ویلهلم ماکسیمیلیان وونت (Wilhelm Maximilian Wundt) در سال 1832 در آلمان متولد شد و در سال 1920 در همان جا درگذشت. او به عنوان روانشناس آلمانی بنیانگذار نهضت ارادهگرایی است و نخستین آزمایشگاه روانشناسی را تاسیس کرد. ویلهلم ماکسیمیلیان وونت اولین کسی بود که روانشناسی تجربی را وضع کرد.
ویلهلم ماکسیمیلیان وونت
تولد: 16 اوت 1832 (25 مرداد 1211)
وفات: 31 اوت 1920 (9 شهریور 1299)
دلیل شهرت: تثبیت روانشناسی به عنوان رشتهای مجزا از رشتههای دیگر، تأسیس اولین آزمایشگاه رسمی روانشناسی، راهاندازی اولین ژورنال علمی در زمینه روانشناسی
ویلهلم ماکسیمیلیان وونت در نکارا، حاشیه شهر مانهایم آلمان متولد شد. او پسریک کشیش لوترانی یعنی ماکسیمیلیان وونت و مری فردریک و کوچکترین پسر در چهار فرزند خانوادهاش بود.
فقط او و برادرش که هشت سال از او بزرگتر بود دوران کودکی را پشت سر گذاشتند. در 4 سالگی خانوادهاش به هایدلشایم رفتند.
ویلهلم ماکسیمیلیان وونت خجالتی و ترسو بود. تنها دوستان دوران کودکیاش پسری عقب مانده با مشکلات اجتماعی فراوان بود. در آغاز، تربیت وونت را دستیار پدرش که نایب کشیش جوانی بود بر عهده گرفت.
ویلهلم ماکسیمیلیان وونت بعد از 13 سالگی وارد مدرسه ژیمنازیوم شد. وی در اولین سال ورود به ژیمنازیوم مردود شد. او با همکلاسیهایش به خوبی کنار نمیآمد. معلمانش او را مسخره می کردند و می گفتند با درس خواندن به جایی نمیرسد. نظر آنها این بود که وقت خود را صرف حرفهای مناسب کند.
ویلهلم ماکسیمیلیان وونت با ورود به دبیرستان هایدلبرگ که برادرش و پسرعمویش در آنجا بودند، از لحاظ فردی و تحصیلی پیشرفت کرد. یکسال بعد از ورود به آنجا پدرش درگذشت.
ویلهلم ماکسیمیلیان وونت بعد از فارغالتحصیلی وارد دانشگاه توبینگن شد. سال بعد به دانشگاه هایدلیرگ رفت تا به تحصیل پزشکی بپردازد. او متوجه شد که به پزشکی علاقه ندارد و رشته اصلی خود را به فیزیولوژی تغییر داد.
او به مدت 6 ماه زیر نظر فیزیولوژیست بزرگ یوهانس مولر در دانشگاه برلین تحصیل کرد. برای دریافت درجه دکتری در سال 1855 به هایدلبرگ بازگشت. از سال 1857 تا 1864 مدرس فیزیولوژی در هایدلبرگ بود و دستیار آزمایشگاهی هرمان فون هلم هولتز شد.
ویلهلم ماکسیمیلیان وونت در سال 1864 به دانشیاری ارتقاء یافت و برای 10 سال بعد در دانشگاه هایدلبرگ باقی ماند. او اندیشههای خود را در کتابی با عنوان «خدمتهایی به نظریه ادراک حسی» که به صورت بخش بخش بین سالهای 1858 و 1862 منتشر شد، ارائه کرد.
او آزمایشهای اصیل خود را در آزمایشگاه ناقصی که در خانه ساخته بود، انجام میداد. او برای اولین بار اصطلاح روانشناسی آزمایشی را در این کتاب به کار برد. کتاب وونت همراه با کتاب سایکو فیزیک فخنر اغلب شاخص تولد واقعی علم جدید روانشناسی به شمار می رود.
او در سال 1867 در هایدلبرگ درسی را در زمینه روانشناسی فیزیولوژیک ارائه داد که چنین درسی برای اولین بار به طور رسمی در جهان ارائه میشد. حاصل سخنرانیهای او کتاب بسیار مهم «اصول روانشناسی فیزیولوژیکی» بود.
ویلهلم ماکسیمیلیان وونت این کتاب را طی 37 سال در شش ویرایش تجدید نظر کرد که آخرین آ« در سال 1911 منتشر شد. در پیشگفتار این کتاب وونت هدف خود را اینگونه بیان کرد «مشخص نمودن حوزه جدیدی از علم». اصطلاح روانشناسی فیزیولوژیکی در عنوان کتاب گمره کننده است.
در آن زمان واژه فیزیولوژیکی در آلمان مترادف با واژه آزمایشی به کار می رفت. هسته تفکر وونت تمایز بین تجربه بی واسطه و باواسطه است. تجربه باواسطه در واقع اندازهگیری واقعیت همان طور که هستند می باشد و برای اندازهگیری آن از ابزارهای خاص استفاده می شود.
مثلا برای اندازهگیری طول موج نور از اسپکترومتر یا همان طیف سنج استفاده می شود و جهان با واسطه این دستگاه تجربه می شود. تجربه با واسطه نور را آن طور که معمولا تجربه می شود نمایان نمیکند. برای وونت علم روانشناسی مربوط است به بررسی جهان همانگونه که تجربه می شود.
وونت علاقه داشت با استفاده از تکنیکهایی آزمایشی هشیاری را همانگونه که رخ میدهد بررسی کند. دیدگاه او با افرادی مانند ازولد کلپ مخالف بود. آن ها تمایز بین تجربه بیواسطه و باواسطه را نپذیرفتند و از دروننگری سیستماتیک برای مطلعه تفکر پیچیده استفاده کردند. تفکر پیچیده چیزی است که وونت آن را غیر ممکن می داند. چون وقتی کسی در حال تفکر است فکر را نمی توان مشاهده کرد.
ویلهلم ماکسیمیلیان وونت با استفاده از الگوبرداری از علوم فیزیکی اقدامی طولانی در جهت بررسی دو هدف کرد. یکی کشف و توصیف عناصر اصلی تجربه بی واسطه و دیگری کشف فرآورده های هشیاری مانند دستآوردهای اجتماعی مختلف.
اکثر مطالعات در آزمایشگاهش متکی بر تجزیه حواس، ادراک، زمان واکنش و توجه بود. با مطلعه درباره توجه، متوجه تمایز ادراک (اصطلاحی که او استفاده میکرد تا به کلیه فرایندهای خودکار غیرارادی درگیر در پاسخ به محرکهای فیزیکی اشاره کند) و اندریافت شد.
ویلهلم ماکسیمیلیان وونت متوجه شد انسانها می توانند به طور انتخابی به آن دسته از عناصر فکری که میخواهند توجه کنند و آنان را به روشنی ادراک نمایند.
او این توجه انتخابی را اندریافت نام نهاد. او گفت که عناصر فکر را میتوان به طور ارادی به هر طریق که بخواهیم با هم ترکیب کنیم و او این فرایند را ترکیب خلاق نامید. به سبب تاکید وونت بر اراده است که مکتب روان شناسی او ارادهگرایی نام گرفته است.
تیچنر که از شاگردان وونت بود، مکتب ساختگرایی را بنا کرد. یکسان دانستن ارادهگرایی و ساختگرایی چنان که غالبا اتفاق می افتد کاری نادرست است. تنها وجه اشترک بین این دو جستجو برای عناصر فکر بود.
ارادهگرایان در تبیین این که چگونه عناصر با هم ترکیب می شوند تا افکار پیچیده را بسازند، بر اراده، اندریافت و ترکیب خلاق تاکید میکردند. آنها به وجود یک ذهن فعال معتقد بودند.
از سوی دیگر ساختگرایان در تبیین چگونگی شکلگیری افکار پیچیده بر قوانین تداعی تاکید داشتند. در واقع آنها به وجود ذهن غیر فعال اعتقاد داشتند.
- Principles of physiological psychology
- Elements of Folk Psychology
- Outlines of Psychology
- Lectures on human and animal psychology
-
Ethics: an Investigation of the Facts and Laws of the Moral Life
- An Introduction to Psychology