بخشی از متن کارگاه خیانت زناشویی – دکتر حمیدپور جلسه دوم
مشکلات ابتدایی درمان خیانت
۱-ایفای نقش قربانی یا شکست اخلاقی از سوی همسر آسیب دیده
فرضیه جهان عادلانه میگه اگر کار بد کنیم اتفاق بدی برامون میفته و برعکس.. حالا وقتی ضربهای به فردی وارد میشود که سنگین بوده فرد را به سمت یکی از دو نقش زیر میبرد:
الف-اگر مسوولیت خودشو در ایجاد و تداوم مشکل صفر بگیره وارد نقش قربانی میشه و در اینجا: دیگرانو سرزنش میکنه…توقع همدلی داره و راه حل رو طرد میکنه و حالت خشم و کینه توزی و منفعل بودن پیدا میکنه
ب-اگر مسوولیت خودشو در ایجاد و تداوم مشکل صد و کامل بگیره وارد نقش شکست اخلاقی میشه و در اینجا: اشتباهات خودشو مرور و خودشو سرزنش میکنه و حالت افسردگی میگیره
گاهی مراجع بین دو نقش بالا حرکت میکنه.. در حالیکه نه صفر درست است و نه صد بلکه مسوولیت عددی است بین یک تا نود و نه.
راه حل یا شیوه برخورد:
الف -به فرد اجازه میدهیم افکار عقاید و احساساتش را بیان کند و بحثی نمیکنیم و راه حلی نمیدهیم.
یعنی در مرحله پذیرش من قبول کنم مراجعم ما حصل تمام گذشته خود است و چیز دیگری غیر از این نمیتوانست باشد و زمامی میتوانم انتظار دیگری از او داشته باشم که آگاهی و دانایی و مهارتی را به او آموخته باشم. این اوج پذیرش است
یکی از رفتارگراها بنام ولپه میگوید فرد به این دلیل مشکل داره که در زندگی گذشتش والدین فرصت یادگیری مهارتها را به او ندادهاند و این حرف اوج انسان گرایی است.
ب-ترسیم نمودار دایرهای
عوامل منجر به این مشکل را فهرست میکنید و بعد به اونها درصد میدهید بطوریکه مجموع درصدها صد باشد.
آدمایی که میل به تغییر دیگران دارند یا سر از روان شناسی در میآورند یا سر از عالم سیاست.
روان درمانگران فرمول خوشبختی را پیدا نکردهاند ولی فرمول بدبختی را پیدا کردهاند: تو هر مشکلی دنبال مقصر بگردی، مخصوصاً در زندگی زناشویی
مشکل دوم: سوالهای متعدد زوجین از درمانگر
این اتفاق باعث شده فاصله بین زندگی واقعی و زندگی مطلوب زیادتر شده لذا ذهن آشفتهتر است. مراجعان برای پرسشهاشون جواب سریع، قاطع و روشن میخواهند. اگر جوابها داده شود تا حدودی آرامش موقت پیدا میکنند و اگر جوابها نادلخواه باشند ذهن آشفتهتر میشود و یا اگر با طرح سؤال موجبات واکنش همسر فراهم شود باز هم ذهن آشفته میشود.
ضمناً جزییات خیلی زیاد دانستن درباره خیانت مشکلات را بیشتر میکند.
لذا این چرخه معیوب باید برای مراجع توضیح داده شود.
مشکل سوم: احساس ضرورت درمانگر برای حل مشکل
اگر درمانگر بیشتر از مراجع برای حل مشکل مراجع تلاش کند بسیار اشتباه است.
علت این مشکل میتواند وجود طرح واره های ایثارگری که زیربنایش طرح واره محرومیت هیجانی است و همچنین کمال گرایی که در بین روان درمانگران شایع است باشد.
پس باید در اینجا درمانگر مواظب مشکلات شخصی خودش در درمان مراجع باشد.
مشکل چهارم: وجود اختلال شخصیت در یکی یا هردوی مراجعین
هرچه آگاهی ما از آسیب شناسی در اختلال شخصیت بیشتر باشه در درمان مراجعان کمتر دست انداخته میشویم.
کاپلان فقط نشانه شناسی است ولی آسیب شناسی یعنی سازوکارهای روان شناختی دخیل در ایجاد و تداوم مشکل
درسته که برچسب زنی در برخی موارد موانعی ایجاد میکند ولی در مجموع نادیده گرفتن اختلالات محور ۱ و محور ۲ یکی از عوامل شکست درمان است.
درباره این موضوع دو کتاب زیر مطالعه شود:
- عشق ویرانگر: نوشته براد جانسون
- شخصیت و اختلالات آن: نوشته میلون
اختلال شخصیت روابط بین فردی را به هم میریزد لذا میتوان آن را اختلال روابط بین فردی نیز نامید.
در CBT ما پنج سطح مداخلات درمانی داریم:
- مداخله در بحران
- کاهش علائم (مثلاً بوسیله دارو درمانی)
- مهارت آموزی
- کاهش آسیب پذیری: طرح واره، انتظارات، طرز فکر، نیازها
- رشد شخصیت: رشد ویژگیهای مثبت
دنبال معنای زندگی رفتن فرار از مسوولیتهای روزمره زندگی است.