مقدمه:
فیلم حریم شخصی به قلم دکتر حسام سیف زرگر نقد و نگاشته شده است و نگاهی گذرا به فیلم با دیدگاه طرحواره درمانی دارد.
نام فیلم بهگونهای انتخابشده که میتوان باعث جذب بینندههای زیادی شود. در حریم شخصی فیلم بر اساس داستان صورت میگیرد و در بازه زمانی از یکشب تا صبح روایت میشود و بیننده شاهد دگرگونی چند زندگی تنها در یک شبانهروز است و هشداردهنده است. در فیلم «حریم شخصی» بهنوعی همه مقصر هستند، یعنی همه در این فاجعه مسئولیت دارند.
فیلم به لحاظ انتخاب سوژه که به تأثیر فضای مجازی و بهخصوص تلگرام در زندگی انسانها میپردازد، بسیار موفق عمل کرده است و سوژه این فیلم موضوعی است که این روزها عامه مردم با آن دست به گریباناند.
از این لحاظ میتوان مدعی شد که «حریم شخصی» برای مخاطبان فیلمی باورپذیر است که همین باورپذیری که در همه وجوه فیلم از فیلمنامه تا بازیها شاهدش هستیم و از نقاط قوت اثر است.
شروع داستان
در فیلم حریم شخصی داستان بهصورت شاد شروع میشود که چند نفر تصمیم میگرن به یک گردش برن و بعدش هم به یک ویلای قرضی برن نقطهی عطف این فیلم با دروغی شکل میگیرد که سحر و بابک به دریا و فرهاد و درسا میگویند و این دروغ دقیقاً شروع بحرانی فیلم است.
حریم شخصی فیلمی است که میتواند مخاطب را در نود دقیقه نگه دارد زیرا فیلمنامه بر اساس اتفاق و بحران شکلگرفته و در هر مقطع از فیلم شاهد گرهافکنیهایی هستیم که به خط روایی جذابیت بخشیده است.
بعد از رسیدن به ویلا داستان بهصورت است که قرار است بابک سورپرایز شود و خودش از جشن تولدی که برایش گرفتهشده اطلاع ندارد. قبل از اینکه مراسم جشن تولد برپا بشه با ورود بابک، بهنوش بختیاری هم ظاهر میشود و به بابک موبایلش رو میدهد که هنوز بلد نیست باهاش عکس بگیرد و در اینجا دیالوگی ردوبدل میشود که به بابک میگه آیفون 6 هست. در اینجا تجملگرایی را مشاهده میکنیم، تأکید به داشتههای بیرونی در برابر دنیای درونی.
در سکانس بعدی شکهای فرهاد به دریا باعث این میشود که داستان فیلم لو بره و با پیدا کردن عکسهایمانی و دریا این تصویر کاملاً مشخص میشود که قرار هست یک شخصیت از فیلم حذف شود.

تحلیل شخصیتهای فیلم
نقد روانشناختی فیلم حریم شخصی با توجه به اینکه نویسنده فیلمنامه هیچ فلش بکی به گذشته شخصیتهای داستان خود ندارد بسیار کار سختی است و هرگونه تحلیلی در بهترین حالت خود یک فرض بیشتر نیست.
میلاد کی مرام (فرهاد) بهمانند فیلم ملی و هزار راه نرفته که پیشتر نیز نقد آن را انجام دادم، مردی بدبین، عصبی و بیثبات است، به نظر میرسد که طرحوارههای بیاعتمادی، محرومیت هیجانی و رهاشدگی دارد.
ازدواج بدون شناخت صورت گرفته است، چراکه فرهاد هیچ اطلاعی از مانی و گذشتهای که با دریا دارد ندارد.
درسا و دریا بهدوراز خانواده هستند، و این مهم سبب میشود که عدم نظارت صحیح و شاید آزادی و عدم آگاهی و مهارت درسا را در رابطهای چالشبرانگیز قرار دهد، رابطهای که درنهایت به مرگ خواهرش میانجامد.
پسری که در یک نگاه عاشق شده، برای ایجاد علاقه و دسترسی همیشگی (شاید چک کردن) کادویی (موبایل) گرانقیمت برای تولد دوستدخترش درسا خریده است. درسا تصویر یک دختر ضعیف را نمایان میکند، دختری که جرئت مندی لازم را در ارتباط ندارد.
سبک مقابلهای درسا فرار است، در مقابل دریا سبک مقابلهای تسلیم را دارد. فرهاد نیز حمله را برمیگزیند.
به پردازیم به نقش سحر و بابک؛ سحر دختری است از یک خانواده متمول، ویلا نیز برای برادر سحر، مانی است و شوهرش (بابک) برایمانی کار میکند. با توجه به دیالوگهای انجامشده (هر چی داری از صدقه سر من و خانوادم داری، نگاهی بالا به پایین) میتوان این ایده را مطرح کرد که سحر طرحواره استحقاق دارد. این طرحواره استحقاق سبب میشود که مرد (بابک) در مقابل وی رفتار پرخاشگرانه داشته باشد، و شاید همین مهم سببساز ایجاد روابط فرا زناشویی.
بابک شخصیتی پیچیده دارد، با توجه به کمک برای درست کردن گوشی، همراهی با تهیه سند، رفتار خوبش با دیگران (به جز زن خودش) می توان این نتیجه را گرفت که به دلیل احساسات منفی که از همسرش دریافت می کند، نوازش عاطفی را با کمک به دیگران دریافت می کند (محرومیت هیجانی) محبت می کند تا محبت ببیند و اینگونه خود را التیام بخشد.
در مورد سرایدارها نیز اختلاف بین آنها چه در ظاهر چه در رفتار قابلملاحظه است ولی به دلیل فقر اطلاعات قابلیت تحلیل ندارند.
برای آشنایی با طرحوارههای ناسازگارتان این کتاب را مطالعه کنید.