فرزندپروری و تفاوت در انتخاب شیوه آن یکی از مشکلات اکثر زوجها در تربیت فرزند میباشد. «دایانا بامریند» تحقیقات قابل ملاحظهای را در مورد شیوههای فرزندپروری انجام داده و چهار شیوه فرزندپروری را شناسایی کرده است:
- دموکراتیک (که ما آن را متعادل مینامیم)
- مستبدانه (مقتدرانه)
- سهلانگارانه
- سختگیرانه (دورکننده)
ما به اینها شیوه غیرمسئولانه را نیز اضافه کردیم که آن را از شیوههای فرزندپروری نقشه خانوادههایمان برگرفتیم.
با همسرتان در مورد سؤالات زیر گفتگو کنید:
- وقتیکه یک کودک و نوجوان بودید پدر و مادرتان چگونه از شما مراقبت میکردند؟ آیا آنها شیوه یکسانی برای فرزندپروری داشتند؟ واکنش شما به این شیوهها چیست؟ آیا آنها منصفانه رفتار میکردند؟ آیا مؤثر بودند؟
- بهعنوان یک والد کدام شیوه برای شخص شما طبیعیتر است؟ آیا این همان شیوهای است که دوست دارید آن را در مورد فرزندتان بکار بگیرید؟
- در مورد رفتارهای فرزندپروری والدینتان چه نگرانیهایی دارید؟
ابتدا هر یک از این شیوههای فرزندپروری را به بحث میگذاریم و به شرح رفتارهایی میپردازیم که نوع در بچههایی که با این روشها پرورش یافتهاند دیده میشود.
به خاطر داشته باشید که این پنج شیوه فرزندپروری الگوهایی کلی هستند و از صدها مطالعه به دست آمده است اما همیشه الگوهای استثناء هم وجود خواهند داشت.

فرزندپروری متعادل
در فرزندپروى متعادل، والدین دارای قوانین و انتظارات مشخصی هستند و آنها را با فرزندانشان در میان میگذارند. گرچه نظرات فرزند قابل احترام است اما اختیار کامل و قدرت دست والدین است و از منطق و قدرت خود، برای به اجرا گذاشتن استانداردهای مورد نظرشان استفاده میکنند.
صلاحیت داشتن و مرجع قدرت بودن با کنترل کردن افراد کاملاً متفاوت است. زمانی که فرد کنترلکننده سعی میکند ارزشهای مورد تأیید خود را بکار ببندد، کلی جنجال و هیاهو به راه انداخته و بر سر قدرت به منازعه میپردازد؛ اما وقتی شما بهطور حقیقی مرجع قدرت باشید دیگر نزاعی در کار نیست و هیاهویی ایجاد نمیشود. در حقیقت شما میتوانید همهچیز را با آرامش مرتب نمایید.
اغلب وقتی والدین متعادل به چالش کشیده میشوند، میگویند هیچچیز نمیتواند تمام قدرت و نفوذ را به تنهایی داشته باشد. والدینی که از رویکرد متعادل استفاده میکنند، از حیث نزدیکی، بین خود رابطهای گرم و صمیمی دارند و با فرزندان خود نیز رابطه برقرار میکنند.
خانوادههای متعادل از نظر نزدیکی با یکدیگر در حد فاصل «تا اندازهای مرتبط» تا «خیلی مرتبط» قرار دارند و از حیث انعطافپذیری در حد فاصل «تا اندازهای انعطافپذیر» تا «خیلی انعطافپذیر» قرار دارند.
تحقیقات نشان دادهاند که خانوادههای متعادل دارای فرزندانی هستند که از نظر عاطفی سلامت و شاد بوده و در مدرسه و زندگی روزمره موفقترند.
بچههایی که با شیوه فرزندپروری متعادل رشد میکنند، رفتاری را نشان میدهند که «بامریند» از آن بعنوان رفتار دوستانه پرانرژی یاد میکند.
اینگونه بچهها بسیار متکیبهخود بوده و شادابند و به خوبی از پس فشار و استرس برمیآیند و هدفمندند.
فرزندپروری مستبدانه
در فرزندپروری مستبدانه، والدین دارای قوانین و انتظارات قطعی و انعطافناپذیر هستند و بهشدت آنها را به کار میگیرند. اینگونه والدین انتظار دارند تا فرزندشان از آنها اطاعت کند.
شیوه مستبدانه سیستم خانوادگی «نسبتاً انعطافپذیر» تا «انعطافناپذیر» و «خیلی مرتبط» تا «بیشازحد مرتبط» است. هرچه شیوه مستبدانه، سختگیرانهتر باشد، خانواده بهسوی شیوهای نامتعادل سوق پیدا میکند که آنها «انعطافناپذیر» و «بیش از حد مرتبط» مینامند.
این نوع سیستم خانوادگی بهویژه برای بزرگسالان بسیار دردسرساز است. در مطالعات «بامریند» بچههای دارای والدین مستبد اغلب رفتاری عصبی و درگیرانه دارند، آنها غالباً دمدمیمزاج، ناخشنود، آسیبپذیر در برابر استرس و غیردوستانهاند.
فرزندپروری سهلانگارانه
در فرزندپروری سهلانگارانه، والدین اجازه میدهند که تمایلات بچهها بر خواستها و تمایلات آنها پیشی بگیرد و بندرت بچهها را وادار میکنند تا خود را با استانداردهای والدین هماهنگ نمایند.
شیوه سهلانگارانه نشاندهنده خانوادههایی است که «خیلی انعطافپذیر» تا «بیش از حد انعطافپذیر» و «خیلی مرتبط» تا بیش از حد مرتبط هستند و اغلب به این شیوه گیر افتاده در «هرجومرج» اطلاق میگردد.
این شیوه فرزند پروی تولید دردسر میکند زیرا تغییرات دائمی و باهم بودن اجباری برای بچهها روش سالمی نیست. «بامریند» مشاهده کرده که بچههایی که والدینشان شیوه سهلانگارانه را در تربیتشان برگزیدهاند عموماً به صورت ناخودآگاه رفتارهای پرخاشجویانه از خود بروز میدهند. این بچهها نوعاً آشوبگر، سلطهجو و ناکارآمد هستند.

فرزندپروری سختگیرانه (دورکننده)
در فرزندپروری سختگیرانه، والدین توجه چندانی به نیازهای بچهها ندارند و ندرتاً در مورد نوع رفتار آنها دارای انتظار خاصی هستند.
شیوه سختگیرانه نشاندهنده خانوادههایی است که در حد فاصل «نسبتا انعطافپذیر» تا «انعطافناپذیر» و «نسبتاً مرتبط» تا «غیر مرتبط» قرار دارند.
هر قدر این شیوه شدت بیشتری پیدا کند، خانواده به سوی شیوه «انعطافناپذیر نامرتبط» پیش میرود. در این شیوه بچهها بهسختی احساس میکنند که به آنها اهمیت داده میشود، با این حال از آنها انتظار رفتار درست میرود چون قانونهای زیادی در کار است. در نتیجه بچههای چنین خانوادههایی نوعاً نابالغ و از نظر روانی دارای مشکل هستند.
فرزندپروری غیرمسئولانه
در فرزندپروری غیرمسئولانه، والدین قوانین و انتظارات قطعی خود را به صورت استبدادی و انعطافناپذیر به کار میگیرند و انتظار دارند که فرزندشان همهجا از آنها اطاعت کنند.
فرزندپروری غیرمسئولانه نشاندهنده خانوادهای است که در حد فاصل «نسبتاً مرتبط» تا «نامرتبط» و «خیلی انعطافپذیر» تا «بیش از حاد انعطافپذیر» قرار دارند.
هرچه این شیوه شدت پیدا کند درنتیجه بهسوی الگوی بیش از حد انعطافپذیر و غیر مرتبط پیش میرود. این الگو برای فرزندان مشکلساز است زیرا آنها از نظر عاطفی به حال خود گذاشته شدهاند و بدون حمایت هستند و یا قانون و انتظارات خاصی وجود ندارد که آنها خود را با آن هماهنگ سازند.
این شیوه معمولاً در تحقیقات به چاپ رسیده مورد بحث قرار نمیگیرد، اما از بسیاری جهات با شیوه سختگیرانه مشترک است. بچههایی که دارای والدین غیرمسئول هستند. اغلب گوشهگیر و ناکارآمد هستند.
منبع
کتاب بازبینی روابط همسران (The couple checkup)؛ نوشته دیوید اچ اولسون، امی اولسون-سیگ و پیتر جی لارسون؛ ترجمه دکتر شکوه نوایی نژاد و دکتر مهرنوش دارینی