زندگی کودکان به صورت منظم از آسیبهای روانی متأثر است و اینکه تا چه اندازه والدین یا معلمان برای جلوگیری از “هر چیز بد” تلاش میکنند اهمیتی ندارد. بزرگسالان باید به جای حفاظت از کودکان در برابر خطرات، خشونتها و یا فجایع اطراف، با آنها در مورد آنچه که اتفاق می افتد صحبت کنند.گفت و گو ممکن است خیلی آسان به نظر نرسد، اما گرفتن یک موضع فعال و بحث در مورد وقایع دشوار با زبانی متناسب با سن کودک میتواند به او احساس امنیت و اطمینان بیشتری ببخشد.
به همان اندازه که افراد بزرگسال ممکن است برای اجتناب از موضوعات دشوار تلاش کنند، کودکان نیز اغلب یاد گرفته و یا میدانند زمانی که اتفاق غمگین یا ترسناکی می افتد از آن اجتناب کنند. اگر بزرگسالان با آنها در مورد آن موضوع صحبت نکنند، کودک ممکن است سکوت بزرگسالان را دست بالا گرفته و دچار سوء تفاهم شود.بنابراین، نخست شما برای بیان آن موضوعِ سخت اقدام نمایید. وقتی پدر و مادر از عهده ی مکالمات دشوار بر میآیند، به کودکان خود اجازه میدهند که به نقش حمایتی و سودمند آنها پی ببرند.
مکالمات را هدایت نمایید
در خصوص چیزی که میخواهید بگویید، فکر کنید. اینکه در ذهن خود به تمرین بپردازید، در مقابل آینه و یا با شخص بزرگسال دیگر، میتواند مناسب و خوب باشد. برخی از برنامه ریزیهای پیشرفته ممکن است بحث را آسانتر کند. شما نباید در رأس افکار خود به آن موضوع فکر کنید.
لحظهای آرام را بیابید. شاید این لحظه ی آرام برای شما، بعد از شام باشد و یا شاید آن لحظهای باشد که شما در حال مهیّا نمودن ناهار روز بعد هستید. این لحظه، زمان و مناسبی است که کودکانتان میتوانند در مرکز توجه شما قرار داشته باشند.
آنچه که آنها میدانند را بیابید. به عنوان مثال، رخ دادن یک تیراندازی در یک مدرسه و یا اختراع یک بمب در کشوری دیگر. از آنها بپرسید “چه شما در مورد آن چه چیزی شنیدهاید؟” و پس از آن (به پاسخشان) گوش دهید. گوش دهید. گوش دهید. و باز هم بیشتر گوش دهید.
احساسات خود را با کودکتان به اشتراک بگذارید.
اعتراف نمودن به احساساتتان در مقابل فرزندان خود، بسیار خوب است. آنها میبینند که شما نیز یک انسان هستید. همچنین آنها فرصتی مییابند تا ببینند که حتی زمانی که شما ناراحتید، میتوانید خودتان را جمع و جور کرده و زندگی را ادامه دهید. پدرها و مادرها اغلب این سخن را شنیدهاند که میگوید: الگو و یا سرمشق کودکتان باشید. این امر در مورد احساسات نیز صدق میکند.
حقیقت را بگویید. حقایق را در سطح درک آنها بازگو کنید. لازم نیست که شما جزیی ترین چیزها را به آنها ارائه کنید.
برای کودکان خردسال، امکان دارد که شما نیاز به گفتگو در خصوص مفهوم مرگ داشته باشید مثلاً به آنها بگویید (مرگ زمانی است که دیگر چیزی احساس نمیکنی، گرسنه نمیشوی، تشنه نمیشوی، نمیترسی، و یا صدمه نمیبینی؛ ما هرگز کسی را که مرده دوباره نمیبینیم، اما میتوانیم خاطرات او را در قلب و ذهنمان نگه داریم).
بگویید “نمیدانم”، گاهی اوقات بهترین پاسخ به سؤالات “نمیدانم” است. مثلاً از شما میپرسد که “چرا افراد بد این کار را انجام میدهند؟” در این زمان پاسخ “نمیدانم” متناسب است.
مهمتر از تمام چیزهایی که تا کنون ذکر کردیم، اطمینان بخشیدن است.
در پایان مکالماتتان به فرزندان خود اطمینان ببخشید که شما برای در امان نگه داشتن و مراقبت از آنها هر کاری که از دستتان بر بیاید انجام خواهید داد. به آنها اطمینان دهید که شما همواره برای پاسخ به هر گونه سؤال و یا صحبت مجدد در مورد این موضوع در آینده، در دسترس خواهید بود. به آنها اطمینان بدهید که دوستشان دارید.
مراقب خودت باش
در مورد تجربه کردن خبرهای دشوار و تراژدیها یا فجایعی که میتواند طاقت فرسا باشد، صحبت کنید. مواظبت کردن از خودتان را فراموش نکنید:
- اخبار را خاموش کنید.
- استراحت کنید.
- در فعالیتهای بدنی شرکت نمایید.
- کاری کنید که منجر به پیشرفت و ترفیع روح شما و اعضای خانواده ی تان گردد.
در جست و جوی کمکهای تخصصی باشید
در بحران کنونی، این راهنماییها و استراتژیها میتوانند به شما در نحوه ی کمک نمودن به کودکان خود کارگشا باشند. اگر شما احساس میکنید که گیر افتادهاید یا دستپاچه شدهاید و یا فرزندتان به طور دائم نشانههای استرس و یا آشفتگی از خود نشان میدهند، شما میتوانید با شخصی جهت کمک نمودن به شما موضوع را مطرح نمایید.
تنظیم شدن و راه افتادن به روال سابق زندگی پس از گروگان گرفته شدن و یا ربوده شدن
آزادی تقریباً همیشه احساس سرخوشی و فراغ خاطر را به ارمغان میآورد. لذا، بازگشت به دنیای واقعی پس از گروگان گرفته شدن یک شخص، میتواند به عنوان مشکلی ناگهانی این حس آزادی و فراغ خاطر را از وی بگیرد.
پس از آزادی، بسیاری از بازماندگان گروگان گرفته شده با گذار از شرایط انزوا و درماندگی با حس آزادی و بار سنگینی از احساسات و عواطف مواجه میشوند. این گذار یا عبور از شرایط، اغلب در بازگشت به شرایط عادی و تعدیل شدن زندگی، مشکلات قابل توجه ای ایجاد میکند.
قربانیان گروگان گرفته شده و آدم ربایی میتوانند واکنشهای استرس را تجربه کنند. این واکنش معمولاً در موارد زیر رخ میدهند:
تفکر: افکار مزاحم، انکار، اختلال در حافظه، کاهش تمرکز، بیش از اندازه محتاط و با خبر بودن، سردرگمی و یا ترس از اتفاق افتادنِ رویدادی دیگر.
احساسات: شوک، بی حسی، اضطراب، احساس گناه، افسردگی، خشم و احساس درماندگی.
تداخلات: ترک نمودن و دوری از خانواده، دوستان و فعالیتها، عصبی و نگران بودن.
چنین واکنشهایی در خصوص یک رویداد بسیار استرس زا، قابل توجیه و طبیعیست. این واکنشها عادی هستند و به طور کلی پس از یک دوره از زمان کاهش مییابند. اینکه واکنشهای هر فرد با فرد دیگر متفاوت و منحصر به فرد است، امری عادیست.
با توجه به تحقیقات، بازماندگان یک گروگان گیری اغلب پیوندی ناخودآگاه با ربایندگان خود دارند و چنانچه به ربایندگان آسیبی برسد، برای آنها تجربهای اندوه بار خواهد بود. همچنین ممکن است آنها به دلیل این ایجاد پیوند احساس گناه کنند. که این مورد به طور معمول به عنوان سندرم استکهلم نامیده میشود.
بازماندگان گروگان گیری همچنین ممکن است بابت اینکه زنده ماندهاند، در حالی که دیگران زنده و در امان نماندهاند، احساس گناه کنند. تشخیص اینکه چنین واکنشهایی برای افراد به اسارت گرفته شده امری عادیست، برای بازماندگان اهمیت زیادی دارد.
هنگامی که اسیران یا همان گروگان گرفته شدگان آزاد میشوند، موارد زیر برای آنها ضروریست:
- دریافت مراقبتهای پزشکی.
- بودن در یک محیط امن و مطمئن.
- تماس و ارتباط با عزیزان.
- گذاشتن فرصتی برای صحبت یا ثبت تجربه ی فرد در روزنامه چنانچه خودش بپسندد.
- دریافت منابع و اطلاعات در خصوص چگونگی جست و جو برای مشاوره، به خصوص اگر فرد در زندگی روزمرهی خود با استرس و بحران ناشی از این حادثه دست و پنجه نرم میکند.
- محافظت از حریم خصوصی فرد (به عنوان مثال جلوگیری از بازتاب زیاد رسانهها از جمله تلویزیون، اخبار و شرکت جهت مصاحبه با رسانهها).
- زمان گذاشتن برای بازگشت فرد به روال عادی در خانواده و کار.
خانواده و دوستان میتوانند با گوش سپردن، صبوری و تمرکز بر آزادی فرد به جای درگیر شدن در بحثهای منفی در خصوص گروگان گیران، از آنها حمایت کنند.درک خانوادهها و دوستان افراد گروگان گرفته شده (اُسَرا) در مواجه شدن با مسائل متعددی در مقابله با ترس، شک و بلاتکلیفی اهمیت به سزایی دارد همچنین ممکن است در برخورد با واکنشهای احساسی خود نیاز به پشتیبانی داشته باشند.
بهبود و آینده
گروگانها یا اسیران آزاد شده برای بهبودی یافتن از مشکلات جسمی، روانی و عاطفی که با آن مواجه شدهاند، احتیاج به زمان دارند.با این حال، مهم است که به خاطر داشته باشید که انسان بسیار انعطاف پذیر است و میتواند به رغم فاجعه استقامت کند. تحقیقات نشان میدهد که پیرو یک ضربه و آسیب روحی (تروما)، رشد مثبت و انعطاف پذیری بیشتری در انسان به وجود میآید.
بازماندگان گروگانگیری ممکن است احساس از دست دادن یا مشکل در کنترل واکنشهای شدید خود داشته باشند و حتی برای بازگشت به حالت اولیه ی زندگی قدیمیشان احتیاج به کمک داشته باشند.اگر نشانههای مزمن استرس، سبب ادامه یافتن احساساتی همچون بی حسی، اختلال خواب و همچنین نشانههای دیگر گردد، شخص بازمانده ممکن است در نظر داشته باشد که به دنبال کمک گرفتن از یک متخصص سلامت روان که دارای مجوز حرفه ایست، مانند یک روانشناس، کمک بگیرد که چنین فردی میتواند به فرد در ایجاد و توسعه ی یک استراتژی در حرکت رو به جلو کمک کند.