انتقادگری یکی از مشکلات شایع زوجین است. بعضی از زوجها طرف مقابل خود را مدام زیر رگبار انتقاد میگیرند (همسر انتقادگر).
با گذشت زمان، این تعامل اثرات مخرب خود را بر رابطه میگذارد. سلامت زیستی و آسایش همسری که مدام قربانی انتقادگری همسرش میشود، آسیب میبیند (همسر آسیبپذیر).
اغلب همسر انتقادگر و همسر آسیبپذیر در حلقه معیوب تکراری و ناسازگار دست و پا میزنند. تکرار این حلقه معیوب باعث میشود همدیگر را درک نکنند و روز به روز تغییر یا گریز از این حلقه معیوب را دشوارتر بیابند.
افراد انتقادگر، سخت کنترلگر هستند. آنها به دنبال سلطه گری بر افراد (مخصوصاً همسر آسیبپذیر) میگردند و زیرکانه این راهکار را انتخاب کردهاند. انتقاد را میتوان به استناد باورهایی که به آنها اشاره شد راهکاری مؤثر، کارآمد، اثربخش و گرهگشا نمایش داد.
همسر انتقادگر به دنبال سلطه گری است، اما این سلطه گری را زیر لوای باورهایی به ظاهر معقول و خردپسند پنهان کرده است. با این حال رنگ و بوی سلطه گری را به خوبی میتوان از انتقادهای به ظاهر سازنده، اما نامؤثر و ناکارآمد احساس کرد.

درک همسر انتقادگر
اولین گام برای خلع سلاح کردن همسر انتقادگر این است که از شیوه تفکر او شناخت بیشتری داشته باشیم. این شناسایی مؤلفه ضروری برای تغییر است، زیرا بعد از این درک و شناسایی، رابطه شما در مسیر بهبودی گام برمیدارد.
یکی از شیوههای رسیدن به این هدف این است که طرحوارههای همسرتان را بشناسید. طرحوارهها را میتوان اینگونه تعریف کرد:
باورهای مرکزی که رگ و ریشه آنها به دوران کودکی بازمیگردد و در سرتاسر زندگی بر اعمال، احساسها و تصمیمها اثر نافذی برجای میگذارند.
باورهای مرکزی تعیینکننده هویت ما، شیوه تعامل ما با دیگران، معیارهای انتخاب همسر، واکنشهای هیجانی ما به موقعیتها و نگرش ما به خودمان، دیگران و جهان هستند.
تمامی تجارب ما از این باورهای مرکزی نشئت میگیرند. طرحوارهها یا باورهای مرکزی سبک زندگی ما را مشخص میکنند. علاوه بر این باورهای مرکزی باعث دامن زدن به گفتگوهای درونی میشوند.
محتوای این گفتگویهای درونی را افکار، مفروضهها و تفسیرهای ما تشکیل میدهند. باورهای مرکزی با ایجاد قواعدی خاص، سبک زندگی ما را شکل میدهند.
طرحواره را میتوان الگویی پایدار و دیرپا از خاطرات، احساسهای بدنی، هیجانها و شناختوارهها تعریف کرد. زمانی که طرحواره فعال میشود ما را دستخوش هیجانهای شدید و طاقتفرسا میکند.
چنانچه قواعد زندگی را درک کنیم، رابطه ما با همسرمان و شیوه مقابله ما با مشکلات ارتباطی در مسیر بهتری قرار میگیرد. همانطور که اشاره شد این قصه زندگی را باورهای مرکزی به ما تحمیل میکنند.

نیازهای هیجانی اساسی در دوران کودکی
چنانچه نیازهای هیجانی اساسی در دوران کودکی بهقدر کافی ارضا نشوند، بهتدریج در ذهن ما طرحوارههایی شکل میگیرد. طبق نظر جفری یانگ انسانها شش نیاز هیجانی اساسی دارند که باید در دوران کودکی ارضا شوند تا فرد در مسیر سلامت زیستی گام بردارد.
اگر این نیازها به هر دلیلی آنطور که بایدوشاید ارضا نشوند، بهتدریج در ذهن افراد طرحوارههایی شکل میگیرد. این طرحوارهها بعدها در مسیر زندگی برای خود و همسرمان دردسر درست میکنند.
در ادامه پنج طرحوارههای که در ذهن شما و همسر انتقادگر خود، نقش بستهاند، ماحصل ناکامی در ارضای نیازهای هیجانی اساسی در دوران کودکی هستند.
این طرحوارهها از این نظر اهمیت دارند که طبق تجارب بالینی ما در همسر انتقادگر و همسر آسیبپذیر خیلی رواج دارد:
-
امنیت بنیادین
این نیاز از بدو تولد وجود دارد. رفتار اعضای خانواده با ما در سنین نوزادی و کودکی در شکلگیری امنیت بنیادین نقش بسزایی دارد. اگر محیط دوران نوزادی و کودکی، امن و باثبات نباشد، به احتمال زیاد یک یا دو طرحواره زیر در ذهن نا شکل میگیرد.
-
نیاز به ارتباط سالم
چنانچه در دوران کودکی عشق، محبت، همدلی، درک و راهنمایی را از اعضای خانواده و همسالان دریافت نکنیم، به احتمال قریببهیقین یک یا دو طرحواره در ذهن ما نفوذ پیدا میکنند: محرومیت هیجانی یا انزوای اجتماعی
-
خودمختاری
ارضای این نیاز برای دستیابی به استقلال سالم و جدایی سالم از والدین ضروری است. چنانچه از دوران کودکی به ما مسئولیت داده نشود، ما را به انجام کارهای مستقلانه تشویق نکنند و تواناییهای ما را زیر سؤال ببرند، احتمالاً فرصت شکلگیری طرحوارههایی مثل وابستگی یا آسیبپذیری در ذهن ما مهیا میشود.
-
عزتنفس
اگر در دوران کودکی عشق، پذیرش و احترام کافی دریافت کرده باشیم، به تدریج عزتنفس سالمی در ما شکل میگیرد، اما اگر در دوران کودکی از حمایت والدین و همسالان برخوردار نباشیم، احتمالاً شکلگیری طرحوارههایی مثل نقص / شرم یا شکست وجود دارد.
-
خودابرازگری
در محیط سالم، بچهها تشویق میشوند نیازها و تمایلات خود را بیان کنند. اگر محیط، مانع این کار شود، بچهها به تدریج یاد میگیرند نیازها و تمایلات خود را در مقایسه با نیازها و تمایلات والدین، کمارزش تلقی کنند.
اغلب بچههایی که در این محیطها بزرگ شدهاند خاطراتی از تنبیه و تحقیر دارند و خودشان را کمارزش تلقی میکنند و دستکم میگیرند.
همسر انتقادگر شما احتمالاً به دلیل اینکه برخی از نیازهای هیجانی اساسیاش در دوران کودکی برآورده نشده است، چنین طرحوارههایی در ذهنش شکل گرفتهاند.

طرحوارههای شایع همسر انتقادگر
-
طرحواره همسر انتقادگر: نقص / شرم
همسر انتقادگری که این طرحواره در ذهنش شکل گرفته است، هیجانهایی مثل شرمساری و ترس را تجربه میکند. چنین فردی معتقد است که حقیر، بیارزش و اضافی است و لیاقت هیچگونه احترامی ندارد.
این افراد میترسند چنانچه همسرشان به شخصیت اصلیشان پی ببرد، آنها را دوست نخواهد داشت. این افراد طرحواره نقص / شرم را با کمالگرایی، برتریطلبی و انتقاد شدید به رفتارهای دیگران جبران میکنند.
نکته طنزآمیز اینکه چنانچه این افراد مورد مهر و محبت همسرشان قرار بگیرند، تیغ تیز انتقادهایشان برنده میشود، زیرا خودشان را لایق مهر و محبت نمیدانند.
-
طرحواره همسر انتقادگر: استحقاق
کسانی که گرفتار طرحواره استحقاق شدهاند، بیشترین هیجانی که تجربه میکنند خشم است. چنین افرادی اعتقاد راسخ و تزلزلناپذیری دارند، مبنی بر اینکه از دیگران یک سر و گردن بالاترند و دیگران وظیفه دارند با ایشان بهگونهای خاص رفتار کنند.
این افراد به دنبال ارضای فردی نیازهایشانند و اصلاً توجه نمیکنند که ارضای فردی خواستههایشان به دیگران چه آسیبی میزند. اگر خواستههایشان با ناکامی روبرو شود، با اوقاتتلخی و تندخویی واکنش نشان میدهند.
طرحواره استحقاق باعث میشود این افراد برای ارضای خواستههایشان به رفتارهایی مثل کنترل گری، خودخواهی و دست انداختن همسر روی بیاورند.
همدلی نکردن با احساسها و مشکلات دیگران، معیارهای انعطافناپذیر، رقابتطلبی شدید، برتریطلبی و تاییدجویی از ویژگیهای بارز این افراد به شمار میروند.
-
طرحواره همسر انتقادگر: بیاعتمادی / بدرفتاری
همسرانی که گرفتار این نوع طرحواره شدهاند، ترس و اضطراب خیلی تجربه میکنند. این افراد اعتقاد جدی دارند که نمیتوان به دیگران اعتماد کرد. شک و سوءظن از رفتارهای مقابلهای این افراد به شمار میروند.
این افراد احساس و افکار واقعی خود را با دیگران در میان نمیگذارند، زیرا معتقدند دیگران از این اطلاعات سوءاستفاده میکنند. مدام در حال امتحان کردن دیگراناند تا ببینند مردم قابلاعتمادند یا نه.
در شکلدهی و تداوم روابط صمیمانه بسیار مشکل دارند. اگر طرحواره آنها فعال شود، برای کنترل گری و حمایت از خودشان در برابر صدمات احتمالی به بدرفتاری روی میآورند.
-
طرحواره همسر انتقادگر: رهاشدگی
همسرانی که طرحواره رهاشدگی در ذهنشان ریشه دوانده است هیجانهایی مثل اضطراب، غمگینی و افسردگی را بیشتر تجربه میکنند. چنانچه همسرشان بخواهد برای مدتی از دسترس آنها خارج شود به شدت خشمگین میشوند.
چنین افرادی اعتقاد راسخ دارند که افراد مهم زندگیشان دیر یا زود ترکشان میکنند، رفتار نزدیکان پیشبینیناپذیر است یا نزدیکانشان بهزودی بیمار میشوند و میمیرند.
از آنجا که ترس از دست دادن نزدیکان در این افراد خیلی شدید است سعی میکنند با رفتارهایی به جبران مافات دست بزنند. این رفتارها اگرچه ظاهراً مشکل را حل میکنند، اما ترس از رهاشدگی کماکان پابرجا میماند.
رفتارهای جبرانی این افراد عبارتاند از:
وابستگی شدید به همسر، حسادت و تملکگرایی، انتقادگری زیاد، کنارهگیری، بیاعتنایی و کنترل گری.
-
طرحواره همسر انتقادگر: محرومیت هیجانی
همسرانی که طرحواره محرومیت هیجانی را در اثر تجارب ناگوار دوران کودکی درون سازی کردهاند، هیجانهایی مثل تنهایی، ترشرویی، ناامیدی و افسردگی را تجربه میکنند.
این افراد اعتقاد جدی دارند که دیگران قادر به برآورده سازی نیازهایشان نیستند. چنین همسرانی معتقدند که شریک زندگیشان باید تمام نیازهایشان را برآورده سازد. در نتیجه هر زمان نیازهای هیجانیشان با ناکامی روبرو شود با خشم و پرتوقعی به این ناکامیها واکنش نشان میدهند.

منبع
کتاب خلع سلاح همسر انتقادگر؛ نوشته میشل اسکین؛ ترجمه دکتر زهرا اندوز و دکتر حسن حمیدپور