ماهیت عزتنفس از دیدگاه فرویدی مسئلهای است که در پنج مرحلهی روانی جنسی فروید به آن خواهیم پرداخت، ابتدا چیستی و شکلگیری هر مرحله را از نظر فروید بررسی میکنیم و سپس ماهیت عزتنفس را در هر مرحله مورد تحلیل و بررسی قرار میدهیم.
فروید شکلگیری شخصیت انسان را در پنج مرحله میداند (دهانی، مقعدی، آلتی، نهفتگی، تناسلی) او میگوید:
«تمام شخصیت انسان طی این مراحل به تکامل میرسد و کسی که به مرحله تناسلی برسد شخصیتی کامل دارد و احساس میکند فردی ارزشمند میباشد که دیگران او را دوست دارند و از تواناییهای خودش نیز مطمئن است. اما شخصی که این مراحل را سپری نکند و در مرحلهای تثبیت شود یعنی نتواند از پس تعارضات آن مرحله برآید نمیتواند عزتنفس را به خوبی در خودش رشد دهد و کلی نقص و ضعف را با خودش به دوش میکشد و آنها را با خود به مراحل بعدی میبرد و این ضعفها در هر مرحله سبب ایجاد تناقضاتی در فرد میشود و منجر به لطمه خوردن به ماهیت عزتنفس فرد میشود.»
سیر شکلگیری عزتنفس از منظر مراحل روانی جنسی فروید
-
مرحله دهانی
زیگموند فروید روانکاو اتریشی دو سال اول زندگی نوزاد را بسیار حائز اهمیت میدانست در شکلگیری ماهیت عزتنفس افراد و این مرحله را مرحله دهانی مینامد.
از نظر فروید در این مرحله شیرخوار نیازهای خودش را از راه کسب لذت دهانی ارضا میکند مثل مکیدن پستان مادر و نوزاد تمام تجربیات زندگیاش را در این مرحله از راه فرو بردن اشیا در درون دهانش به دست میآورد و درواقع دهان راهی است برای کسب تجربه در نوزادان.
اگر نیازها و خواستههای دهانی نوزاد در این مرحله ارضا نشود نوزاد در مرحلهی دهانی تثبیت خواهد شد تثبیت در این مرحله یعنی فرد هر چه بزرگتر میشود تمایلش برای ارضای دهانی بیشتر میشود (نوشیدن الکل، مصرف بیش از حد غذا، سیگار کشیدن مفرط، ارضای جنسی از راه دهان و…) و نوزادی که در این مرحله تثبیت شود دچار نقص در ماهیت عزتنفس میشود.
نوزادی که در مرحلهی دهانی تثبیت شده است نمیتواند خودش را به شکل موجودی ارزشمند ببیند به این علت که او حس میکند مادرش در دوران نوزادی او را دوست نداشته و به نیازهایش بیتوجه بوده و این تفکر ناهشیار منجر تفکر دوستداشتنی نبودن در نوزاد میشود و این مسئله باعث کمبود عزتنفس در بزرگسالی میشود چون فرد این تفکر را به دیگران نیز فرافکنی (انعکاس تمایلات ناخوشایند خود به دیگران) میکند، و حس میکند دیگران نیز او را دوست ندارند و همیشه در ابراز وجود خود به دیگران مشکل دارد.
-
مرحله مقعدی
از دیدگاه فروید دومین و سومین سال زندگی کودک مناطق به مرکز علایق جنسی کودک تبدیل میگردند. کودکان در این دوره با نگه داشتن مدفوع در روده و یا بازی کردن با مدفوع هنگام تخلیه احساس لذت میکنند.
در این مرحله والدین سعی میکنند با تربیت کردن فرزندان در خصوص اجابت مزاج با خواستههای کودک مقابله کنند اما کودک سعی میکند برای حفظ ماهیت عزتنفس خود با شیوههای گوناگون والدگری پدر و مادر مقابله کند.
کودکان در این سنین سعی میکنند استقلال خود را به پدر و مادر نشان دهند و فروید میگوید کودک از راه نگهداری مدفوع و تخلیه نکردن آن سعی میکند این استقلال را به والدینش ثابت کند، پس والدین برای اینکه به ماهیت عزتنفس کودکان صدمه نزنند باید از شیوههای تربیتگری درست استفاده کنند.
والدین باید طوری کودکان را تربیت کنند که به ماهیت عزتنفس آنها لطمه نخورد و کودک درگیر این حس نشود که والدینش اهمیتی به ارزشها و خواستههای او نمیدهند.
کودکانی که در این مرحله تثبیت میشوند یعنی یاد نگرفتهاند که چگونه و بجا مدفوع خود را تخلیه کنند و همیشه در بیان و ارائه استقلال خود به دیگران نقص دارند و این باعث میشود فرد نتواند ارزشهای خود را جدای دیگران تعریف کند و یکی از ملاکهای خود ارزشمندی یعنی داشتن شخصیت مستقل و متکی به خود است و کسانی که از ین ویژگی بیبهرهاند در ماهیت عزتنفس خود دچار نقان هستند.
-
مرحلهی آلتی (پسران)
پسران در فاصله سه تا شش سالگی وارد مرحله آلتی یا ادیپی میگردند. بحران ادیپی هنگامی آغاز میشود که پسربچه به آلت جنسی خود علاقه پیدا میکند و سعی میکند اندامهای جنسی زنان و دختران را ببیند در واقع کودک پسر تمایل به برقراری رابطه جنسی با مادرش پیدا میکند و حس میکند که پدرش مادر او را تصاحب کرده و اجازهی نزدیک شدن وی به مادرش را نخواهد داد.
به مرور کودک میآموزد که نمیتواند خود را زیاد به مادر چسبانده و یا با ارتباط جنسی برقرار کند زیرا او دیگر بزرگ شده است اما پدر هرکاری که بخواهد میتواند با مادر انجام دهد پس پسر میبیند که پدر رقیبی غیرقابل شکست برای عشق او به مادرش است و ماهیت عزتنفس کودک در این مقطع ضربه میخورد و برای جبران این ضربه کودک نیاز دارد که با پدرش همانندسازی کرده تا نقص ماهیت عزتنفس خود را اصلاح کند.
منظور از همانندسازی کودک با پدر یعنی تمایل کودک به افزایش ارزشمند بودن خود از طریق متصل کردن خودش به پدرش که الگویی برای قدرتمند بودن است.
پسران برای اینکه بتوانند ماهیت عزتنفس خود را شکل دهند نیاز به این دارند که از لحاظ ارزشمند بودن خود را فردی قدرتمند برای دیگران توصیف کنند دیگران وی را بهعنوان موجودی ارزشمند بپذیرند.
پسری که در مرحلهی ادیپی تثبیت شود در بزرگسالی دچار مشکل در برقراری ارتباط مؤثر با جنس مخالف میگردد و به علت ضعف در تعریف ماهیت عزتنفس خود به دیگران نمیتواند خواستههای خود را به شیوهی درست با جنس مخالفش در میان بگذارد چون احساس میکند شخصی دوستنداشتنی است که دختران وی را از محبت و اندام جنسی خودشان محروم میکنند و برای بازیابی عزتنفس خود نیاز به درمان روانکاوانه دارند.
-
مرحله آلتی (دختران)
دختران در پنج سالگی یا بیشتر، از مادرشان مأیوس میشوند. زیرا متوجه میشود که او آلت جنسی مردانه را ندارد و از این بابت مادرش را سرزنش میکند که وی را ناقص به دنیا آورده است.
دختران به همین دلیل دچار نقص در تعریف ماهیت عزتنفس خود میشوند و به همین دلیل برای جبران این مسئله سعی میکنند که آلت تناسلی پدرشان را از مادر بدزدند و مال خود کنند، فروید این موقعیت ادیپی را عقدهی الکترا نامید.
اما دختران بهمرور زمان متوجه میشوند که باید تمایلات خود را سرکوب کنند و این سرکوب گری منجر به همانندسازی با مادر میشود تا دختران بتوانند ماهیت عزتنفس خود را باز تعریف کنند و آن احساس شرم ناشی از رشک آلتی را سرکوب کنند.
دخترانی که در این مرحله تثبیت میشوند ممکن است در بزرگسالی یا از داشتن ارتباط با جنس مخالف اجتناب کنند که این اجتناب ناشی از فعال نشدن دوبارهی آن احساس حقارت ناشی از نبودن آلت تناسلی مردانه است و یا به خاطر جبران این نقص ممکن است روابط عاطفی و جنسی سازمان نیافته و پرتعداد داشته باشند تا بدین گونه ماهیت عزتنفس خود را اصلاح کنند.
-
مرحله نهفتگی
کودک با ایجاد دفاعهای نیرومند برعلیه احساسات ادیپی، وارد دورهی نهفتگی میشود که از شش تا یازده سالگی به طول میانجامد. همانطور که از اسم این دوره پیداست، خیالپردازیهای پرخاشگرانه در آن، بهطور گستردهای نهفته هستند، یعنی این خیالپردازیها کاملاً به ناخودآگاه فرستاده شدهاند.
پس این دوره، دورهی آرامش کودک است و او وارد سن آموزش و مدرسه شده تا خلاقیتهایش را شکوفا کند، ماهیت عزتنفس کودک در این مرحله شامل این میشود که وی بتواند از پس تکالیف مدرسه و آموزشهایی که برای زندگی آیندهاش میبیند برآید.
پس کودکی که از پس این تکالیف برآید احساس عزتنفس میکند و اگر برنیاید احساس حقارت خواهد کرد.
-
مرحله تناسلی
در دوران بلوغ که در دختران در حدود یازده سالگی و در پسران در حدود سیزده سالگی رخ میدهد، انرژی جنسی به شکل نیروی کامل بزرگسالانه به غلیان درمیآید و دفاعهای ایجادشده را تهدید به فروپاشی میکند.
یکبار دیگر احساسات ادیپی تهدید به ظاهر شدن در هشیاری میکنند و اکنون شخص جوان بهاندازهی کافی بزرگ است که بتواند آنها را در واقعیت به انجام برساند. فروید معتقد بود از زمان بلوغ به بعد، مهمترین تکلیف فرد آزادسازی فرد از قید والدین است.
که برای پسر یعنی وابستگی به مادر را کنار گذارد و از زیر سیطرهی پدر خارج شود و بتواند برای خودش شریک جنسی پیدا کند و برای دختر نیز بالعکس خواهد بود فروید میگوید کسی که به این مرحله برسد فردی کامل است پس یعنی ماهیت عزتنفس خود را شناخته و میتواند خود را بهعنوان شخصی ارزشمند و دوستداشتنی بپذیرد و به دیگران ارائه دهد و با آنها ارتباط سالم برقرار کند.
مطالعهی کتاب تربیت جنسی کودکان از تولد تا 9 سالگی را به شما پیشنهاد میکنیم.