چرا جذب افراد نامناسب می شویم؟
افراد دارای اختلال شخصیت با الگوهای ثابتی از تفکر و تجربه در مورد جهان و روابط عشقی روبهرو هستند که در همه زمانها و موقعیتها وجود دارد و با عملکرد بدشان مرتبط است. در این مقاله (چگونه جذب یک فرد مبتلابه ناهنجاری شخصیتی میشویم؟) دلایل اصلی برای جذب شدن به افراد دارای ناهنجاری شخصیتی را باهم بررسی میکنیم.
هر فردی برای شروع یک رابطه سعی میکند خود را به بهترین شکل نشان دهد پس ممکن است هر کس در نگاه اول فریب بخورد.
دلیل دیگر دید تونلی است. اگر جنبه فیزیکی یا رفتاری معینی از فرد موردنظر شمارا شیفته و مدهوش کرد، شما مستعد دید تونلی یا کانونی هستید؛ یعنی به نادیده گرفتن علائم اخطاردهنده تمایل دارید، زیرا شدیداً در یک یا دو مشخصه ظاهری مغلوب و مسخشدهاید.
اگر شما تمایل به رابطه با فرد مبتلابه ناهنجاری شخصیتی دارید از خودتان بپرسید دکمههای جذب و کشش شما کدماند؟ کدام عامل باعث میشود قضاوت درستتان را در یک موقعیت قرار عشقی از دست بدهید؟ کدام مشخصهها دید شمارا محدود میکند بهگونهای که فقط قادرید مثبتها را ببینید؟ زمانی که پای منافع عشقی بالقوه در میان باشد، چگونه میتوانید سیر حرکت وقایع را کند کنید و به تصویر بزرگتر نگاه کنید؟ قبل از اینکه به عمق رابطه فروبروید چه کسی میتواند برای توصیههای واقعگرایانه به شما کمک کند؟
دلیل دیگر این است که سوژههای شما در روابطتان تکرار میشود. اگر در خانهای بزرگشدهاید که یکی از والدینتان بهویژه والد جنس مخالف، رفتارهای نادرستی دارد و شما به رفتارهایش عادت کردهاید یا به او کمک کردهاید رفتارهایش را کنترل کند، ممکن است به جستجوی فردی با نموداری از خصوصیات بیمارگونه مشابه بروید. هرچند ممکن است احمقانه به نظر برسد اما شما احتمالاً به رفتاری جذبشدهاید که به بر هم زدن رابطهتان منتهی میشود. همه ما با این نقلقولها آشنا هستیم که رفتاری که ما در آغاز دوست داریم همان رفتاری است که در انتها از آن متنفر میشویم. درستی این قاعده بهخوبی در مورد عشق به فرد مبتلابه ناهنجاری شخصیتی اثبات میشود.
سبک زندگی پارتی مانند او بهزودی خستهکننده میشود و بهصورت تلاشهای سطحی برای جلبتوجه جلوه میکند. توجه صمیمانه مرد به جزئیات و رویکرد محتاطانهاش نسبت به چیزهای مختلف بهزودی آهنگی یکنواخت و کسلکننده به خودش میگیرد و به تهدیدی برای عشق تبدیل میشود. رفتار آرام و مرموز او خودش را به شکلی از افسردگی سطح پایین خستهکننده نشان میدهد که شمارا نیز افسرده میکند.
اگر با یک فرد مبتلابه ناهنجاری شخصیتی خاص آشنا هستید، به خاطر اینکه والد یا سرپرست مورداحترام دیگری علائم مشابه داشته، ممکن است بارها و بارها درگیر چنین عشق آسیبپذیری شده باشید. فقط تلاش سنجیده و کار سخت به شما کمک میکند این اشکال را سریعاً شناسایی کنید تا بتوانید مسیر را تغییر دهید و کسی را پیدا کنید تا دوباره کودکی ناسالم را در شما زنده نکند
دلیل چهارم این است که میخواهید موردنیاز معشوق باشید. ممکن است اطرافیان از شما پرسیده باشند که چرا همیشه بازنده ا را انتخاب میکنید؟ دلیل این نیست که باهوش نیستید، نمیفهمید یا نمیتوانید خوب قضاوت کنید، بلکه فقط به این خاطر است که نیازمند نجات دادن افراد و تغییر شکل نامزدتان هستید.
در این مورد فکر کنید. آیا شما دنبال جذب کسی هستید که آسیبپذیر است و کمی هم به خاطر روابط وزندگی زخمخورده است، یا نیاز به تعدیل و رام کردن کاراکتر بچه بد، شمارا به این انتخاب مجبور میکند؟ برای برخی حس هویت پادرمیانی میکند و باعث میشود به دنبال سرپرستی، درمان و نجات همسر یا نامزدشان باشند و به نظر میرسد تمام عمر آنها را بهزحمت و دردسر میاندازد.
این نیاز از کجا ناشی میشود؟ پاسخ این سؤال به رویکرد فرهنگمان که در اجتماعی کردن مردان وزنان مؤثر بوده برمیگردد. زنان اغلب برای مراقبت ساختهشدهاند. انگار که بخش قوی و پایدار از کد ژنتیکی جنس زن مراقبت است. اغلب زنانی که پدر ضداجتماعی، خودشیفته و الکلی داشتهاند را رها میکنند و به آغوش یک جفت ضداجتماعی، خودشیفته و الکلی پناه میبرند. بسیاری از افراد نیز به نقش سرپرستی بهطور ناخودآگاه برمیگردند. مردانی هستند که شریکهای عشقی وابسته را که به دنبال جلبتوجه هستند مکرراً انتخاب میکنند.
دقیقاً به این دلیل که مجبورند زنان نیازمند را نجات دهند یا از آنها حمایت کنند. رفتارهای چسبنده بودن، انزواطلبی، اعمال ضدیت با اجتماع، مظنون بودن، اجتناب ناشی از ترس مرضی و دیگر علائم اختلال شخصیتی را نمیتوان تربیت کرد و تغییر داد. نهتنها موفق نمیشوید بلکه با چرخه بیانتهایی از سرپرستی و خارج کردن همسر یا نامزد از تصمیمات بد تکراری، ترس از جدایی و یا طرد شدن از طرف دیگران مواجه میشوید. کارتان تمامی ندارد. اگر بخواهید برای درمان فرد مبتلابه ناهنجاری شخصیتی زندگی کنید، شدیداً سرخورده میشوید و اگر تلاش کنید کار سخت تغییر همسر مبتلابه ناهنجاری شخصیتی را ادامه دهید، ممکن است آنها بیمسئولیت شوند و شما تازه عملکرد بدی را که قصد داشتید برطرف کنید، فعالتر کرده باشید. اگر شما یک سرپرست وسواسی هستید، مراقب گرفتار شدن در رابطه با فرد مبتلابه ناهنجاری شخصیتی باشید.
دلیل پنجم این است که خود را بیارزش میدانید. اینیک حقیقت تلخ در دنیای روابط عشقی است که افرادی که خود را بیارزش میدانند اغلب کارشان به شریکهای عشقیای ختم میشود که بعدها موجب بدبختیان را فراهم میکنند. اگر وارد یک رابطه با فرد داری اختلال شخصیت شوید، فقط به خاطر اینکه باکسی بودن از تنهایی بهتر است، خودتان هم یک فرد وابسته محسوب میشوید. عزتنفس پایین و وابستگی اغلب دستشان در دست هم است.
زمانی که عزتنفس ما نازک و شکننده باشد، اغلب برقراری ارتباط با دیگران فقط برای تائید شدن، ممکن است ما را دچار سرخوردگی کند، بهویژه زمانی که ارتباط نیازمند این باشد که نیازها، آرزوها و حقوقمان را نادیده بگیریم. اگر هریک از این حلقهها در مورد شما صدق میکند وقت آن است که به دنبال مشاور بروید. این احتمال وجود دارد که شما همچنان دنبال فرد مبتلابه ناهنجاری شخصیتی بروید و او را پیدا کنید، مگر اینکه شروع به بازیابی اعتمادبهنفس و صیانت از شخصیت خود کنید تا حدی که به نامزد بد، نه بگویید!
اینکه تلاش میکنید تا یک خلأ را در خود پرکنید میتواند دلیل دیگری برای انتخاب فردی مبتلابه ناهنجاری شخصیت باشد. گاهی میبینیم که شریکهای عشقی افراد مبتلابه اختلال شخصیتی، به این خاطر که عمیقاً جذب جنبهای از شخصیت این افراد شدهاند که در خودشان وجود ندارد، وارد چنین رابطهای میشوند. همه ما ممکن است در نگاه اول جذب چیزی شویم که در وجود خودمان نداریم یا آنگونه نیستیم. اگر شما کاملاً محافظهکار و باثبات باشید، ممکن است مانند آهنربا جذب افرادی شوید که آشکارا خطرپذیر به نظر میرسند.
اگر بیشازحد برونگرا باشید ممکن است جذب افراد ساکت شوید و اگر معروف به محتاط بودن، صلابت و نظم هستید، ممکن است چیزی در وجودتان باشد که شمارا شیفته فردی خودانگیخته و بیخیال کند. مشکل در اینجاست! تحقیقات و مطالعات فراوان نشان میدهد که هرچند قطبهای متضاد ممکن است جذب یکدیگر شوند اما نهایتاً ما با آنهایی سازگارتریم که شخصیتشان با ما یکی است. فردی که یک ویژگی یا رفتار چشمگیر دارد و تا حدی موردستایش شماست، میتواند هیجانانگیز یا جذاب باشد؛ اما در طول زمان میتوان انتظار داشت که جذابیتش کمتر شود و. حتی به منبع کشمکشهای واقعی تبدیل شود. بدتر اینکه این مشخصهها رویهای از یک فرد مبتلابه ناهنجاری شخصیتی باشد. مثلاً فرد خودانگیخته یک مرزی واقعی است یا فرد خطرپذیر یک ضداجتماعی است و یا یک فرد ساکت واقعاً اسکیزوئید یا گوشهگیر است. در این صورت شما خودتان را درگیر یک رابطه مشکلدار کردهاید. فقط و فقط به خاطر تلاش برای پیدا کردن کسی که تا حدی میتواند داشتههایتان را پر کند.
بهتر است خودتان در یک محیط حمایتی روی این نارساییها کارکنید تا منجر به انتخابهای ناسالم در روابط شما نشود.
دلیل هفتم این است که شما شدیداً از جدا شدن احساس گناه کنید. بسیاری از افراد نمیتوانند از فرد مبتلابه ناهنجاری شخصیتی دل بکنند زیرابه دلایلی معتقدند که آنها در مشکلات نامزدشان مقصرند و نامزد یا همسرشان نمیتواند بدون او سر کند و این هم تقصیر آنهاست. بهراحتی میتوان ثابت کرد که این ایده غلط است. فرد مبتلابه ناهنجاری شخصیتی قبا از اینکه با شما آشنا شود این مشکل را داشته و بعد از شما هم همچنان خواهد داشت. اگر با احساساتی بهویژه گناه، خجالت و احساس مسئولیت درگیر شوید، بهویژه وقتیکه هنوز با چنین شخصی ازدواجنکردهاید به شما توصیه میکنیم به مشاوره مراجعه کنید و فکر کردن به بیماری روانی شخصی دیگر را کنار بگذارید. این برای شما فرصت خوبی است تا مراقبت از خود و تفکر منطقی را تمرین کنید.
دلیل دیگر برای اینکه شما جذب فرد مبتلابه اختلال شخصیتی شدهاید این است که احتمال دارد خودتان هم آشفتگی شخصیتی داشته باشید. اقرار به این مسئله بسیار دردناک است اما اگر وارد الگوی ارتباطی با یک نوع خاص از فرد مبتلابه ناهنجاری شخصیتی شدهاید بهتر است این را نیز در نظر بگیرید. برای افراد وابسته بودن با یک فرد حتی کسی که احتمالاً قادر نیست آنها را شاد کند از سلامتیشان مهمتر است.
به خاطر داشته باشید که بسیاری از ویژگیهای شخصیتی شما حتی آنهایی که اکنون شمارا به دردسر میاندازد، زمانی بسیار سازگار بودند و با توجه به تجربههای کودکیتان منطقی هم به نظر میرسیدند. متأسفانه همچنان که ما بزرگتر میشویم این تمایلات مانع عملکرد سالم و قضاوت درست در رابطه میشوند. برای مثال اگر شما در رابطه وابسته باشید نمیتوانید خودتان را مطرح کنید و اجازه میدهید به طرق مختلف مورد استثمار واقع شوید و مدتها در رابطه حتی وقتی مثبت و سالم نیست باقی بمانید.
دلیل نهم این است که مکن است رابطه با یک اتفاق شروع شود و شما نفهمید که چگونه رابطهتان شروع شد. گاهی رابطه با افراد مبتلابه ناهنجاری شخصیتی فقط یک اشتباه است و هیچچیزی در مورد الگوی جذب شدن به چنین افرادی را به دست نمیدهد. معمولاً کار شما بهقرار گذاشتن با چنین کاراکترهای عجیبی ختم میشود و از خود میپرسید چگونه چنین چیزی برایم اتفاق افتاد؟ رادار من خوب کار میکند و میتوانم فرد غیرعادی را در یک جمعیت تشخیص دهم. اکنون در اینجا خودم، قضاوتم و همینطور سلامت روانم را زیر سؤال بردم. آیا این به آن معنی است که سرنوشت مرا به سمت انتخابهای بازنده میکشاند؟ در پاسخ باید گفت احتمالاً خیر.
به خاطر داشته باشید تشخیص ناهنجاری شخصیتی در چرخهای از سختی قرار دارد. گاهی اشکال هوشمندانه این بیماریها را بهسختی میتوان بهسرعت کشف کرد. این افراد در مدیریت ظاهر اولیه بسیار ماهر هستند. شما ممکن است شیفته این شخصیتها شوید و بعدها با تعجب از خودتان بپرسید چرا علائم هشداردهنده را ندیدید. چه باید کرد؟ اگر اشتباهی کردید متوجه باشید که احتمالاً همان انحراف است. شاید احتیاط را کنار گذاشتهاید، یا خیلی دمدمیمزاج عمل کردهاید و شاید فقط روی مشخصه جذاب خاصی تمرکز داشتهاید و حتی ممکن است در ابتدا هیچ علامتی از وجود مشکل در میان نباشد. علت ناکامی ارتباطی هرچه باشد مراقب باشید که آن را تعمیم ندهید یا تصور نکنید سرنوشت شما این است که این اشتباه را تکرار کنید.