کلارک هال یکی از روانشناسان سرشناس آمریکایی بود که پژوهشهای وسیعی در مورد تلقینپذیری، آزمون استعدادها، هیپنوتیزم و مخصوصا یادگیری انجام داد.
از جمله آثار او میتوان به کتابهای “اساس رفتار”، “اصول رفتار” و “روانشناسیهای متعارض یادگیری” اشاره کرد که تاثر قابل ملاحظه ای در روند روانشناسی آمریکا داشت.
شهرت کلارک هال بیشتر به علت نظریهی معروف او به نام کاهش سایق (Drive Reduction) بر بنیاد تقویت نخستین (primary reinforcement) میباشد.
برای آنکه نگاهی به زندگینامه و آثار معروف این روانشناس آمریکایی داشته باشید، در ادامه با فکر بنیان همراه باشید.
[kkstarratings]
کلارک هال
تولد: 24 می، 1884 ( 4 خرداد 1263)
وفات: 10 می 1952 (20 اردیبهشت 1331)
دلیل شهرت: نظریه کاهش سایق بر بنیاد تقویت نخستین
کلارک لئونارد هال (Clark Leonard Hull) در 24 مه 1884 نزدیک شهر آرکون در ایالت نیویورک بدنیا آمد و فرزند پدری بی سواد و مادری ساکت بود که در 15 سالگی ازدواج کرده بودند. مادر کلارک هال خواندن را به پدرش آموخت. تحصیلات هال در یک مدرسهی تک اتاقهی روستایی، اغلب به خاطر کار در مزرعه خانواده قطع می شد.
کلارک هال بعد از گذراندن امتحان آموزگاری در یک مدرسهی تک اتاقه شروع به کار کرد. اما بعد از یک سال به مدرسه بازگشت و در علوم و ریاضیات شاگرد ممتاز شد. در حالی که در مدرسه مشغول درس خواندن بود به علت خوردن غذای آلوده به تب حصبه مبتلا شد، گرچه بیشتر دانش آموزان آن مدرسه در اثر ابتلا به حصبه فوت کردند اما کلارک هال جان سالم به در برد و به گفته خودش حافظه او بخاطر بیماری مختل شد. او بعد از بهبودی به کالج آلما در میشیگان رفت تا در رشتهی مهندسی معدن تحصیل کند.
کلارک هال بعد از آموزش در یک شرکت معدنی در مینه سوتا مشغول به کار شد، کار او ارزیابی محتوای منگنز در سنگ آهن بود. کلارک هال بعد از دو ماه کار کردن در این شرکت در 24 سالگی به فلج اطفال مبتلا شد که تا اندازهای او را فلج کرد. از آن پس کلارک هال در تمام عمر خود از چوب دستی استفاده کرد.
کلارک هال بدنبال کاری بود که کمتر از کار معدن به او فشار وارد کند. ابتدا در این فکر بود که کشیش یکتا پرست شود، او به این علت مجذوب یکتاپرستی شده بود که این آیین مذهب آزادی بدون خدا بود. اما بعد از مدتی نظرش عوض شد و چیزی که واقعا می خواست این بود که در رشتهای کار کند که نسبتا سریع بتواند به موفقیت برسد. گرچه کلارک هال هدف خود را در رشتهی روانشناسی تعیین کرد، اما از لحاظ مالی توانایی ادامهی این رشته را نداشت. در عوض مدیر مدرسهای شد که در کودکی در آنجا تحصیل کرده بود.
کلارک هال در اوقات فراغت خود کتاب اصول روانشناسی ویلیام جیمز را میخواند تا خود را برای ورود به رشته روانشناسی آماده کند. بعد از دو سال به قدر کافی پول پسانداز کرده بود و توانست وارد دانشگاه میشیگان شود. از جمله درسهایی که کلارک هال در میشیگان آموخت یکی روانشناسی تجربی بود که کلارک هال عاشق آن بود و دیگری منطق بود که برای آن دستگاهی اختراع کرد تا بتواند استدلال قیاسی را شبیهسازی کند.
بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه میشیگان دوباره بیپول شد و مقامی را در دانشکده پرورش کنتاکی پذیرفت، او در این مدت در صورتی که هنوز در دوره تحصیل بعد از لیسانس نبود، برنامهریزی برای پایاننامه دکترا در زمینهی تشکیل مفهوم را آغاز کرد. کلارک هال در سال 1920 توانست پایاننامه خود در زمینهی مفهومآموزی را کامل کند، اما این پژوهش کلارک هال که به گفتهی خودش یک موفقیت در روانشناسی تجربی بود، مورد بیتوجهی قرار گرفت. کلارک هال که از پذیرش پایاننامه خود ناامید شده بود تصمیم گرفت به پژوهش دیگری بپردازد. برای مثال او کمک هزینه پژوهش دربارهی تاثیر پیپ برعملکرد ذهنی و حرکتی را پذیرفت. بعدا از هال درخواست شد درسی را در زمینهی آزمونها و ارزیابیهای روانشناختی تدریس کند. او دریافت که مبانی لازم برای راهنمایی شغلی عینی نبودند و تلاشهای او برای بهبود این وضعیت مسبب نوشتن کتاب استعدادآموزی در سال 1928 شد.
کلارک هال دکترای خود را از دانشگاه ویسکانسین گرفت و تا سال 1929 به عنوان مربی در آنجا ماند. کلارک هال به عنوان بخشی از کار خود در این زمینه توانست دستگاهی بسازد که میتوانست همبستگی بین نمرات آزمون را به طور خودکار محاسبه کند. کلارک هال ضمن خدماتی که در زمینه مفهومآموزی و استعداد آزمایی انجام داد، هنگامی که در دانشگاه ویسکانسین بود تمایلات خود دربارهی تلقینپذیری و هیپنوتیزم را دنبال کرد.
کلارک هال به همراه دانشجویان خود به مدت ده سال 32 مقاله در این زمینه منتشر کردند، که این تحقیق به کتاب کلارک هال با عنوان هیپنوتیزم و تلقینپذیری رویکرد آزمایشی در سال 1933 انجامید. کلارک هال در سال 1929 در دانشگاه ییل، همان دانشگاهی که تقاضای وی برای تحصیل را رد کرده بود مشغول به تدریس شد. دانشگاه ییل جایی بود که کلارک هال آخرین تحقیق محبوب خود را به نام یک نظریه رفتار براساس قوانین شرطی سازی پاولفی انجام داد. او برای اولین بار آثار پاولف را در سال 1927 خواند و به بازتابهای شرطی و یادگیری علاقهمند شد.
کلارک هال در دههی 1930 مقالههایی در مورد شرطیسازی نوشت و استدلال کرد که رفتارهای پیچیده سطح بالا را میتوان برحسب اصول اولیه شرطیسازی بیان کرد. کلارک هال در سال ۱۹۳۸، کتاب رفتار موجود زنده (The Behavior Of Organism) را نوشت که شامل خلاصهای از نظریهها و پژوهشهاى او میشود.
کلارک هال به بررسى زبان بهعنوان یک رفتار پرداخت و در سال ۱۹۴۷، در سخنرانىهاى ویلیام جیمز که در هاروارد انجام گرفت، در مورد رفتار کلامى (Verbal Behavior) به سخنرانى پرداخت. در سال 1940 کتاب نظریه “ریاضی-قیاسی یادگیری طوطیوار: مطالعهای درباره روش علمی” را منتشر کرد. این کتاب به عنوان پیشرفت قابل ملاحظهای در روانشناسی علمی مورد توجه واقع شد.
اثر مهم دیگر کلارک هال، اصول رفتار بود که در سال 1943 نوشته شد و بهطور کامل و با دقت چارچوب نظری کاملی را ارائه کرد که تمام رفتارها را در بر میگرفت. هال به سرعت به صورت روانشناسی درآمد، که بیش از همه نامش در نشریات علمی دیده میشد. در دههی 1940، 40 درصد از کل مقالههای آزمایشی و 70 درصد از مقالههای یادگیری و انگیزش که در دو مجله پرچمدار روانشناسی آمریکا منتشر شدند، کار کلارک هال را ذکر کردند.
کلارک هال نظام خود را طی سالها مورد بررسی قرار داد و نتایج تحقیقاتی را که ویرایشهای قبلی را مورد آزمون آزمایشی قرار داده بودند در آن ادغام کرد. آخرین شکل نظام او در کتاب یک نظام رفتار که در سال 1952 نوشته شد آمده است. کلارک هال در سال 1984 دچار حملهی قلبی شد و چهار سال بعد در 10 مه 1952 در سن 67 سالگی در گذشت.
نظریه ی فرضی قیاسی کلارک هال
کلارک هال روش استفاده از متغیرهای رابط را از تولمن اقتباس کرده است، ولی خیلی گستردهتر از تولمن از آن استفاده نمود. هال اولین و آخرین فردی بود که سعی کرد نظریهی جامع علمی را در مورد یادگیری بکار برد. در نظریهی فرضی_قیاسی بسیار پیچیدهای را بوجود آورد که امیدوار بود خود اصلاح کننده باشد. کلارک هال ابتدا پژوهشهایی که در مورد یادگیری انجام شده بود را مرور کرد بعد این پژوهشهارا به صورت بیانیهی کلی یا اصول موضوع خلاصه کرد.
او از این اصول موضوع قضایایی را استنتاج کرد که گذارهها یا قضیههای آزمونپذیری را به بار میآورند. در حالی که واتسون معتقد بود کل رفتار را میتوان بر حسب تداعیهای بین محرکها و پاسخها توجیه کرد، کلارک هال نتیجه گرفت چند وضعیت درونی میانجی یا رابط را باید به حساب آورد. از نظر کلارک هال رویدادهای میانجی اغلب فیزیولوژیکی بودند.
کلارک هال در بیان نظریهی خود در سال 1952 17 اصل موضوع و 133 قضیه را فهرست کرد. اما ما فقط تعدادی مفاهیم مهم را بررسی میکنیم.
تقویت
کلارک هال بر خلاف واتسون و تولمن نظریهپرداز تقویت بود. از نظر کلارک هال نیاز زیستی سایق را در ارگانیزم ایجاد میکند و کاهش این سایق، تقویت را شکل میدهد. بنابراین کلارک هال نظریهی تقویت کاهش سایق داشت. از نظر کلارک هال سایق رویداد مهمی است که بین محرک و پاسخ، میانجی میشود.
نیرومندی عادت
اگر پاسخ دادهشده در یک موقعیت به کاهش سایق منجر شود، گفته میشود نیرومندی عادت افزایش یافته است. کلارک هال نیرومندی عادت را که یک متغیر رابط است، به صورت تعداد همایندیهای تقویت شده بین موقعیت محیطی (s) و پاسخ (R) تعریف عملیاتی کرد. از نظر کلارک هال افزایش نیرومندی عادت یادگیری را شکل میدهد.
توان واکنش
سایق تنها شرط لازم برای تقویت نیست بلکه نیرومند کنندهی رفتار نیز هست. کلارک هال احتمال پاسخ آموخته شده را توان واکنش نامید که حاصل مقدار سایق موجود و تعداد دفعاتی است که پاسخ قبلا در آن موقعیت تقویت شده است. کلارک هال این رابطه را به صورت زیر بیان کرد.
SER=sHR*D
نظریهی هال در مجموع
نظریهی کلارک هال را میتوان بصورت گسترش مفهوم s_o_R وودورث در نظر گرفت. کلارک هال با استفاده از تعریفهای عملیاتی سعی کرد نشان دهد چگونه چند رویداد درونی برای ایجاد رفتار آشکار تعامل میکنند.
نظریهی کلارک هال مطابق سنت داروینی است، زیرا تقویت را به آن رویدادهایی ربط میدهد که برای بقای ارگانیزم مفید هستند. نظریهی کلارک هال تاثیر داروین، واتسون، وودورث و اثباتگرایی منطقی را منعکس میکند.
برخی از کتاب های کلارک هال:
- Mind, Mechanism, and Adaptive Behavior
-
Hypnosis and Suggestibility: An Experimental Approach
-
Essentials of Behavior: (2. Print.)
-
Principles of Behavior: An Introduction to Behavior Theory