- شایعه میتواند در یادگیری هنجارهای جامعه مؤثر بوده و نتایج زیر پا گذاشتن این هنجارها را به مردم نشان دهد.
دکتر کوین نیفین محقق در زمینه شایعه و عضو پیشین تیم قایقرانی میگوید: در ساعت 5/4 صبح گروهی از ورزشکاران کالج که نمیخواستند وراجی کنند، به سمت محل تمرین خود میرفتند. در تیمی که نیفین عضو آن بود و آن را مورد مطالعه قرار میداد وقتیکه یک شخص تنبل وارد تیم شد و به هنجارهای اجتماعی موجود بین آنها اعتراض کرد، گفتگویی بالا گرفت. نیفین که یکی از اعضای هیئت مردمشناسی دانشگاه ویسکانسین مدیسون بود چنین نقل میکند: «آن شخص نمیخواست در هیچکدام از تمرینات خارج از فصل شرکت کند».
نیفین میگوید: «چون اگر فقط یک عضو تعهد کمتری به تیم داشته باشد، موفقیت کل تیم را به خطر میاندازد، کل اعضای تیم در همان رانندگی اول صبح که برای تمرین میرفتند شروع به منفیگویی در مورد این عضو جدید کردند. نتیجه این گفتگو تنبیه این عضو از طریق تنزل مقام او در گروه شد و شاید مهمتر از آن اینکه این گفتگو باعث تأکید بر تعهد به تیم برای بقیه اعضای تیم شد. اعضای گروه شروع به نقل داستانهای مثبت درباره «اعضای برجسته تیم» و به تثبیت رساندن هنجارهای تیم یعنی فداکاری، کردند. یکی از داستانهایی که نقل شد حکایت از کاپیتان تیمی داشت که باوجود آسیبدیدگی به دویدن خود ادامه داد میکرد.
نیفین غیبتهای گروه را جمعآوری و تحلیل کرد و دریافت که در مقایسه با زمانی که فرد تنبلی وارد گروه نشده بود و گفتگویی صورت نمیگرفت، در آن فصل بهخصوص، 20 درصد زمان رانندگی به سمت محل تمرین صرف نقل داستانهای مثبت شده بود. دکتر روی باومیستر یکی از اساتید روانشناسی دانشگاه ایالت فلوریدا گفت این تحقیق در مجله جدیدی به نام طبیعت انسانی منتشر شد و به شواهدی که نشان میداد غیبت – بهجای آنکه فقط وسیلهای برای خشونت باشد – ممکن است کارکردهای مثبت اجتماعی نیز داشته باشد. بهویژه اینکه غیبت هنجارهای اجتماعی را به مردم آموخته و در زمانی که این هنجارها تغییر میکنند، آنها را هدایت میکند.او میگوید: «ما داستانها را دوست داریم، بهخصوص داستانهایی که در مورد افرادی باشد که با قوانین مبارزه کرده و از آنها سرپیچی میکنند؛ چه در این کار موفق شوند و چه موفق نشوند.»
- داستانهایی درباره اخلاقیات
باومیستر میگوید غیبت کردن در مورد غریبهها و آدمهای مشهور میتواند در جهت هدفی فراتر از سرگرم کردن بوده و بر روی زندگی اجتماعی ما اثر داشته باشد. دکتر چارلز واکر یکی از اساتید دانشگاه بناونچر نیویورک که در زمینه غیبت تحقیق میکند میگوید مثلاً، وقتی مردم در مورد رابطه جنسی نامشروع بیل کلینتون با کارورز کاخ سفید سخن میگفتند، از آن بهعنوان نمونهای برای توضیح رفتار خود استفاده میکردند. به گفته چارلز واکر این افراد برای این کار سعی میکردند تا یاد بگیرند که کدامیک از معیارهای اجتماعی علیه روابط نامشروعی که خارج از حیطه ازدواج رخ میدهد و آنچه در روابط نامشروع اداری رخ میدهد تغییر کرده است. واکر میگوید: «وقتی افراد برجسته رفتارهایی خارج از هنجار از خود بروز میدهند، این رفتارها بهعنوان رفتارهای جایگزین هنجارهای موجود مطرح میشوند و مردم برای این کار باید بتوانند این رفتارها را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند.»
واکر میگوید غیبتهای مثبت میتواند هدف مهم دیگری را نیز دنبال کند: میتواند سبب افزایش اطلاعات مفید اعضای دیگر گروههای اجتماعی شود. برای مثال افرادی که در یک دفتر باهم کار میکنند و در مورد یکی از همکارانشان که موفق شده است گوی سبقت را از یک مدیر بدعنق برباید صحبت میکنند. صحبت کردن درباره جزئیات و اینکه این کارمند، موفق به این کارشده است، ممکن است به دیگران نیز کمک کند که در این راه موفق شوند و به چنین موفقیتی دست یابند. واکر در ادامه چنین میگوید: «کتابچه راهنمایی وجود دارد که وقتی بهعنوان یک کارمند در یکجا استخدام میشوید به شما داده میشود، اما دفترچه دیگری نیز وجود دارد که هرگز به چاپ نمیرسد و شما باید آنها را فراگیرید و آن دفترچه راهنما از طریق غیبت و شایعات به دست شما میرسد.»
- درسهای فراگیریشده
بر طبق تحقیق باومیستر که در مجله روانشناسی عمومی انجمن روان شناسی آمریکا به چاپ رسید و در این تحقیق 172 دانشآموز داستانهایی غیبتگونه را گزارش دادند، محققین دریافتند که دانشآموزان غیبت را برای یادگرفتن راه از طریق کشف اشتباهات دیگران به کار میبرند، به عبارت دقیقتر دانشآموزان کالج نیز از غیبت بهعنوان راهنمایی استفاده میکنند. درواقع 64 درصد شرکتکنندگان در این تحقیق اظهار داشتند که چیزهایی از غیبتهایی که گزارش کردهاند، آموختهاند. این درسها شامل ضربالمثلهای معروفی مثل «دوستان واقعی خود را از یاد مبر» و «چاهکن آخر کار خود در ته چاه است» و همچنین اصطلاحهایی که منحصر به خود یادگیرنده بود است از قبیل «اگر کسی میگوید عکس کسی را دارد به این معنی نیست که واقعاً این عکس را دارد» میشود.
باومیستر میگوید: حتی دانشآموزانی که اظهار کرده بودند که هیچچیز از این داستانهای غیبتگونه یاد نگرفته بودند گزارش کرده بودند که پیامی که در این غیبتها نهفته بوده است را پیش آن نیز میدانستهاند. آنچه با این یافتهها جور درمیآید تحقیقی از واکر است که نشان میدهد هدف از بسیاری از این گفتگوهای غیبتگونه روشن شدن جزئیات این داستانهای مفید است. برای مثال اگر مردم درباره اینکه چگونه یک شخص معروف احساسات همسر (معروف) خود را جریحهدار کرده است صحبت میکنند، برای آن است که دقیقاً بدانند که او چه گفته و جواب همسرش به او چه بوده است. واکر اشاره میکند که جمعآوری اطلاعات در زمینه یک اتفاق و عوامل سببساز این اتفاق اولین قدم در راه اِعمال همین داستان در زندگی خود شخص است.
واکر در تحقیقی که در همایش اجتماع برای شخصیت و روانشناسی اجتماعی ارائه داد، 91 نمونه داستانهای غیبتگونه را با درخواست از دانشآموزان برای بازگو کردن آخرین داستانی که شنیدهاند جمعآوری کرد. پسازآن دستیاران کارآزموده او هر داستان ذکرشده را با توجه به محتوای آن طبقهبندی کرده و به هر یک از داستانها نمرهای بین 1 تا 9 که با توجه به هدف داستان به آن تعلق میگرفت دادند. در اکثر موارد، یعنی حدود 54 درصد، یکی از اهداف ذکر یک داستان «جستجوی واقعیت» – کشف اینکه دقیقاً چه اتفاقی افتاده بوده؛ در 32 درصد موارد هدف «شفافسازی» بوده؛ و در 19 درصد موارد هدف «تعیین هنجارها» بوده است. واکر میگوید: «هدف از این غیبتها تا حدود زیادی شبیه هدف محققین اجتماعی است، افراد میخواهند به اصل یک داستان پی ببرند و به حقیقت ماجرا دست یابند.»