عشق بورزید از شما مطالبه میشود، دلسرد میشوید و دچار سرخوردگی میگردید.
برخی از دلایل اینکه چرا این نوع رابطه را به خود جذب میکنید، به قرار زیر است:
- تا از لحاظ روحی از خود محافظت کنید.
اگر در گذشته از طرف کسی که او را واقعاً دوست داشتهاید صدمه دیده باشید، ممکن است این تصمیم ناخوداگاه را گرفته باشید که دیگر هرگز اجازه نخواهم داد تا دوباره کسی همچون گذشته قلبم را به این راحتی بشکند و در پی آن کسانی را به خود جذب کنید که چندان دوستشان نداشته باشید تا اگر بخواهند شما را ترک کنند، چندان اهمیتی برایتان نداشته باشد.
- تا یک «والدتان» را تنبیه کرده باشید.
اگر در کودکی یکبار والدینتان شما را دوست نداشتند، از شما زیاد انتقاد میکردند یا شما را طرد کردند، ممکن است کسی را به زندگی خود جذب کنید تا با او رفتار مشابهی نظیر آنگونه که با شما رفتار میشد، داشته باشید.
به این ترتیب که شما نقش آن «والدتان» را بازی کنید و همسرتان نقش کودکی شما را که گدایی عشق میکردید و چیزی به شما داده نمیشد. این وارونگی نقشها یک راه ناخودآگاه تنبیه آن «والدتان» است.
گرچه به صدمه دیدن شخص بیگناه دیگری خواهد انجامید. گویی که قسمتی از شما میگوید: خوب است! همینطور به گدایی برای عشق ادامه بده، اما عشقی در کار نخواهد بود. دقیقاً همانگونه که وقتی من کوچکتر بودم، عشقی را که به دنبالش بودم، به من نمیدادی.
توجه:
این الگویی بسیار مسموم است و چنانچه میخواهید که ازدواج سالمی داشته باشید، باید با آن روبهرو شوید و آن را تغییر دهید.
- تا دیگران را کنترل کنید.
صرفنظر از اینکه وقتی کودک بودید، شما را دوست داشتند یا خیر، اگر بهوسیلهی یک یا هر دوی والدینتان کنترل میشدید، این احتمال وجود دارد که رابطه با کسی را انتخاب کنید که بیش از آنچه عشق میورزید به شما عشق بورزد تا بدین وسیله احساس برتری کرده و خیال کنید که همهچیز تحت کنترل شماست.
هنگامی که نامزد / همسران مدام در طلب عشق و محبت بیشتر شما باشد، آسیبپذیرتر خواهد شد و شما احساس خواهید کرد که از لحاظ روحی روی او نفوذ دارید. این احساس قدرت و برتری، قلابی است و به بهای لطمه خوردن به شخص بیگناه دیگری میانجامد، هرچند که ضعف عمیقی را که در درون خود احساس میکنید، برایتان میپوشاند. چنانچه خواهان رابطهای واقعی و بامعنا هستید، باید با آن مقابله کنید.
- تا نقشی را که «والدتان» در قبال دیگری داشت، بازی کنید.
همانطوری که قبلاً توضیح دادم، اگر در کودکی شاهد آن بودید که یک والدتان سردتر، گوشهگیرتر و درونگراتر از دیگری بود، ممکن است بپندارید که چنین وضعی در روابط کاملاً طبیعی است. هنگامی که بزرگ شدید و نقش دلخواه را، آن هم ناخودآگاه انتخاب کردید، ترجیح میدهید.
نقش کسی را بازی کنید که عشق کمتری میورزد تا کمتر آسیب ببیند. در چنین رابطهای که قلبتان را بهطور کامل در طبق اخلاص نگه داشتهاید، هیچگاه احساس رضایت نخواهید داشت.
ممکن است اینطور فکر کنید که خود را از آسیب دیدن محافظت میکنید، ممکن است خود را متقاعد کنید که کنترل اوضاع را در دست دارید؛ اما احساس خوشبختی نخواهید کرد. بهعلاوه با ادامهی رابطه با نامزد / همسرتان و محروم کردن او از عشقی که استحقاقش را دارد، به او لطمه میزنید.
راهحل:
از همان ابتدا که رابطهای را شروع میکنید، نسبت به اینکه آیا به همان میزان که عشق میورزید، عشق نیز دریافت میکنید یا خیر، با خود صادق باشید.
به عبارتی مراقب باشید به همان میزان که به شما عشق میورزند، شما نیز به نامزد / همسرتان عشق بورزید.
نکته مهم:
خود را با این باور که نامزد / همسرتان ترجیح میدهد مقدار کمی از عشق شما را دریافت کند تا اینکه اصلاً چیزی دریافت نکند، گول نزنید و مراقب باشید با این بهانه به رابطهای که به شما تعلق ندارد، ادامه ندهید.
منبع
کتاب آیا تو آن گمشدهام هستی؟؛ نوشته باربارا دی آنجلیس؛ ترجمه هادی ابراهیمی