موفقیت همسر با میزان پول یا مقامی که کسب کردهایم سنجیده نمیشود بلکه با طرز استفاده ما از منابعمان و فرصتهایمان سنجیده میشود.
از پول و مقام میتوان در راه کمک به دیگران استفاده کرد یا آنها را هدر داد یا از آنها سوءاستفاده کرد. اشخاص موفق کسانی هستند که به دیگران کمک میکنند تا موفق شوند.
شما از چه راههایی میتوانید به موفقیت همسر کمک کنید؟ بهترین پاسخ به این پرسش را خود او میتواند بدهد، اما اجازه بدهید ما هم بعضی از چیزهایی را که سایر زوجها بسیار سودمند یافتهاند با شما در میان بگذاریم.
ابتدا باید یاد گرفت که چطور میتوان به موفقیت همسر کمک کرد. برای شروع سه پرسش ساده این کار را ممکن خواهد ساخت:
- چه کمکی میتوانم به تو بکنم؟
- چطور میتوانم زندگی تو را راحتتر کنم؟
- چطور میتوانم شوهر (زن) بهتری باشم؟
با دریافت پاسخهای این پرسشها از طرف همسر، به دستور کاری میرسید که ازدواجتان را تا ابد دگرگون خواهد کرد.
چهار راه عملی برای کمک به موفقیت همسر وجود دارد:
- با کلامتان تشویقش کنید.
- به عمل حمایتگرانهای دست بزنید.
- از او حمایت عاطفی کنید.
- احترامتان نسبت به همسرتان را نشان دهید.
با انجام هر کدام از این راهها به موفقیت همسر خود کمک زیادی خواهید کرد.
با کلامتان تشویقش کنید
یکی از مؤثرترین راههای کمک به موفقیت همسر این است که با کلامتان تشویقش کنید. واژه تشویق در زبان انگلیسی به معنی «شهامت بخشیدن» است.
همه ما از بعضی جهات احساس ناامنی میکنیم و جرأت و شهامت نداریم. عدم شهامت مانع از انجام دادن کارهایی میشود که دوست داریم انجام بدهیم. توان بالقوه نهفته در همسرتان شاید منتظر واژههای تشویقآمیز باشد.
گاهی زندگی میتواند دشوار باشد؛ اما وقتی ما واژههای مثبت دریافت میکنیم، تشویق میشویم تا به راهمان ادامه دهیم و رؤیاهایمان را دنبال کنیم.
وقتی مردی سر کارش نمیتواند ترفیع بگیرد شاید احساس کند شکست خورده است؛ اما وقتی زنش میگوید: «تو نفر اول زندگی منی» شهامت پیدا میکند تا بر ترس و یأسش غلبه کند و به تلاش خود ادامه دهد.
شاید همسر شما هم استعدادی داشته باشد که هنوز بیاستفاده مانده است. آن توان بالقوه منتظر واژههای تشویقآمیز شماست. شاید شوهر شما محتاج ملاقات با کسانی باشد که در حوزه مورد علاقه او موفق شدهاند و حالا میتوانند توصیههای لازم را به او بکنند تا گام بعدی را بردارد.
واژههای شما میتواند شهامت برداشتن گام بعدی را ایجاد کند. بیشتر ما خیلی بیشتر از آنچه که فکر می کنیم استعداد داریم. آنچه ما را عقب نگه میدارد عدم شهامت است. همسر مهربان و دلسوز میتواند مهمترین عامل کمک به موفقیت ما یعنی تشویقمان را فراهم کند.
به عمل حمایتگرانهای دست بزنید
دومین راه کمک به موفقیت همسر این است که نه تنها با کلام او را تشویق کنید بلکه به عمل حمایتگرانه نیز دست بزنید.
یکی از متداولترین شکایات زوجها این است که میگویند «همسرم از من حمایت نمیکنه» و گاهی اضافه میکنند «احساس میکنم او به جای اینکه طرف من باشه ضد منه».
حالا باید بگویم که گاهی این عدم حمایت در واقع طرز دیگر بیان این گفته است که «همسرم نمیخواد از ایدههای عجیبوغریب من طرفداری کنه.»
کسانی هستند که رؤیابافی میکنند اما هرگز رویاهاشان به واقعیت نمیپیوندد. آنها ناگهان کسبوکاری راه میاندازند و هزاران دلار از دست میدهند، بعد نمیتوانند بفهمند که چرا همسرشان حاضر نیست همراه آنها بهسوی ماجرای بعدی شیرجه بزند.
اما حتی اگر همسرتان رؤیاهای غیرواقعبینانه در سر دارد راههایی برای حمایتگر بودن هست. البته کورکورانه از همسرتان در برنامهای که محکوم به شکست است حمایت نکنید؛ اما میتوانید مثلاً بگویید:
«من بیشتر از هر چیزی موفقیت تو رو توی زندگی میخوام. من خوشحالم که تو رؤیاهایی در سر داری؛ اما دلم نمیخواد دوباره ببینم که شکستخوردهای. پس ضمن اینکه از این ایده تو حمایت میکنم ازت میخوام که با بانکدار یا مشاور مالیای صحبت کنی که قبل از شروع این کار اطلاعات خوبی به تو بده. من میدونم که اگه تو به این تلاشهای تجاری ناموفق ادامه بدی بالاخره مأیوس میشی و نمیخوام این اتفاق بیفته. من موفقیت تو رو میخوام. پس بذار همه جوانب کارو در نظر بگیریم و عاقلانه عمل کنیم. بذار یا با هم دست به کار بشیم یا اصلاً این کارو نکنیم».
با چنین گفتاری، شما آرزویتان برای حمایت از همسرتان را به مسئولانهترین شکل ممکن نشان میدهید.
اغلب اوقات اعمال حمایتگرانه همان چیزی است که موفقیت را از شکست جدا میکند. وقتی زنتان میگوید که میخواهد رژیم لاغری بگیرد. حرف آن شوهری را نزنید که گفت: «رژیم بی رژیم. این کارها خرج داره. غذا نخور تا لاغر بشی.» چنین نگرش غیرحمایتگرانهای نه فقط رؤیای زن را تخریب کرد بلکه ازدواج شان را هم دچار مشکل کرد.
کمک کردن به همسرتان مستلزم صرف وقت، انرژی، تلاش و شاید فداکاری و ایثار از جانب شماست.
- همسر شما چه آرزوهایی دارد؟
- چه اعمال حمایتگرانهای از جانب شما لازم است تا آن آرزوها به تحقق بپیوندند؟
- چرا آمادگی خود را برای حمایت از همسرتان اعلام نمیکنید؟
- چرا تشویقش نمیکنید تا آرزویش را دنبال کند و به عمل حمایتگرانهای در آن جهت دست نمیزنید؟
کمتر چیزی بهاندازه مشاهده رسیدن همسرتان به آرزوهایش و کمک به موفقیت همسر لذت و رضایت به همراه دارد.
از او حمایت عاطفی کنید
سومین راه عملی برای کمک به موفقیت همسر این است که از او حمایت عاطفی کنید. عواطف ما چه مثبت و چه منفی هدایایی از جانب خدا هستند.
اگر ما نمیتوانستیم چیزی را احساس کنیم چه قدر زندگیمان ملالآور میشد. مجسم کنید که غروب آفتاب را تماشا میکنید، یا مسابقه فوتبال یا دریای آبی را تماشا میکنید و هیچ احساسی ندارید. اگر ما احساسات نداشتیم انسان نبودیم. انسان بودن به این معناست که ما مخلوقات عاطفی هستیم.
برخلاف افکارمان که تا حدی میتوانیم کنترل کنیم، عواطف و احساسات ما تقریباً مهارنشدنی هستند. احساسات ما واکنشهای ناخواسته نسبت به اتفاقات اطرافمان و اتفاقاتی است که در گذشته رخ داده است.
احساسات درست بهاندازه نفس کشیدن متداول هستند، با این حال خیلیها از احساسات مثال دشمنشان حرف میزنند. گاهی میشنویم که بعضیها میگویند: «احساساتم داره نابود میکنه.»
چرا ما علیه احساساتمان هستیم؟ یک علت آن این است که ظاهراً ما خیلیها را دیدهایم که از احساساتشان پیروی کردهاند و نابود شدهاند. آنها کاری را که احساس میکردند باید انجام دهند انجام دادهاند و نتیجهاش باعث درد و رنج خودشان و دیگران شده است.
علت دیگر بیاعتمادی ما به احساساتمان این است که میدانیم آنها تغییر میکنند. آنها گاهی روحیهمان را بالا میبرند و گاه پایین میآورند. وجد و خوشی ما طولی نمیکشد، اما ناراحتی و افسردگیمان انگار تا ابد طول میکشد.
بنابراین ما نتیجه میگیریم که عواطف و احساسات ما قابلاطمینان نیستند و ما برای موفق شدن باید مستقل از احساساتمان زندگی کنیم.
شاید علت اصلی اینکه ما احساساتمان را دشمنمان میدانیم این است که عواطف منفیمان را جزو خصایص زندگی «شخص مؤمن سعادتمند» نمیدانیم.
خشم، ترس، یأس، احساس تنهایی، دلسردی، افسردگی و غم و اندوه، ظاهراً در کلیشه زندگی موفق نمیگنجد؛ اما موفقترین انسانها و بزرگترین آموزگاران معنوی نیز عواطف انسانی را تجربه کردهاند. آنها هم در لحظاتی از زندگیشان عواطف منفی داشتهاند.
پس آیا این بدان معناست که آنها موفق نبودهاند؟ ابداً. عواطف ذاتاً خوب یا بد نیستند – احساسات ما به لحاظ اخلاقی خنثی هستند. کاری که ما در پاسخ به احساساتمان میکنیم است آنها را خوب یا بد درست یا نادرست میسازد.
عواطف مثبت یا منفی در واقع ابزاری هستند که خدا در اختیار ما قرار داده تا تشویق شویم که در جهت صحیح حرکت کنیم. هرگونه عواطفی که ما تجربه میکنیم چنانچه ما را به جهت مثبت و درست بکشاند خوب است. خود عواطف خنثی هستند. نتایج آنهاست که آنها را مثبت یا منفی میسازد.
خیلیها عواطف منفی را رد میکنند؛ بهعبارتدیگر خیلیها نمیخواهند بپذیرند که عواطف منفی دارند. عدهای هم تلاش میکنند عواطف منفیشان را سرکوب کنند یا نادیده بگیرند؛ اما خیلی بهتر است که ما احساساتمان را بپذیریم و بعد در پی راههای سازنده برای پاسخگویی به آنها باشیم.
احساسات مثل دماسنج هستند. آنها خبر میدهند که ما داغ هستیم یا سرد، همهچیز خوب است یا چندان خوب نیست. اگر همهچیز خوب باشد، آنوقت میتوانیم جشن بگیریم. اگر عواطفمان نشان دهد که اوضاع چندان خوب نیست، میتوانیم به عمل مثبتی برای اصلاح این وضع دست بزنیم.
حمایت عاطفی از همسرتان از اینجا شروع میشود که به عواطف مثبت و منفی اجازه بروز بدهید؛ بهعبارتدیگر، «با آنان که میخندند بخندید و شادمان باشید و با آنان که میگریند، مویه کنید و غمگین باشید». گاهی ما به علت تفاوتهای شخصیتیمان این کار را دشوار مییابیم.
احترامتان را نسبت به همسرتان نشان دهید
راه چهارم حمایت از موفقیت همسر این است که احترامتان را به او نشان دهید. ما انسانها مخلوق خدا هستیم و هر کداممان از زن و مرد ذاتاً بسیار ارزشمندیم. چیزی در اعماق وجود ما تصریح میکند که ما شایسته احترام و عزت بسیاریم.
در نتیجه، واژههای خوار گناه و رفتارهای تحقیرآمیز باعث میشود احساس کنیم که حقوقمان نقض شده است؛ اما وقتی واژهها و رفتار دیگران ارزش ذاتی و درونی ما را تأیید میکند، احساس میکنیم مورد احترام هستیم.
احترام از نگرش آغاز میشود. احترام یعنی این گفته که: «تأکید میکنم تو موجودی بینهایت ارزشمند هستی و خداوند استعدادها و قابلیتها و موهبتهای معینی به تو داده است؛ بنابراین من به تو احترام میگذارم و با گفتههای انتقادی از ارزش تو نمیکاهم. من میخواهم تو را درک کنم و این آزادی را به تو میدهم که طرز فکر متفاوتی داشته باشی و عواطفی را تجربه کنی که با عواطف من متفاوت است.»
نگرش احترام راه را باز میکند تا شما احترامتان به همسرتان را نشان دهید. احترام به این معنا نیست که شما سر همهچیز با هم توافق دارید بلکه به این معناست که شما به همسرتان اجازه میدهید تا متفاوت باشد. هیچ دو انسانی دقیقاً مثل هم نیستند و مثل هم فکر و احساس نمیکنند.
نگرش حاکی از احترام میگوید «طرز نگاه تو به چیزها جالبه» نه اینکه «این مسخرهترین چیزیه که تا حالا شنیدهام.» من خیلی اوقات از طرز برخورد غیرانسانی زوجها نسبت به یکدیگر حیرت میکنم.
مردی به زنش میگفت: «باور نمیکنم زن تحصیلکردهای مثل تو اینقدر غیرمنطقی فکر کند.» چنین اظهارات خوارکنندهای فقط عداوت میآفریند نه احترام و صمیمیت.
اجازه دادن به همسرتان تا انسانی متفاوت باشد گام اول به سمت ادای احترام به اوست. جروبحث کردن با همسرتان تا وادارش کنید که نظر شما را بپذیرد نشانه بیاحترامی است.
احترام گذاشتن به همسرتان یعنی اینکه روی موهبتهای خدادادی او تمرکز کنید و منحصربهفرد بودنش را تأیید و تشویق کنید. احترام گذاشتن به دیگران یعنی این آزادی را به آنها دادن که همان کسی باشند که هستند و افکار و احساسات خودشان را داشته باشند.
هیچ زنی انتظار ندارد که شوهرش همیشه با او موافق باشد، اما این انتظار را هم ندارد که شوهرش عقاید او را احمقانه بنامد. هر شوهری هم میداند که همیشه حق با او نیست، اما دلش نمیخواهد زنش او را دروغگو بنامد.
ما میتوانیم عدم موافقتمان را با احترام اعلام کنیم. زن میتواند به شوهرش بگوید: «من در مورد این موضوع با تو موافق نیستم اما میدونم که دلایل خوبی برای این نظر تو باید وجود داشته باشد. هر موقع وقت داشتی دوست دارم از افکارت بیشتر باخبر بشیم.» شوهر هم میتواند به زنش بگوید: «متأسفم که رنجیدی. اصلاً چنین منظوری نداشتم. میشه در اینباره حرف بزنیم؟»
وقتی لذت کمک به موفقیت همسر را بچشید، کمکم سلامت عاطفی و فضای احترام، حمایت و تشویق را در ازدواجتان ایجاد میکنید.
ازدواج بر پایه این اصل استوار است که «دوتا بهتر از یکی است». این بدان معنا نیست که ما با ازدواجمان هویتمان را از دست میدهیم بلکه به این معناست که ما تصمیم میگیریم زندگیمان را با انسانی دیگر شریک شویم.
وقتی این اتفاق بیفتد، هردوی ما موفق میشویم. ما با هم موفقیتهای بیشتری کسب میکنیم تا تنهایی. هدف غایی ازدواج، فرونشاندن نیاز غریزی یا سعادت یا حتی عشق و محبت نیست.
هدف نهایی ازدواج این است که زن و شوهر به یکدیگر کمک کنند تا طرح الهیای را که برای آنها مقدر شده تحقق ببخشند. چنانچه این امر تحقق یابد، زوجین شادی و سرور ناشی از همکاری با یکدیگر برای کسب این هدف را تجربه میکنند.
منبع
کتاب چهار فصل ازدواج؛ نوشته دکتر گری چاپمن؛ ترجمه سیمین موحد