عشق کافی نیست کسی که برای مهر ورزیدن انتخاب میکنید به همان اندازهٔ روشی که برای مهر ورزیدن برمیگزینید مهم است.
عشق تجربه اعجاز گونه و قدرتمند است. در ابتدای هر دیدار هر گفتگو و هرلحظه بسیار درست و بی کموکاست به نظر میرسد؛ اما بهزودی این جاذبه و شیفتگی به یک رابطه تبدیل میشود. هفتهها به ماهها مبدل میشود و روزی از خود میپرسیم آیا این شخص برای من مناسب است؟ بسیاری از ما فرد نامناسب را برمیگزینیم و سپس میاندیشیم که چرا ازدواجمان شکست خورد. چرا برخی روابط سرانجام خوبی ندارد؟ روابط به پارهای از دلایل با شکست مواجه میشود:
1- با فرد مناسب هستید ولی به طرز صحیحی مهر نمیورزید:
- شما و همسرتان از عادتهای ارتباطی ضعیفی برخوردار هستید.
- بهدرستی نمیدانید که چه طور صمیمیتی واقعی تولید کنید.
- چیزی را که میخواهید مطالبه نمیکنید و درنهایت احساس انزجار میکنید.
2- عشق و یا سبک زندگی شما با عشق و سبک زندگی همسرتان از تفاهم و همخوانی کافی برخوردار نیست.
- شما ارزشهای مشترک کافی ندارید و به اصول مشترکی نیز پای بند نیستید.
- همسر شما دارای عیبها و نقصهای بزرگی است که ازدواجی موفق را ناممکن میسازد.
- شما نمیتوانید نیازهای یکدیگر را برآر ده کنید.
- پنج افسانهٔ مهلک درباره عشق:
افسانههای عشقی باورهای نادرستی هستند که بسیاری از ما درباره عشق و داستانهای عاشقانه داریم. این افسانهها عملاً ما را از انتخاب هوشمندانه بازمیدارند. ما آگاهانه یا ناآگاهانه اساس تصمیمات خود را در ازدواج بر این پنج افسانهٔ عشقی بنا میگذاریم. درحالیکه هر یک از این افسانهها را میخوانید از شما تقاضا دارم که نهتنها در روابط فعلی خود بلکه در روابط گذشته خود نیز تأملکنید. این باورها و رفتارها علایقی غلط درباره ازدواج هستند که به سه دلیل زیر در ما ایجاد میشود:
- خواندن رمانهای عشقی
- تماشای برنامههای تلویزیونی و فیلمها
- عدم وجود آموزش در عشق
- افسانه عشقی (1): عشق حقیقی بر همهچیز فائق میشود.
همگی ما در اعماق وجود خود این افسانه را باور داریم. اگر واقعاً عاشق باشیم خوشبخت خواهیم شد و بر تمامی مشکات فائق خواهیم آمد.
1- شما از روبرو شدن با مشکلات زندگی خود و یا ارائه راهحلهای این مشکلات با گفتن این جمله اجتناب میکنید که: اگر ما عاشق یکدیگر باشیم هیچیک از مشکلات و تفاوتهای ما اهمیت چندانی نخواهد داشت.
2- شما با گفتن این جمله به خودتان که: اگر بیشتر به او مهر بورزم او تغیر خواهد کرد در روابط خالی از مهر و خشونتبار خواهید ماند. کسانی که اعتمادبهنفس پایینی دارند و گذشتهای مملو از نادیده انگاشته شدن یا آزار و اذیت دیدن بیشتر خود را در روابط مسمومی قرار میدهند که بیرون آمدن از آن برایشان مشکل است. اینگونه افراد مدام خود را متقاعد میکنند که اگر موفق شوند همسر خود را بیشتر دوست داشته باشند رفتار نامطلوب آنها از بین خواهد رفت و با عشق جایگزین خواهد شد.
3- ازلحاظ روحی خود را زجر میدهید و هنگامیکه از ازدواج نمیتوانند موفق شوید با گفتن این جمله به خود را مقصر میدانید که: اگر بیشتر او را دوست میداشتم توانسته بودم رابطه را حفظ کنم.
واقعیت افسانه عشقی (1) چنین است: عشق برای موفقیت یک ازدواج کافی نیست به این معنا که رابطه به تفاهم و تعهد نیاز دارد. حقیقتی تلخ این است تنها تعداد کمی از روابط به این دلیل که دو طرف یکدیگر را بهاندازه کافی دوست ندارند پایان میپذیرد. رابطه به این دلیل پایان میپذیرد که آن دو باهم تفاهم ندارند.
- افسانه عشقی (2): وقتی عشقی عشق حقیقی باشد همان لحظه که فرد را دیدید خواهید دانست که این همان است.
مشکلات احتمالی افسانه عشقی (2)
1- شماآنچنان به جاذبهای که بین شما به وجود آمده است میپردازید که از برسی دیگر قسمتهای رابطه بازمیمانید.
عشق در نگاه اول چیست؟ این چیست که وقتی شما کسی را برای اولین بار ملاقات میکنید تکانتان میدهد؟ اگر این عشق نیست پس چیست؟ شما جاذبه جنسی خاصی نسبت به جنس مخالف در خود احساس میکنید و سپس بسیار بیشتر از آن چیزی که عملاً وجود دارد دچار عواطف و احساسات میشوید. شما نه به این دلیل که عاشق شدهاید بلکه به این دلیل که تحریکشدهاید مدام به او فکر میکنید. جاذبه جنسی شدید بهخصوص باکسی که با تصویر ذهنی شما از همسر مطلوب مطابقت دارد بهسادگی با عشق اشتباه گرفته میشود. خصوصاً اگر شما به دنبال یک اوج احساسی لحظهای باشید اما این اوج احساسی یا هوس در نگاه اول غالباً به دنبال رابطه یک حضیض احساسی یا سرخوردگی را با خود به همراه میآورد. شیفتگی با تصویر آنها، چه قیافهای دارد، چهکاره است، چه قدر پول دارد و شما از تمامی این چیزها در سرتان رؤیا میسازید و ماهیت فرد را نادیده میگیرید.
2- به شروعهای آنچنانی معتاد میشوید و فرصتهای دیگر را برای عشق واقعی و پردوام از دست میدهید.
واقعیت افسانه عشقی (2): برای دلباختگی یکلحظه کافی است اما عشق حقیقی بهوقت نیاز دارد. باید به یاد داشته باشید که عاشق شدن ساده است اما ایجاد یک رابطهٔ سالم مستلزم کار سخت است.
- افسانه عشقی (3): تنها یک عشق واقعی در دنیا وجود دارد که برای من مناسب است.
در هر رابطه زمانی فرامیرسد که از خود میپرسیم: آیا آن مرد همان شوهر ایده آل من است؟ یا آیا آن زن همان همسر ایده آل من است؟ قسمتی از مشکل ما در پاسخ به این سؤال مربوط به کلمه همان است. چراکه این پیش فرضی را برای شخص قرار میدهد که فقط و فقط در این دنیا یک همسر مناسب وجود دارد و ما باید همان یک نفر را پیدا کنیم وگرنه خوشبخت نخواهیم شود. بنابراین وقتی مجرد هستیم با نگاهی تردیدآمیز از گذرگاه زندگی عبور میکنیم. هر شریک بالقوه را زیر ذرهبین بهدقت معاینه میکنیم و هر عیب او را بهعنوان مدرکی دال به راین که او همان نیست میگیریم.
عواقب باور به افسانه عشقی (3)
1- همسر خود را با آن تصویر رؤیایی مقایسه میکنید که از همان یک نفر ساختید و از درک منحصر بودن آن شخص بازمیمانید.
2- باور به افسانه عشقی 3 ما را از شروع یک زندگی جدید پسازآن که زندگی قبلی پایان پذیرفته است بازمیدارد.
واقعیتی که در برابر افسانه عشقی (3) قرار دارد این است که: این امکان وجود دارد که عشق حقیقی را با بیش از یک نفر تجربه کنید. شریکهای بالقوه زیادی وجود دارد که میتوانید با آنها خوشبخت شوید. هر عشق حقیقی قلبمان را در مسیری متفاوت رشد میدهد و هر رابطه بهگونهای به ما خدمت میکند. آیا این بدان معنا است که اهمیتی ندارد که شما با چه کسی ارتباط دارید؟ البته که نه درواقع این موضوع مسئلهٔ تفاهم را خیلی مهمتر میسازد. پیدا کردن همسری که با او تفاهم داشته باشید فرمول یک رابطه سالم است.
- افسانه عشقی (4): همسر ایده آل شما را از هر لحاظ ارضاء میکند.
عواقب منفی باور به افسانه عشقی (4)
1- از شناسایی رابطهٔ خوب و سالم بازمیمانید فقط به این دلیل که همسر شما نیازهای را که خود باید برای خودتان برآورده کنید برآورده نمیکند.
اگر پیش از ازدواج احساس تهی بودن میکنید بعد از ازدواج نیز به همان اندازه احساس تهی بودن خواهید کرد.
2- از همسرتان به دلیل ندادن چیزی به شما که میباید خودتان در جای دیگر آن را پیدا کنید منزجر میشوید.
حقیقت افسانهای (4) همسر مناسب بسیاری از نیازهای ما را برآورده میکند اما نه همهٔ آنها را. ما هرکدام فهرستی خاص از آرزوهای داریم که فکر میکنیم یک همسر مطلوب باید بتواند برای ما برآورده کند اما دراینباره نکتهای وجود دارد. پارهای از نیازها هستند که همسر شما باید آن را برآورده کند اما نیازهای دیگری وجود دارد که دوستان یا خانواده و آشنایان شما نیز میتوانند برای شما برآورده کنند. کاملاً اهمیت دارد که مابین چیزهای که دوست داریم در همسرمان وجود داشته باشد و چیزهای که باید در همسرمان وجود داشته باشد فرق بگذاریم.
- افسانه عشقی (5): جاذبه عشقی قوی همان عشق است
– آیا تابهحال خودتان را متقاعد کردید که عاشق کسی هستید که بهانه برای ادامه روابط نامشروعتان داشته باشید؟
– آیا با گفتن این جمله به خودتان که دیوانهوار دلباختهاید کسی را تعقیب کردهاید و بعد تشخیص داده باشید که آن عشق نبوده بلکه شهوت بوده است؟
– آیا تابهحال در رابطه بودهاید که تنها زمانی که هیچ دعوایی میان شما وجود نداشت وقتی بود که در بستربودید؟
بهراستیکه این افسانه عشقی ما را توی دردسر میاندازد. پایه و اساس این افسانه عشقی احساس گناهی است که ما بهطور ذاتی بهواسطهٔ فرهنگ خود درباره روابط جنسی داریم. ازآنجاییکه اجتماع تعلیم و تربیت و اخلاقیات ما این اجازه را به ما نمیدهد و آن را مردود میداند پس بهاشتباه تصور میکنیم که هرگاه نسبت بهکسی جاذبهٔ جنسی داریم عاشق او هستیم. این موضوع را میتوان فرمول تداخل شهوت در عشق نامید.
فرمول تداخل شهوت در عشق
1- ابتدا جاذبهٔ جنسی قدرتمندی نسبت به یک فرد پیدا میکنید و یا به عبارت سادهتر احساس شهوت میکنید.
2- پس بر اساس آن میل عمل کرده و با مبادرت به رابطهٔ نامشروع میکنید.
3-پسازاینکه با شخصی که ارتباط روحی چندانی با او ندارید ازلحاظ جنسی صمیمی شدید احساس گناه و ناراحتی میکنید.
4- سرانجام برای اینکه شهوت خود را موجه کنید با او رابطه نزدیک برقرار میکنید.
عواقب باور به افسانه عشقی (5)
1- خود را باکسی درگیرمی کنید که با آن تفاهم ندارید.
2- بیش ازآنچه باید به رویایتان میچسبید و بهسختی کسانی را که برای شما مناسب نیستند رها میکنید.
واقعیت افسانه عشقی (5): روابط جنسی خالی از احساس هیچ مناسبتی با عشق ندارد.