خشم و احساس امنیت به نوعی در هم تنیده اند، از نظر شما این جهان برای زندگی تا چه حد امن است؟ شاید پاسخ برخی از شما این باشد اصلاً امن نیست؛ چراکه مردم، دروغگو، دزد و کلاهبردارند.
پاسخ بدگمان: جهان بههیچوجه جای امنی نیست. باید مراقب باشید. به کسی اعتماد نکنید. مردم دروغگو، دزد و کلاهبردارند، به مالتان چشم دارند. عزیزانتان را از راه به درمیکنند. حتی ممکن است به خودتان حملهور شوند. پس باید در هرلحظه آمادهباشید تا از خودتان دفاع کنید. از حالت دفاعی خارج نشوید.
بدگمانی به معنی مظنون بودن بیشازحد و بیاعتمادی به دیگران است، یعنی اطمینان به اینکه دیگران قصد آزار شمارا دارند، بدون اینکه دلیلی در دست داشته باشید. البته توصیه نمیکنیم که کورکورانه به هرکسی اطمینان کنید؛ اما بیشتر مردان و زنان دارای آن مقدار تشخیص هستند که بدانند روی چه کسی میتوان حساب کرد. ملاک این تشخیص هم رفتار دیگران است. به کسانی اعتماد میکنند که اعتمادشان را جلب میکنند. به افراد نادرست غیرمسئول، خطرناک یا گوشهگیر اعتماد نمیکنند.
اما دنیای افراد بدگمان، دنیای دیگری است. در این دنیا، هیچکس قابلاعتماد نیست، هرقدر هم که در گذشته از او درستی دیده باشند. اعتماد افراد بدگمان را نمیتوان جلب کرد. سالها پیشازاین، دریافتهاند که جهان، آکنده از دشمن است. اکنون دائماً به دنبال دلیلی میگردند تا آن فرض را ثابت کند. بدبینان، در کشف نقشههایی که علیه آنان کشیده شود استاد هستند. اگر میتوانستند از سوءظن خود هم چون ابزاری برای کشف منابع زیرزمینی استفاده کنند، هر بار نفت پیدا میکردند. کلمه بدگمانی ازنظر ما شامل همه مواردی است که شخص نسبت به اعمال و انگیزههای دیگران، بیشازحد بدبین باشد؛ اما بدگمانی نوعی خشم هم هست و معنی سخن این است که بدگمانی ممکن است به شیوهای عادتی برای برخورد با این جهان تبدیل شود.
شاید هرکسی درجات خفیفی از بدبینی را در خود داشته باشد. پایهٔ عدم اعتماد، برای اینکه دیگران از ما استفاده یا سوءاستفاده نکنند، مفید واقع میشود. کمی بدبینی به بقای ما کمک میکند. بهتر است اکنون کمی شکاک باشیم تا اینکه بعداً دچار تأسف فراوان شویم. اگر حد اعتدال بدبینی را بررسی کنیم، مال بعضیها بیشتر از این حد است. بیاعتمادی بعضیها را باید با سنگ کیلو اندازه گرفت. اینها کسانی هستند که همیشه منتظرند «لنگه دیگر کفش هم به زمین بیفتد.»
رفتارشان با دیگران، ظاهراً بد نیست، اما در زیر دوستی ظاهری، لایهای از تردید هست. هرگز کاملاً خاطرجمع نیستند و سپر نمیاندازند. همیشه از زخمهای کهنهای میگویند که هنوز، التیام نیافتهاند. دلشان میخواهد اعتماد کنند، اما… تازه کسانی هم هستند که میزان بدبینیشان را باید با تن سنجید. اینها شکل ندارند، بلکه میدانند که هیچکس قابلاعتماد نیست. یقین دارند که دیگران آنها را تنها خواهند گذاشت، آبرویشان را خواهند ریخت، آنها را نادیده خواهند گرفت، از آنها بهرهکشی خواهند کرد و آزارشان خواهند داد. فقط تاریخش نامعلوم است. این دو دسته، یعنی افراد شکاک و افراد بیاعتماد، گرفتار خشم همراه با بدگمانی هستند.
- صورتک بیگناهی
خشم همراه با بدگمانی هم از انواع خشم پوشیده است. افراد بدگمان نیز مانند خشم گریزان و ریاکاران، قبول ندارند که تا چه حد دچار خشم هستند. بهجای آن تصور میکنند که دیگران همیشه نسبت به آنان خشمگیناند؛ خودشان، قربانیان بیگناهی بیش نیستند.
با صورتک بدگمانی، چگونه میتوان خشم را پنهان کرد؟
ابتدا سعی کنید نسبت به کسی خشمگین شوید. درواقع بسیار عصبانی شوید. طوری خلقتان تنگ شود که دلتان بخواهد آسیبی بهطرف مقابل بزنید. فکر کنید سیلی زدن به او، یا نابود کردن اموالش، یا به هم زدن روابطش، چه لذتی دارد. تهاجم خیالی! اما خیر، شما قادر به این کار نیستید، شما قرار نیست که خشمگین شوید. قابلقبول نیست. ممکن است ادبتان کنند. اجازهٔ پرخاش ندارید. علاوه بر این، نباید افکار بد را به خود راه دهید. این فکرها را از ذهنتان پاککنید. فکر آزار دیگران را ازسر بیرون کنید. خیال تجاوز هم مانند خود تجاوز زشت است. مکافات خواهید شد. به جهنم خواهید رفت. در هنگام خشم، باید احساس گناه کنید.
اکنون چه باید کرد؟ خشمگین هستید، ولی نمیتوانید حمله کنید. ناراحت هستید، ولی نمیتوانید افکار خشمآلود را به مغز خود راه دهید. بیش از آن جوش آوردهاید که به شیوه خشم گریزان عصبانیت خود را سرکوب کنید؛ و بیش از آن هیجان دارید که به شیوهٔ ریاکاران، هیچ کاری نکنید. پس تکلیف این خشم، چه میشود؟
چرا خشم را اظهار نکنید؟ چرا آن را هم چون غذایی که دهنتان را سوخته است به سر و روی دیگران نپاشید؟
بهجای اینکه بر آنها خشم بگیرید، بگذارید آنها به شما خشم بگیرند. افراد بدبین، به این شکل است که بر عواطف خود صورتک میگذارند. آنها خشم خود را به دیگران میبخشند. خشم را به بیرون منعکس میکنند. انعکاس، به این معنی است که خشم را در دیگران مشاهده میکنند و حالآنکه آن خشم، در خود آنهاست.
بدبینان، خشم را در چهره، گفتار و رفتار دیگران احساس میکنند. به مثالی در این موردتوجه کنید.
چند هفته پیش فرد فرصت ارتقاء مقام را از دست داد. شغل موردنظر او را به علی دادند. آیا فرد خشمگین است؟ بدون تردید. آیا متوجه خشم خودش هست؟ خیر. او فکر میکند این علی است که نسبت به او عصبانی است. «پسر، علی اینقدر عصبانی است که میخواهد با نگاهش مرا تکهتکه کند.» درواقع او است که دلش میخواهد علی را خرد و خاکشیر کند، ولی برعکس فکر میکند.
ترس فرد، غالباً غیرواقعی و بیمنطق جلوه میکند. به نظر نمیرسد که علی نسبت به کسی خشمگین باشد. رفتار او کاملاً عادی است. درواقع فرد بدبین خشم خود را به دیگران نسبت میدهد. خود فرد متوجه موضوع نیست، ولی مثل این است که در آینه نگاه بکند. فرد خشم خودش را در علی میبیند و او را خطرناک میپندارد.
اکنون به بخش شگفتانگیزتر قضیه میرسیم. رضا که فردی بدگمان است. واقعاً فکر میکند که علی تهدیدی برای او است. خود را قربانی بیگناهی مییابد. تا آنجا که به رضا مربوط است، کاری در جهت آزار علی نکرده است؛ اما اگر زودتر دستبهکار نشود، علی به آزار او خواهد پرداخت.
رضا فکر میکند که دفاع از خویشتن، حق او است. چنین هم میکند. قدمزنان به علی میگوید که از توطئههای او خبر دارد و اگر هر چه زودتر از کارهای خود دست برندارد چنین و چنان خواهد کرد! علی تصور میکند که در حال حمایت از خویشتن است. به عبارتی، همینطور هم هست. او در برابر خشمی که در علی میبیند به دفاع برخاسته است؛ اما درواقع، خشم در خود اوست. سرانجام فرد پرخاش و تجاوز خود را اینگونه توجیه میکند.
صورتک بدبینی، بهطور خلاصه چنین است: افراد بدگمان میل دارند که به دیگران حملهور شوند، اما این میل، قابلقبول نیست. درنتیجه، خشم خود را منعکس میکنند و میپندارند که دیگران از آنها کینهدارند. پس به حفظ خویشتن در برابر خشم دیگران میپردازند. لذا همیشه در حالت دفاع، بدگمانی و دشمنی نسبت به دیگران هستند؛ اما خود را گناهکار نمیدانند، چراکه فکر میکنند کاری بهجز حفظ و دفاع از خویشتن نکردهاند.
بدگمانی، موضوعی پیچیده است. ولی میتوان آن را به این صورت خلاصه کرد: بدبینان تنها در صورتی میتوانند خشم خود را بپذیرند که احساس کنند بدون گناه، موردحمله دیگران واقعشدهاند. لذا بدون احساس گناه به حمله و دفاع میپردازند.
- حرص، گناه و وظیفه دفاع
«من همهاش را میخواهم.»
افراد حریص، هر چه را که جلو چشمشان باشد، میخواهند. از پستی و خشم، ابایی ندارند و هم چون سگان گرسنه، با غرش،سگان دیگر را از اطراف طعمه میرانند. اشخاص حریص، سیریناپذیرند و مدام میخواهند و بیشتر میخواهند. آزمندی، افزونخواهی، بهحق خود قانع نبودن. حرص احساس خوشایندی نیست و هیچکس دلش نمیخواهد دیگران را در کمین خود بداند تا آنچه را که حق او است، از وی بدزدند.
بیشتر مردم دچار حرص پنهانی هستند، اما یاد گرفتهاند تا امیال خود را مهار کنند. این افراد، آموختهاند که اگر توقعات خود را خیلی زیاد کنند، دیگران به آنها چنگ و دندانشان نشان خواهند داد. پس راه سالم این است که با دیگران بخورند؛ اما طمع، گاهی به آنها نیش میزند. مثلاً وقتیکه پدر ثروتمندی بمیرد و فرزندانش بر سر میراث، به جان هم بیفتند.
احساس گناه نیز سبب میشود که افراد، حرص خود را محدود کنند. اشخاص افزونطلب احساس گناه میکنند، خصوصاً اگر اینطور تعبیر شود که به مال دیگران چشم دارند. اشخاص بدبین، دائماً بااحساس گناهی که با حرص همراه است، میجنگند. این افراد، برای اینکه احساس گناه نکنند، همه حرص خود را به دیگران انعکاس میدهند، هم چنانکه خشم خود را هم به دیگران منسوب میکنند.
خشمگینان بدبین، یقین دارند که دیگران میخواهند هر چیزی را که مهم باشد از ایشان بقاپند. مال، شغل، والدین، فرزندان وزندگیشان در امان نیست. صدالبته خودشان هرگز حریص نیستند. دیگراناند که غیرقابلاعتمادند.
بدگمانان، هم چون سربازانی که در محاصره افتاده باشند، دائماً در حال آمادهباشاند. استراحت در کار نیست. آرام نمیگیرند. بهجای آرامش، دیگران را میپایند و آماده مبارزهاند. «ایست، چه کسی آنجاست؟» بهشدت مراقباند که در اطرافشان اثری از حرص و خشم و خطر نباشد. به همهکس شک دارند؛ و بامهارت فوقالعاده، سرنخهایی پیدا میکنند، هرچند که ممکن است دیگران با آنان موافق نباشند. «ببین چه نگاه نفرتانگیزی دارد! چه اخمی کرده است. یعنی چه که متوجه چیزی نمیشوی. من یقین دارم که از دست من ناراحت است. حتماً از این میسوزد که من اتومبیل تازهای خریدهام».
مشکل اینجاست که افراد بدگمان، حرص را درجایی میبینند که اصلاً وجود ندارد. باعث تأسف است که گمان میکنند دیگران در کمین آنها هستند. لاک دفاعی، چیز خطرناکی است. آنها همهٔ دشمنان خیالی را از دم تیغ میگذرانند و مدعی میشوند که از خودشان دفاع کردهاند. خود را قربانی میدانند نه مهاجم. به انگیزهها، هدفها و شخصیت دیگران حمله میکنند و انتظار دارند دیگران هم با آنها همدردی کنند. گاهی هم موفق میشوند و آنگاه همه به جان هم میافتند. در بیشتر موارد، افراد از اطراف شخص بدبین پراکنده میشوند. وقتی کسی فکر کند که همه دنیادارند علیه او توطئه میکنند، طبعاً دیگران هم مایل نخواهند بود که به او نزدیک باشند.
تمرین عملی
اگر شما جزو افراد بدبین و کجخیال باشید، مشکل بزرگتان این است که با دیگران باخشم برخورد میکنید، پیش از آنکه متوجه رفتار خود شوید. خشم را به دور افکندن و ترس را جایگزین آن کردن، سرپوش خوبی است. آنقدر خوب است که گاهی اصلاً متوجه نمیشوید که از این سرپوش یا صورتک استفاده کردهاید. تیری درمیکنید که بگویید «دیگران حق ندارند. با من چنین رفتار کنند.» ولی تیر بهپای خودتان میخورد. براثر تحریکپذیری و میل به دفاع، اعمال خشمآلودی میکنید که با شرایط و واقعیات، سازگار نیست و درنتیجه اعتبار شما از میان میرود. اعتماد دیگران از شما سلب میشود، واقعاً از دست شما خشمگین میشوند و شمارا خطرناک و غیرقابلپیشبینی تلقی میکنند.
در اینجا راهی عملی را پیشنهاد میکنیم تا بتوانید خساراتی را که در اثر خشم بدبینانه پدید میآید کاهش دهید. یک قوطی کوچک، مثلاً قوطی کبریت، پیدا کنید و تصویر یک پایبرهنه را در آن قرار دهید. اگر هم کفشی شبیه کفش شما پوشیده باشد، مانعی ندارد. این قوطی را در جیبتان بگذارید. هر وقت به نظرتان رسید که دیگران خیال بدی درباره شما دارند، یا فکر مشابهی در ذهنتان خطور کرد، آن قوطی را درآورید، درش را بازکنید و به درون آن بنگرید. بدانید که در معرض خطر هستید و اگر بر اساس آن فکر، عملی ناگهانی از شما سر بزند، ممکن است تیر را بهپای خودتان شلیک کنید. پس طرز فکر خود را تغییر دهید. چند دقیقه مکث کنید تا آرام و بر خود مسلط شوید.
اگر در کنترل خشم خود مشکل دارید، پیشنها می کنیم مقاله غلبه بر خشم را نیز مطالعه کنید.