فیلم ملی و راههای نرفتهاش به این صورت است که ملی و دوستش نیره در یک کلاس خیاطی هستند، آنها از رویاهای خود میگویند، ملی میگوید خیلی تیپ مردانی چون بوراک بازیگر ترکیهای را دوست دارد، اما نیره مرد دستبهجیب را میپسندد، ناگهان ملی چشمش به مردی میافتاد و از چهره او خوشش میآید، آن مرد برادر نیره است، بالاخره نیره شماره ملی را به سیامک داداش خود میدهد و رابطه سیا و ملی شروع میشود! خانواده ملی حساس میشوند و خصوصاً برادر بزرگتر ملی حسابی ملی را در قرنطینه قرار میدهد.
سیا با خانواده به خواستگاری میآید اما خانواده ملی از سیا خوششان نمیآید که البته حق دارن، بالاخره روابط سیا و ملی این قد ادامهدار میشود که بنا بر اجبار خانواده ملی راضی میشوند، همهچیز عاشقانه دنبال میشود تا اینکه ازدواج میکنند، سیامک در خانواده بزرگشده که پدرش او، مادرش و خواهرش نیره را میزده، او همان شب اول عروسی اشان خودش را نشان میدهد، گیر دادن به ملی که چرا با داییات میگفتی میخندیدی، سیا بهشدت غیرتی (رفتار غیرعادی و بیمارگونه) دارد با طوری که حتی نمیگذارد ملی کلاس خیاطی برود و حتی گوشی اون را چک میکند.
در فیلم ملی و راههای نرفتهاش ، ملی که دوست داشت از دست خانواده خود و سیم جینها آنها راحت شود و به سیا پناه آورده بود.. سیا بدتر از خانوادهاش بود. حتی او را کتک میزد.ملی حامله میشود و وقتی برای خرید به سیسمونی میروند، سیامک از رفتار مغازهدار شاکی میشود (گفتهایم که سیا شدید حساس است و وقتی عصبانی میشود دیگر هیچی متوجه نمیشه)، وقتی به خونه برمیگردن سیا با ملی دعوا میافتد و اینقد او را میزند که دستش میشکند و بچهاش سقطجنین میشود،
ملی از همسایه خود شماره تلفن مرکز خانه امن را گرفته و از مشاوری که نامش آقای رئیسی است کمک میگیرد.. اون به ملی یاد میدهد شکایت کند و سکوت نکند. او سیا شوهر بیمار خود را به زندان میاندازد.. خانواده ملی او را سرزنش میکنند که خودت انتخاب کردی و حالا برای آبروی ما برو رضایت بده!!!
ملی رضایت میدهد به شرطی دیگر دست رویش بلند نشود، فحش نشنود، گوشیاش گرفته نشود، اما سیا تغییر نکرده.
یک روز خواهر سیا (نیره) که شوهر نیز دارد از ملی میخواهد با او برود کافیشاپ.. نیره با مرد زنداری ارتباط دارد. نیره میرود دسر بیاورد که ناگهان سیامک سر میرسد و ملی را با آقا سعید میبیند و خیال میکند با همسرش رابطه دارد، او ملی را به صندوقعقب میندازد و به خارج از شهر نزدیک راهآهن میبرد. ملی با آقای مشاور رئیسی در ارتباط است و میگویید میترسد، سیا در صندوق باز میکند و ملی را کتک میزند.. ملی یهو با قفل فرمان بر سر سیا حسابی میکوبد و بهقطار میرود و سوار میشد بدون بلیت، ملی در قطار قرص میخورد و به کما میرود و ….
جنبه روانشناختی
در فیلم ملی و راههای نرفتهاش با زوجی پاتولوژیک روبه رو هستیم، دختری که برای فرار از وضعیت خانوادگی به اولین خواستگار خود دل میبندد و علی رغم مخالفت خانواده به اصرار ازدواج میکند و از همان مراسم عروسی مشکلاتش آغاز میشود.
دختر درگیر طرح واره محرومیت هیجانی است، مادری یخچالی دارد، مادری که سبک والدگری بی تفاوتی دارد، از طرفی پدری تعصبی دارد که برادر بزرگتر نیز خصوصیات وی را همانند سازی کرده است، پدر با علائق سرگرم است و مادرش به تلویزیون دلبسته است، در این وضعیت ملی از همدلی، محبت و راهنمایی مناسب محروم میشود و طرح واره شکل میگیرد، از طرفی عدم حمایت عاطفی باعث میشود احساس نقص و شرم در ملی شکل بگیرد و از اینرو مهارتهای لازم را برای داشتن ارتباط مناسب برد برد از دست بدهد. ملی در کودکی آسیب دیده است نه در بزرگسالی، ازدواج وی تنها آشکار کننده آسیب دیدگیهای دوران کودکی وی است.
انتخاب وی کیست؟ فردی که در ابتدا به وی توجه دارد، تعصب بیجای وی را به توجه مثبتی تعبیر میکند به خیال خود مرد روهایایش یافته است مردی که با وی میتواند از سبک زندگی قبلی رها شود و از پدر و بیمهر و برادری متعصب فرار کند؛ ولی بسی خیال باطل به قول ما طرحواره درمانگرها، انسان تنها یک نوع زندگی را بلده اونم مدلی است که در شش الی هفت سال اول کرده و باقی عمر تکرار همان چند سال خواهد بود.
در ادمه فیلم ملی و راههای نرفتهاش میبینیم که سیامک پدری متعصب داشته و مادری منفعل، سیامک نیز سعی میکرده شبیه پدرش نباشد ولی فرار وی از نوع بودنش به انتخابی همانند مادر خودش ختم میشود، ملی ابتدا از مادر کتک میخورد ولی در ادامه به دلیل متفاوت شدن زمانه و هوشیاری اجتماعی متوجه میشود که میتواند نوع دیگری نیز زندگی کند، نسل ملی، نسل سوختن و ساختن نیست، نسلی است که برای رهایی از ساختن اجباری تا پای جان میرود. خواهر سیامک نیز انتخابی دارد متفاوت از پدر مردی بیتفاوت، آنقدر بیتفاوت که پنهانی رابطهای فرا زناشویی ساخته است و کمبودهای خود را جبران میکند.
عوامل زمینهساز عدم ارضای نیازهای روانی زیستی اولیه است. نیاز به محبت، نیاز به امنیت در خانهای که هر بار سیامک شاهد دعوای پدر و مادرش بوده و با هر صدای بلند تن سیامک لرزیده است از اینکه مبدأ از دست بدهم، پدر و مادر مهمترین عناصر زندگی یک کودک هستند و وقتی رابطه آنها متزلزل است زندگی کودک دچار عدم امنیت است. این مورد سبب شکلگیری طرحوارههای رهاشدگی و بیاعتمادی میشود که بهاحتمالزیاد سیامک از هر دو آنها رنج میبرد.
سیامک و ملی هر دو درگیر الگوهای ناکارآمد شخصیتی خود بودند، شاید اگر قبل از ازدواج برای مشاوره پیش از ازدواج (این کتاب را بخوانید) هدایت میشدند هیچگاه فیلم ملی و راههای نرفتهاششکلی اینچنین نمیگرفت. آقای رئیسی زمانی وارد داستان میشود که کار از کار گذشته است.
متأسفانه مراجعه به روانشناسی خط اول درمان در فرهنگ ما نیست. خط اول نسخههای ذهن بیمار خودمان است، بعد از ذهن بیمار اطرافیانمان و بعدازآن دعانویسی و رمال و فالگیر و درنهایت زمانی که رابطه در کمای واقعی است انتظار معجزه از روانشناس و رواندرمانگر بیهوده است.
ایکاش آقای رئیسی زودتر با این زوج ملتهب کار میکرد. کار مددکاری صورت میگرفت. و هزار ایکاش دیگر.