نظریهی چارلز داروین انقلابی بود. تاثیر آن با تاثیر نظریه کوپرنیک و نیوتن مقایسه شده است.
چارلز داروین دیدگاه سنتی درباره ماهیت انسان و همراه با آن، تاریخ فلسفه و روانشناسی را تغییر داد. بسیاری از مواردی که توسط “تیچتر” از قلم افتاده بودند، زیرا که روانشناسی تجربی ناب را منعکس نمیکردند، توسط نظریهی چارلز داروین مطرح شدند.
موضوعات رایج در روانشناسی امروزی، آشکارا تاثیر قدرتمند چارلز داروین را نشان میدهند: روانشناسی رشد، هیجانها، وراثتشناسی رفتاری و انواع مباحث دیگر تحت عنوان روانشناسی کاربردی.
در مجموع چارلز داروین علاقه به مطالعه تفاوتهای فردی را تحریک کرد و نشانداد که مطالعه رفتار، حداقل به اندازهی مطالعهکردن ذهن اهمیت دارد. نظریهی تکامل چارلز داروین در ایجاد مکتب کارکردگرایی نقش مهمی داشت.
در ادامه با فکر بنیان همراه باشید
[kkstarratings]
چارلز داروین
تولد: 12فوریه،1809 ( 23 بهمن 1187)
وفات: 19 اوریل 1882 (30 فروردین 1261)
دلیل شهرت: سفر از Beagle
در منبع گونه
چارلز رابرت داروین (Charles Robert Darwin) در 12 فوریهی سال 1809 (23 بهمن 1187) در خانوادهای ثروتمند در شهر شروزبری (Shrewsbury) انگلستان بدنیا آمد. پدرش دکتر رابرت داروین (Dr. R. W. Darwin) پزشک بود و پدربزرگش دکتر اراسموس داروین (Dr. Erasmus Darwin) یک گیاه شناس بود.
چارلز داروین مادرش سوزانا وجوود (Susannah Wedgwood) را در هشت سالگی از دست داد. پدرش امیدوار بود که مسیر او را دنبال کرده و به یک پزشک تبدیل شود، اما چارلز با خون میانهی خوبی نداشت.
پدرش پیشنهاد داد که چارلز به یک کشیش تبدیل شود. چارلز داروین در سن 16 سالگی و در اکتبر سال 1825 همراه برادرش اراسموس (Erasmus) به دانشگاه ادینبرو (University of Edinburgh) وارد شد. 2 سال بعد او به عنوان دانشجوی کالج مسیح (Christ’s College) دانشگاه کمبریج (Cambridge) پذیرفته شد. اما علاقهی او به شدت با تاریخ طبیعت عجین بود.
هنگامی که چارلز داروین در کالج مسیح مشغول به تحصیل بود، استاد گیاهشناسی او پروفسور جان استیونس هنسلو (John Stevens Henslow) در نقش استاد راهنمایش ظاهر شد. در سال 1831 پس از فارغالتحصیلی از کالج مسیح با مدرک «بی ای» (Bachelor of Arts)، پروفسور هنسلو به او پیشنهاد داد که در مقام طبیعتشناس به کشتی «اچاماس بیگل» ملحق شود.
ناخدای کشتی، شخصی به نام رابرت فیتزرو بود، او که قصد داشت سفر تحقیقاتی را در آمریکای جنوبی انجام دهد، از تنها رفتن به سفر میترسید (موضوعی که موجب خودکشی ناخدای قبلی شده بود) و به دنبال شخصی بود که حاضر باشد در این سفر طولانی او را همراهی کند. ناخدا فیتزرو از معاون خود خواست یک فرد تحصیلکرده و علمی را برای او پیدا کند. به این ترتیب بود که استادان دانشگاه کمبریج، چارلز داروین ۲۲ ساله را برای سفر به فیتزرو توصیه کردند.
چارلز داروین در سال 1831، سفر پنج سالهای با کشتی مشهور اچاماس بیگل انجام داد، این سفر به نواحی دوردست از جمله آمریکای جنوبی و جزایر گالاپاگوس، به او امکان ابداع نظریهی مشهور فرگشت و انتخاب طبیعی (natural selection) را داد.
داروین در طول این سفر گونههای متنوعی از جمله پرندگان، گیاهان و فسیلها را مورد بررسی قرار داده و جمع آوری نمود. وی از طریق این تحقیقات امکان این را پیدا کرد که به صورت عملی و ملموس دانستههای گیاهشناسی، زمینشناسی و جانورشناسی خود را گسترش دهد.
جزایر اقیانوس آرام (Pacific Islands) و مجمع الجزایر گالاپاگوس(Galapagos Archipelago) بخشهای مورد علاقهی داروین بودند. چارلز داروین در سال 1836 پس از بازگشت به انگلستان شروع به مکتوبکردن یافتههای خود تحت عنوان «ژورنال تحقیقات» (Journal of Researches) کرد. این نوشتهها به عنوان بخشی از داستان «کاپیتان فیتزروی» (Captain FitzRoy) منتشر شد. بعدها نیز ویرایش شده و به نام «جانورشناسی سفر بیگل» (Zoology of the Voyage of the Beagle) انتشار یافت. سفر پنجسالهی داروین در سراسر جهان به همراه کشتی بیگل که در سال 1836 به پایان رسید، منبع ارزشمندی برای پژوهشهای او برای توسعه نظریه فرگشت و انتخاب طبیعی بود.
چارلز داروین در 1839 ازدواج کرد، سه سال بعد او و همسرش به داون، دهکدهای در حدود 26 کیلومتری (16 مایلی) لندن کوچ کردند. در آنجا توانست بدون مزاحمتهای زندگی شهری حواس خود را بر روی روش کار متمرکز سازد. داروین که نگران پذیرش عمومی و کلیسا در مورد نظریه فوقالعاده رادیکالش بود، نظریه مشهور خود را تا سال 1859 منتشر نکرد. او در این زمان با طبیعیدانی به نام آلفرد راسل والاس در ارتباط بود که میخواست نظریهای مشابه داروین را در محافل علمی منتشر کند. بنابراین داروین تصمیم گرفت سرانجام اثر مشهور خود را مطرح کند و به این ترتیب، چارلز داروین کتاب خاستگاه گونهها را منتشر کرد.
چارلز داروین هرگز سالم نبود، از ناراحتیهای جسمانی به ستوه آمده بود، از استفراغ، نفخ شکم، دمل، اگزما، سرگیجه، سوزش و افسردگی رنج میبرد. این علائم که به ظاهر ریشه عصبی داشتند و با هر آشفتگی در برنامه جاری روزانهاش عود میکردند، هر زمان که دنیای خارج مزاحمت ایجاد میکرد و او را از کارکردن بازمیداشت، میبایست حمله دیگری را متحمل میشد. بیماری وسیله سودمندی برای حفظ او از امور دنیوی بود و تنهایی و تمرکزی را که برای خلق نظریهاش نیازداشت برایش فراهم میآورد.
چارلز داروین در 19 آوریل 1882 (30 فروردین 1261) در شهر لندن دار فانی را وداع گفت و در کلیسای وستمینستر (Westminster Abbey) به خاک سپرده شد.
بیش از یک قرن بعد، پرنده شناس دانشگاه ییل (Yale) ریچارد بروم (Richard Brum) به نظریه کمتر شناخته شدهی جنسیت چارلز داروین در کتاب خود با عنوان «سیر تکامل زیبایی» (The Evolution of Beauty) پرداخت.
تبدیل جزیرهای کوچک به انگلستانی کوچک
چارلز داروین به همراه دوستش جان هوکر طرحی برای تبدیل جزیرهای کوچک و بیآبوعلف به نام اسنشن اجرا کردند. این طرح در سال 1850 شروع شد و چارلز داروین و جان هوکر به کمک نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا، گونههای مختلف گیاهی را در جزیره کاشتند که هر سال بر انواع گیاهان افزوده میشد.
در اواخر دههی 1870 در مرتفعترین قلهی جزیره، گیاهانی مانند اکالیپتوس، کاج نورفولک، بامبو و موز وجود داشتند که معمولا این گیاهان کنار همدیگر دیده نمیشوند. این گیاهان توانایی این را داشتند که آب تازه را از هوا بگیرند و مشکل کمآبی جزیره را حل کنند.
پدید آمدن اکوسیستم به طور معلوم میلیونها سال زمان نیاز دارد در حالی که اکوسیستم چالرز داروین و جان هوکر تنها در طول چند دهه بوجود آمد.
داروین مخالف سرسخت بردهداری بود
چارلز داروین در سفری که به آمریکای جنوبی داشت، شاهد خرید و فروش بردگان آفریقایی بود. در همان زمان چارلز داروین مخالفت شدید خود را با بردهداری اعلام کرد. گرچه نام چارلز داروین در عبارت داروینیسم اجتماعی به کار رفته است، اما هیچگاه چارلز داروین موافق آزادی مطلق اقتصادی، جنگ و نژاد پرستی نبود و اغلب مخالفت خود با برده داری را ابراز میکرد.
داروین هر نوع حیوانی را میخورد
زمانی که چارلز داروین در دانشگاه کمبریج حضور داشت، در یک گروه آشپزی به نام باشگاه گلوتن عضو شد که اعضای آن هر هفته در دیدارهای خود غذاهای عجیبی میخوردند. زمانی که چارلز داروین عازم سفر با کشتی بیگل شد دوباره به کاوش در مورد غذاهای مختلف پرداخت، او در سفر خود یک آرمادیلو را خورد که به نظرش طعمی شبیه اردک داشت.
چارلز داروین جوندههای کوچک شکلاتی رنگی را نیز در طول این سفر خورد که به گفته ی او بهترین گوشتی بود که تابحال خورده است. چارلز داروین یک گونهی جدید جانوری در برنامه ی غذاییاش جای داده بود که بعدها به افتخار او ریا داروین (Rhea Darwinii) نامگذاری شد .
پژوهشهای روانشناسی چارلز داروین
چارلز داروین در سفر خود با کشتی بیگل با فرهنگها و مردمان مختلفی در سراسر جهان روبهرو شد و به این قضیه پیبرد که گرچه زبان مانع برقراری ارتباط مردم محلی با یکدیگر میشود، اما احساسات مردم (همچون شادی، غم و اندوه، ترس و خشم) در فرهنگهای گوناگون متفاوت نیستند. بهطور مثال در تمام دنیا مردم برای نشاندادن خوشحالی خود لبخند میزنند. این آغاز پژوهشهای حرفهای کمتر شناختهشده ی چارلز داروین در حوزهی روانشناسی بود و سرانجام موجب پدید آمدن مفهومی شد که امروزه به نام «احساسات جهانی» شناخته میشود.
چارلز داروین عبارت بقای اصلح را ابداع نکرده است
گرچه در نظریهی انتخاب طبیعی چارلز داروین عبارت «بقای اصلح» به کار رفته است، اما این عبارت در ابتدا توسط هربرت اسپنسر فیلسوف انگلیسی مطرح شد. او در رسالات زیستشناسی خود، در سال ۱۸۶۴ برای به هم مرتبطکردن نظریههای اقتصادی و جامعهشناختی با مفاهیم زیستشناسی داروینی از این عبارت استفاده کرد.
نظریه ی تنازع بقاء و انتخاب طبیعی چارلز داروین
قابلیت تولیدمثل ارگانیزمهای جاندار امکان میدهد تا فرزندان خیلی بیشتر از آنکه بتوانند در محیطی خاص زنده بمانند، به دنیا بیایند. بنابراین، نوعی تلاش برای بقا وجود دارد. در بین فرزندان تمام گونهها، تفاوت فردی زیادی وجود دارد، که برخی از آنها برای بقا مفیدتر ازدیگران هستند.
این به “بقای انسب” (survival of the fittest) منجر میشود.(اصطلاحی که چارلز داروین از از اسپنسر اقتباس کرد). برای مثال اگر در محیط حیواناتی کمبود غذا وجود داشته باشد، فقط آن دسته از حیواناتی که توانایی سازگاری با محیط را دارند زنده مانده وتولید مثل خواهند کرد و باقی منقرض خواهند شد. بنابراین بین فرزندان یک گونه انتخاب طبیعی (natural selection) روی میدهد.
این انتخاب طبیعی خصوصیات انطباقی از تفاوتهای فردی که در بین فرزندان روی میدهد، تغییر شکل آهستهی یک گونه را در طول سالها توجیه میکند. بنابراین، تکامل از انتخاب طبیعی اختلافات تصادفی بین اعضای یک گونه که ثابت کردهاند ارزش بقا دارند، ناشی میشود.
چارلز داروین شایستگی را به صورت توانایی ارگانیزم در زنده ماندن و تولید مثل تعریف کرد. بنابراین شایستگی به وسیلهی ویژگیهای ارگانیزم و محیطاش تعیین میشود. ویژگیهایی که امکان سازگاری مناسب با محیط ارگانیزم را میدهند، انطباقی نامیده میشوند. آن دسته از ارگانیزمهایی که ویژگیهای انطباقی را منتقل نمیکنند، شایسته نیستند. ویژگی انطباقی هر چه باشند آنهایی هستند که برای بقا مفیداند و باید توجه داشت که درباره نیرومندی، پرخاشگری و رقابتجویی سخنی به میان نیامده است.
نظریهی تکامل انسان
چارلز داروین در کتاب خود با نام تبار انسان اظهار داشت که انسانها نیز حاصل تکامل هستند. او گفت انسانها و میمونهای بزرگ از تبار اجداد پریمات مشترکی هستند. از بین کتابهای چارلز داروین، یکی که مستقیما به روانشناسی مربوط میشود، ابراز هیجانها در انسان و حیوانات است. چارلز داروین در این کتاب گفته است که هیجانهای انسان، بقایای هیجان حیوان هستند که یک زمانی برای بقا ضروری بودند. چارلز داروین معتقد بود افراد بدوی امروزی، حلقهی اتصال بین پریماتها و انسانهای نوین هستند، و بنابراین پست تراند، که این اعتقاد چارلز داروین امروزه مردود و اشتباه می باشد.
اصل سازش با محیط داروین و توارث صفات اکتسابی
اصولا نظریه چارلز داروین درباره نقش سازشها در تحول جانداران، از عقاید لامارک الهام گرفته شده است. در عصر چارلز داروین هنوز قوانین وراثت شناخته نشده بودند و چارلز داروین معتقد بود که قوانین توارث بسیار پیچیده و مهم هستند. اما در مطالعات خود درباره ارثیشدن صفات اکتسابی به این نتیجه رسید که اگر تغییری در مرحلهای از زندگی یک جاندار اتفاق بیافتد، در نتایج وی نیز در همان سن یا زودتر ظاهر خواهد گردید.
چارلز داروین برای توجیه نظریات خود درباره ارثیشدن صفات اکتسابی، مکانیسم همهزایی را مطرح کرد و دیدگاه بقراط، فیلسوف معروف یونانی را در این زمینه دوباره زنده کرد. اساس این نظریه چارلز داروین آن است که همه اندامهای بدن در ساختن نطفه مشارکت میکنند و هر اندامی سهم مشخصی برای تشکیل دادن نطفه تولید و ارسال میکند.
برخی از کتاب های چارلز داروین:
- The Correspondence of Charles Darwin: – Volume 15; Volume 1867
-
The Autobiography of Charles Darwin
-
Charles Darwin’s Letters: A Selection, 1825-1859
-
Naturally Selected: The Autobiography of Charles Darwin